[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) و هی من خطب الملاحم:

اللّه تعالی:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبهِمْ بحُجَّتِهِ؛ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ، إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بذی ضَمِیرٍ فِی نَفْسهِ، خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْب السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بغُمُوضِ عَقَائِد السَّرِیرَاتِ.

وَ مِنْهَا فِی ذکْرِ النَّبیِّ (صلی الله علیه وآله):

اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبیَاءِ وَ مِشْکَاةِ الضِّیَاءِ وَ ذُؤَابَةِ الْعَلْیَاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابیحِ الظُّلْمَةِ وَ یَنَابیعِ الْحِکْمَةِ.

وَ مِنْهَا:

طَبیبٌ دَوَّارٌ بطِبِّهِ، قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَی مَوَاسمَهُ، یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسنَةٍ بُکْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ؛ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بأَضْوَاءِ الْحِکْمَةِ وَ لَمْ یَقْدَحُوا بزنَاد الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ، فَهُمْ فِی ذَلِکَ کَالْأَنْعَامِ السَّائِمَةِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسیَةِ.

قَد انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا. مَا لِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاکاً بلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْیَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَکْمَاءَ؟!

أَیْنَ تَذْهَبُ بکُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِیهُ بکُمُ الْغَیَاهِبُ وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذبُ، وَ مِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّی تُؤْفَکُونَ؟ فَ «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ» وَ لِکُلِّ غَیْبَةٍ إِیَابٌ، فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ وَ اسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بکُمْ، وَ لْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ ذهْنَهُ، فَلَقَدْ فَلَقَ لَکُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ.

فَعِنْدَ ذَلِکَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَهُ، وَ عَظُمَتِ الطَّاغِیَةُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِیَةُ، وَ صَالَ الدَّهْرُ صِیَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ کُظُومٍ، وَ تَوَاخَی النَّاسُ عَلَی الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَی الدِّینِ وَ تَحَابُّوا عَلَی الْکَذب وَ تَبَاغَضُوا عَلَی الصِّدْقِ. فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ، کَانَ الْوَلَدُ غَیْظاً وَ الْمَطَرُ قَیْظاً وَ تَفِیضُ اللِّئَامُ فَیْضاً وَ تَغِیضُ الْکِرَامُ غَیْضاً، وَ کَانَ أَهْلُ ذَلِکَ الزَّمَانِ ذئَاباً وَ سَلَاطِینُهُ سبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُکَّالًا [أَکَالًا] وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً، وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْکَذبُ، وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ باللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بالْقُلُوب، وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً، وَ لُبسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.

رَایَةُ ضَلَالٍ قَدْ قَامَتْ عَلَی قُطْبهَا وَ تَفَرَّقَتْ بشُعَبهَا، تَکِیلُکُمْ بصَاعِهَا وَ تَخْبطُکُمْ ببَاعِهَا، قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ، قَائِمٌ عَلَی [الضَّلَّةِ] الضِّلَّةِ. فَلَا یَبْقَی یَوْمَئِذٍ مِنْکُمْ إِلَّا ثُفَالَةٌ کَثُفَالَةِ الْقِدْرِ أَوْ نُفَاضَةٌ کَنُفَاضَةِ الْعِکْمِ، تَعْرُکُکُمْ عَرْکَ الْأَدیمِ وَ تَدُوسُکُمْ دَوْسَ الْحَصِید، وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَیْنِکُمُ اسْتِخْلَاصَ الطَّیْرِ الْحَبَّةَ الْبَطِینَةَ مِنْ بَیْنِ هَزیلِ الْحَبِّ.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

(یکی از سخنرانی های امام در شهر کوفه که حوادث سخت آینده را بیان فرمود).

