[hadith]أَیْنَ تَذْهَبُ بکُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِیهُ بکُمُ الْغَیَاهِبُ وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذبُ، وَ مِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّی تُؤْفَکُونَ؟ فَ «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ» وَ لِکُلِّ غَیْبَةٍ إِیَابٌ، فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ وَ اسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بکُمْ، وَ لْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ ذهْنَهُ، فَلَقَدْ فَلَقَ لَکُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏4، ص: 541-538

بیدار شوید آینده شومی در پیش است!

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، به دنبال پیش بینی حوادث سخت و دردناک - که در آینده دامن مسلمین را می گیرد - طرق دور ماندن از آن، یا حداقل، کم کردن ضایعات آن را به اصحابش تعلیم می دهد.

نخست برای جلب توجّه آنان فریاد می زند: «مذاهب و روش های گمراه کننده شما را به کجا می برد؟ تاریکی ها و ظلمت ها تا کی شما را سرگردان می سازد؟ و دروغ پردازی ها تا کی شما را می فریبد؟ از کجا در شما نفوذ می کنند و چگونه شما را از راه منحرف می سازند؟ (کی می خواهید بیدار شوید و پیام حق را بشنوید؟!)». (أَیْنَ تَذْهَبُ بکُمُ الْمَذَاهِبُ، وَ تَتِیهُ(1) بکُمُ الْغَیَاهِبُ(2) وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذبُ؟ وَ مِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ، وَ أَنَّی تُؤْفَکُونَ؟).

و به این ترتیب، این معلّم بزرگ و رهبر آسمانی مخاطبین خود را از خواب غفلت بیدار و آماده شنیدن سخنان حق می کند و در ادامه سخن آنها را متوجّه مسئله مرگ و پایان عمر و بازگشت اعمال می کند و می فرماید: «برای هر اجل و سرآمدی، نوشته ای مقرر شده، و برای هر غیبتی، بازگشتی (عمر شما پایان می پذیرد، و اعمالتان در برابر شما ظاهر می شود)». (فَلِکُلِّ أَجَل کِتَابٌ، وَ لِکُلِّ غَیْبَة إِیَابٌ).

اشاره به اینکه: تصوّر نکنید عمر شما بی پایان است و همیشه فرصت برای جبران خطاها وجود دارد و تصوّر نکنید که اعمال شما غائب و پنهان می شود و هرگز به سوی شما باز نمی گردد; مرگ حق است و پیمانه های عمر، محدود و اعمال انسانها نزد خداوند محفوظ است.

بنابراین، منظور از «غائبی که باز می گردد»، یا اعمال انسانهاست و یا مرگ است; همانگونه که در خطبه های دیگری از نهج البلاغه نیز این تعبیر دیده می شود; امام(علیه السلام) در پایان خطبه 83 مردم را دعوت به توبه و اصلاح خویشتن، قبل از فرا رسیدن مرگ می کند و از آن تعبیر به «قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِب الْمُنْتَظَرِ» می فرماید. و شبیه این معنا در خطبه 64 نیز دیده می شود.(3)

سپس امام(علیه السلام) در ادامه سخن می فرماید: «حال که چنین است! به سخنان پیشوای الهی خود گوش فرا دهید، دل های خود را نزد او حاضر سازید، و هنگامی که (به خاطر احساس خطر) به شما فریاد می زند، بیدار شوید». (فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ، وَ احْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ، وَ اسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ(4) بکُمْ).

در ادامه سخن برای جلب توجّه مردم به نصایح و اندرزها و هشدارها می افزاید: «رهبر باید برای پیروانش صادقانه سخن گوید; و آنها را متمرکز ساخته، و محتوای ذهن خویش را (برای نجات آنها) حاضر کند، (و رهبر شما چنین است)». (وَلْیَصْدُقْ رَائِدٌ(5) أَهْلَهُ، وَلْیَجْمَعْ شَمْلَهُ(6)، وَلِیُحْضِرْ ذهْنَهُ).

خلاصه اینکه: رهبر و پیشوای جمعیّت وظیفه ای دارد و مردم هم وظیفه ای; او از یک سو، باید واقعیّت ها را برای مردم بگوید و از سوی دیگر، افکار، یا نفرات خود را جمع کند و سامان و نظام دهد و از سوی سوم، فکر خود را متمرکز ساخته و برنامه ریزی دقیق کند و هنگامی که رهبر و پیشوا این برنامه را انجام داد، وظیفه پیروان این است که با تمام وجود خود، در انجام اوامر او بکوشند.

سپس می افزاید: «پیشوای شما، حقیقت را برای شما به خوبی شکافته; همانند مهره ای که آن را برای شناسایی درونش می شکافند; یا همچون صمغ و شیره درختی که از بدنه آن جدا می سازند». (فَلَقَدْ فَلَقَ(7) لَکُمُ الاَْمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ(8)، وَقَرَفَهُ(9) قَرْفَ الصَّمْغَةِ(10)).

«خَرْزَه» به معنای مهره گران قیمت، یا ارزان قیمت است و هنگامی که مهره هایی مشکوک شوند که از چه نوع می باشند، یکی از آنها را می شکافند تا باطن آن آشکار شود. و این سخن کنایه از تبیین واقعیّت ها و آشکار کردن باطن امور است و تعبیر به: «قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ» اشاره به این است که: «من عصاره و جوهره مطالب را بیرون کشیده ام، همانند جدا کردن شیره های سودمند از درختان».


پی نوشت:

  1. «تتیه» از مادّه «تیه» (بر وزن پیه) به معنای گمراه و سرگردان شدن است.

  2. «غیاهب» جمع «غیهب» (بر وزن حیرت) به معنای شدّت تاریکی شب است .

  3. بعضی از شارحان نهج البلاغه چون پیوند روشنی برای این جمله و جمله های قبل ندیده اند، فرض را بر این گرفته اند که این جمله در کلام امام(علیه السلام) از جمله های قبل جدا بوده و مرحوم «سیّد رضی» به خاطر روش گزینشی، از نقل قسمت های وسط صرف نظر کرده است; در حالی که معمول «سیّد رضی» این چنین نیست که جمله هایی را بیندازد و جمله های بعد را با ما قبل پیوند دهد، بی آنکه اشاره ای به آن (مثلا با کلمه «و منها») نداشته باشد و همانگونه که ما در بالا گفتیم: پیوند معنوی این جمله، با جمله های قبل کاملا قابل درک است.

  4. «هتف» از مادّه «هتاف» (بر وزن حُباب) به معنای فریاد زدن است.

  5. «رائد» از مادّه «رَوْد» (بر وزن قوم) به معنای کسی است که پیشاپیش قافله حرکت می کند و محلّ آب و مرتع را شناسایی می کند، تا قافله در آنجا اطراق کند.

  6. «شمل» به معنای جمع کردن و گردآوری نمودن است.

  7. «فَلَق» از مادّه «فلق» (بر وزن خلق) به معنای شکافتن است.

  8. «خرزه» به جواهرات و دانه های زینتی گران قیمت، یا کم قیمت اطلاق می شود.

  9. «قرف» از مادّه «قَرْف» (بر وزن حرف) به معنای تراشیدن، پوست کندن، یا جداکردن است.

  10. «صمغه» شیره ای است که از درختان جاری می شود.