[hadith]قَد انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا. مَا لِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاکاً بلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْیَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَکْمَاءَ؟![/hadith]

فرموده است: «قد انجابت السّرائر لأهل البصائر»:

این گفتار اشاره است به این که آنچه پس از آن حضرت به وسیله سلاطین بنی امیّه واقع خواهد شد و ستم فراگیر آنها، بر نفس قدسی او و کسانی که دارای فراست و تجربه و سلامت درک و اندیشه اند مکشوف و آشکار است، و شاید هم مراد از سرائر، اسرار شریعت باشد که در نزد اهل آن پیدا و روشن است.

فرموده است: «و وضحت محجّة الحقّ لخابطها»:

مراد وضوح شریعت و نمایان بودن راه خداست، فایده جمله پیش، توجّه دادن مردم به اندیشیدن در عواقب امور است، و فایده جمله اخیر کشانیدن آنها به پیروی از احکام دین و سلوک در جادّه حقّ است، زیرا پس از وضوح دین و روشن بودن راه حقّ برای گمراهان و آنانی که در وادی جهل و نادانی سرگردانند عذری باقی نیست.

فرموده است: «و اسفرت السّاعة عن وجهها»

یعنی رستاخیز چهره خود را نمایان ساخته است، و چون نخستین چیزی که از انسان و غیره دیده می شود چهره اوست، فتنه ها و آشوبهایی را که رو آورده، به چهره قیامت تعبیر فرموده است.

فرموده است: «و ظهرت العلامة لمتوسّمها»:

یعنی نشانه فرا رسیدن روز رستاخیز، برای اهل فراست و هوش ظاهر شده، که عبارت است از فتنه ها و آشوبهایی که از بنی امیّه و حاکمان پس از آنها در انتظار است، و ذکر نمودار شدن چهره رستاخیز و نشانه های آن به منظور هشدار دادن و ترغیب مردم به عمل برای چنین روزی است.

فرموده است: «مالی أراکم أشباحا بلا أرواح»:

امام (ع) آنان را به سبب این که از خرد خود سود نمی برند، و با موعظه و یادآوری به جنبش در نمی آیند به جمادهای بی روح تشبیه فرموده چنان که خداوند متعال فرموده است: «کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ».

فرموده است: «و أرواحا بلا أشباح»:

توجیهات مختلفی در این باره شده است:

1-  این که این جمله و جمله پیش اشاره به نقصان و کمبود آنان دارد، یعنی برخی از آنها مانند پیکرهای بی جانند چنان که پیش از این گفته شد، و برخی دیگر که جانی در تن و اندکی فهم دارند، توان این را ندارند که به جنگ پردازند و به همراه آن حضرت پیکار کنند، و همچون جانهایی هستند که فاقد بدنند، بنا بر این این مردم برخی در راه افراط و زیاده روی و برخی دیگر در طریق تفریط و تقصیرند.

2-  گفته شده کنایه است از این که هنگامی که برای نبرد با دشمن فرا خوانده می شوند برخی از آنها درنگ می کنند و به پا نمی خیزند همچنان که تن بی جان و جان بی تن از جا برنمی خیزد.

3-  برخی گفته اند مراد این است که این مردم اگر دچار بیم و هراس شوند هوش و خرد خود را از دست می دهند، و همچون کالبدهایی بی جان می شوند، و اگر ایمنی یابند سعی در کارهای خود را رها و فرصتها و مصالح اسلام را ضایع می کنند، و به مانند ارواحی می شوند که هیچگونه تعلّق مادّی و نیاز به لوازم جسمانی ندارند.

فرموده است: «و نسّاکا بلا صلاح»:

اشاره است به کسانی از آنها که به زهد و پارسایی تظاهر می کنند، در حالی که بی میلی آنها به دنیا برخاسته از صلاح باطن و پاکی نفس نیست، گفته شده مراد کسانی است که از روی جهل و ناآگاهی زهد را پیشه خود ساخته اند و این گونه افراد اگر هم طاعت و عبادتی به جا آورند. چون اعمال آنها از روی علم نیست، صحیح و مقبول درگاه خداوند نبوده و ادای تکلیف نکرده اند، چنان که از پیامبر خدا (ص) روایت شده است که: الزّاهد الجاهل مسخرة الشّیطان، یعنی: زاهد نادان بازیچه شیطان است.

فرموده است: «و تجّارا بلا أرباح»:

اشاره به کسانی از آنهاست که با اعمال فاسد و نادرست خود به سوداگری پرداخته و معتقدند که این کارها را برای تقرّب به خداوند انجام می دهند و مستلزم ثواب و پاداش برای آنهاست در صورتی که چنین نیست، واژه تجّار و ربح هر دو استعاره است و وجه مشابهت آنها آشکار است.

فرموده است: «و أیقاظا نوّما»:

منظور از این که خفتگانند خوابیدن نفوس آنها در گور طبیعت و بستر غفلت است و از این نظر در حکم بیدارانی هستند که چشمهای آنها گشوده و خردهایشان خفته است.

فرموده است: «و شهودا غیّبا»:

یعنی بدنهای آنها حاضر، ولی خردهای آنها از درک مقاصد دین و کسب فروغ مواعظ و اوامر الهی غایب است.

فرموده است: «و ناظرة عمیاء»:

مراد چشمهای بینایی است که کورند، یعنی از دقّت در آثار صنع الهی و پند گرفتن و سود بردن از آنها برای امر آخرت همچون کورانند و از چشمهایی که دارند فایده ای عاید آنها نیست.

فرموده است: «و سامعة صمّاء»:

یعنی: و گوشهایی که آوازها را می شنوند ولی از شنیدن ندای حقّ و استفاده از آن کر و عاجزند، از این رو مانند کرانند که سود لازم را از گوش خود نمی برند.

فرموده است: «و ناطقة بکماء»:

یعنی: زبانهایی که گویاست امّا از آنچه سزاوار است سخن گویند خاموش، و مانند لالان و بی زبانانند. واژه های عمیاء و صمّاء و بکماء برای آنچه ذکر شد به طریق استعاره آمده، و در الفاظ رعایت تضادّ شده و مراد دارندگان چشم و گوش و زبان است که دارای صفات مذکور بوده و از فواید آنچه دارند بی بهره اند.