خدا شناسی:

ستایش خدایی را سزاست که با آفرینش مخلوقات، بر انسان ها تجلّی کرد، و با برهان و دلیل خود را بر قلب هایشان آشکار کرد. مخلوقات را بدون نیاز به فکر و اندیشه آفرید، که فکر و اندیشه مخصوص کسانی است که دلی درون سینه داشته باشند و او چنین نیست، که علم خداوندی ژرفای پرده های غیب را شکافته است، و به افکار و عقاید پنهان احاطه دارد.

(و از همین خطبه است که پیرامون پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:)

وصف پیامبر اسلام (ص):

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمه نور هدایت، از جایگاه بلند و بی همانند، از سرزمین بطحاء، از چراغ های بر افروخته در تاریکی ها، و از سر چشمه های حکمت برگزید. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم طبیبی است که برای درمان بیماران سیّار است. مرهم های شفا بخش او آماده، و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته. برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال، آماده، و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.

  1. علل انحراف فرزندان امیّه:

بنی امیّه، با نور حکمت، جان و دل خود را روشن نساخته، و با شعله های فروزان دانش، قلب خود را نورانی نکرده اند، چونان چهارپایان صحرایی و سنگ های سخت و نفوذ ناپذیرند.

به تحقیق رازهای درون برای صاحبان آگاهی آشکار، و راه حق برای گمراهان نیز روشن است، و رستاخیز نقاب از چهره بر انداخت. و نشانه های خود را برای زیرکان و آنان که طالب حقّند نمایاند.

نکوهش کوفیان:

مردم کوفه چرا شما را پیکرهای بی روح، و روح های بدون جسد می نگرم؟ چرا شما را عبادت کنندگانی بدون صلاحیّت، و بازرگانانی بدون سود و تجارت، و بیدارانی خفته، و حاضرانی غایب از صحنه، بینندگانی نابینا، شنوندگانی کر، و سخن گویانی لال، مشاهده می کنم؟

هشدار و سفارش به اطاعت از اهل بیت علیهم السّلام:

با توجّه به این همه خطرات، روشهای گمراه کننده شما را به کجا می کشاند تاریکی ها و ظلمتها، تا کی شما را متحیّر می سازد دروغ پردازیها تا چه زمانی شما را می فریبد از کجا دشمن در شما نفوذ کرده به اینجا آورده و به کجا باز می گرداند آگاه باشید که هر سر آمدی را پرونده ای، و هر غیبتی را بازگشت دو باره ای است.

مردم به سخن عالم خداشناس خود گوش فرا دهید، دل های خود را در پیشگاه او حاضر کنید، و با فریادهای او بیدار شوید رهبر جامعه باید با مردم به راستی سخن گوید و پراکندگی مردم را به وحدت تبدیل، و اندیشه خود را برای پذیرفتن حق آماده گرداند. پیشوای شما چنان واقعیّت ها را برای شما شکافت چونان شکافتن مهره های ظریف، و حقیقت را از باطل چون شیره درختی که از بدنه آن خارج شود، بیرون کشید.

خبر از مسخ ارزش ها در حکومت بنی امیّه:

پس در آن هنگام که امویان بر شما تسلط یابند، باطل بر جای خود استوار شود، و جهل و نادانی بر مرکب ها سوار، و طاغوت زمان عظمت یافته، و دعوت کنندگان به حق اندک و بی مشتری خواهند شد. روزگار چونان درنده خطرناکی حمله ور شده، و باطل پس از مدّت ها سکوت، نعره می کشد، مردم در شکستن قوانین خدا دست در دست هم می گذارند، و در جدا شدن از دین متّحد می گردند، و در دروغ پردازی با هم دوست و در راستگویی دشمن یکدیگرند.

و چون چنین روزگاری می رسد، فرزند با پدر دشمنی ورزد، و باران خنک کننده، گرمی و سوزش آورد، پست فطرتان همه جا را پر می کنند، نیکان و بزرگواران کمیاب می شوند، مردم آن روزگار چون گرگان، و پادشاهان چون درندگان، تهیدستان طعمه آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود، راستی از میانشان رخت بر می بندد، و دروغ فراوان می شود. با زبان تظاهر به دوستی دارند اما در دل دشمن هستند، به گناه افتخار می کنند، و از پاکدامنی به شگفت می آیند، و اسلام را چون پوستینی واژگونه می پوشند.

پرچم گمراهی بر پایه های خود بر افراشته شده و طرفداران آن فراوان گشته شما را با پیمانه خود می سنجند و سرکوب می کنند، پرچمدارشان (معاویه)، از ملّت اسلام خارج و بر راه گمراهی ایستاده است.

خبر از کشتار و فساد بنی امیّه:

پس آن روز که بر شما دست یابند جز تعداد کمی از شما باقی نگذارند، چونان باقی مانده غذایی اندک در ته دیگ یا دانه های غذای چسبیده در اطراف ظرف. شما را مانند پوست های چرمی به هم پیچانده می فشارند، و همانند خرمن شما را به شدّت می کوبند، و چونان پرنده ای که دانه های درشت را از لاغر جدا کند، این گمراهان، مؤمنان را از میان شما جدا ساخته نابود می کنند.

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • خَرَق: پاره نمود

    • سُتُرات: پوشش ها و پرده ها

    • غُموض: مشکل و سخت بودن

    • سَریرات: جمع سریرة: باطن و درون

    • مِشکاة: طاقچه کوچکی در دیوار که در آن چراغ می گذاشتند (محل روشنائی)

    • ذُوابَة: پیشانی، جای مو در جلو سر

    • سُرَّة: ناف، وسط شکم

    • بَطحاء: نام محلی است در مکه معظمه

    • مَواسم: جمع میسم: وسائل داغ نمودن

    • سائِمَة: حیوانی که در صحرا می چرد

    • إنجابَت: رام و مطیع شد، شتر موقع شیر دوشیدن گردن خود را کشید و دراز نمود

    • أسفَرَت: روی خود را گشود

    • نُسّاک: عبادت کنندگان، جمع ناسک

    • أیقاظ: بیداران

    • تَتیهُ: حیران و سرگردان می شود

    • غَیاهِب: تاریکیها و نادانیها

    • رَبّانی: خداشناس و خداپرست

    • هَتَفَ: صدا کرد، هاتف: صدا کننده، به تلفن هم هاتف گویند

    • رائِد: کسی که پیش قافله می رود برای تهیه و بررسی منزل

    • فَلَق: پاره و سوراخ کردن

    • خَرَزَة: دانه های تسبیح و گردن بند (منجوق)

    • قَرَف: پوست کند

    • صَمغَة: کتیرا، شیره درخت

    • صِیال: حمله نمودن

    • سَبُع عَقور: حیوان درنده و هار

    • هَدَرَ: بجوش و خروش آمد

    • فَنیق: شتر نر

    • کُظُوم: سکوت و آرامی

    • تَواخِی: برادری نمودن

    • فَیض: روان و فراوان شدن آب

    • غَیض: فرو رفتن آب در زمین

    • ذئاب: گرگها، جمع ذئب

    • أُکّال: بسیار خورنده

    • غارَ: بزمین فرو رفت

    • فَرو: پوستین

    • تَکیل: پیمانه میکند یعنی هلاک میکند

    • صَاع: پیمانه مخصوصی است که در حدود سه کیلو میباشد

    • تَخبط: فرو می ریزد مثل ریختن برگ از درخت

    • بَاع: عصا، دراز کردن دست اندازه بمقدار گشودن دو دست

    • ثُفالَة: ته نشین: درده روغن و مانند آن

    • نَفاضَة: چیزهای خرد و ریز که با تکان دادن ریخته می شود

    • عَکم: کیسه و سبد که در آن چیز می گذارند

    • دَوس: درو کردن

    • حَصید: زراعتی که وقت درو کردن آن رسیده

    • بَطینَة: دانه چاق و درشت

    • هَزیل: لاغر