از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است و آن از خطبه هایی است که در آن (خداوند سبحان را سپاسگزارده و رسول اکرم را ستوده و به بعضی از کمالات و کرامات خویش اشاره نموده، و) فتنه و فساد و خونریزیهایی را که پیش می آید بیان فرموده:

سپاس خدائی را سزا است که بسبب خلقت و آفرینشی که فرموده (و دلیل بر ربوبیّت او است) به خلائق آشکار شده است، و به حجّت و برهان خویش (آثار قدرت) نزد دلهای ایشان ظاهر و نمایان است،

بدون بکار بردن فکر و اندیشه آفریدگان را ایجاد فرمود، زیرا اندیشه ها سزاوار نیست مگر به کسانی که دارای ضمائر (قوای مدرکه باطنیّه) باشند و خداوند فی نفسه دارای ضمیری نیست (زیرا کسیکه برای ادراک چیزی به قوای ادراکیّه نیاز داشته باشد البتّه ممکن است، و واجب الوجود ممکن نمی باشد)

و علم او بباطن و کنه نادیدنیها نفوذ (حاجب و مانعی برای او نیست) و به کوچکترین افکار و اسرار (دلها که اطّلاع از آن برای کسی ممکن نباشد) احاطه دارد.

قسمت دوم از این خطبه است در وصف پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله:

خداوند سبحان رسول اکرم را برگزید از شجره پیغمبران (آل ابراهیم) و از چراغدان روشنائی (که نور هدایت و رستگاری از آنان تابان بود) و از بالای پیشانی (که اشرف و افضل بر دیگرانند) و از ناف بطحاء (مکّه معظّمه) و از چراغهای تاریکی (پدران آن بزرگوار همه چون چراغ راهنمای سرگردانان بودند) و از سر چشمه های حکمت (که همه دارای دین و شریعت بوده دیگران علم و حکمت از آنها می آموختند).

و قسمت سوم از این خطبه است (در وصف خود و توبیخ اصحابش فرموده):

(امام علیه السّلام) طبیبی است (روحانیّ) که بوسیله طبّ و معالجه خویش (برای بهبودی امراض مهلکه و بیماریهای گوناگون در میان خلائق) همواره گردش میکند، و مرهمهایش (علوم و معارفش) را (برای زخم دلهایی که به تیغ نادانی و گمراهی مجروح گشته) محکم و آماده کرده است، و ابزارها را (به آتش نهی از منکر و ترسانیدن از عذاب الهیّ) سرخ کرده و تافته است، هر جا که لازم باشد مرهمها و ابزارهای داغ کردن را بروی آن می نهد، و جاهای مجروح و نیازمند به معالجه، دلهای کور (از دانش) و گوشهای کر (از شنیدن حقّ) و زبانهای لال (از گفتن سخنان راست) است، این طبیب روحانیّ بوسیله دواء و معالجه خود بیماریهای غفلت و نادانی و حیرت و سرگردانی را رسیدگی و معالجه می نماید

(و لیکن) بیماران از روشنیهای حکمت و عرفان استفاده نکرده اند، و به آتش زنه های علوم و معارف درخشان آتش نیفروخته اند، پس آنان مانند چارپایان چرنده (که شعور نداشته تمام همّت و سعیشان صرف خوردن و آشامیدن است) و همچون سنگهای سخت بنیان (که چیزی را درک نمی کنند) می باشند.

برای صاحبان بصیرت و بینائی پوشیده ها آشکار و برای اشتباه کننده راه حقّ هویدا گشت (بوسیله امام حقائق و اسرار علوم که دشمنان دین پنهان نموده در صدد خاموشی نور حقّ بر آمده بودند نمایان گردید، پس برای جاهل و نادان جای عذری باقی نمانده) و قیامت پرده از روی خود بر داشته و علامت و نشانه آن برای دارنده فراست و زیرکی ظاهر گردید (پیغمبر اکرم در تمام شئون زندگی تا قیامت آنچه را بشر بآن نیازمند است بیان فرموده بطوریکه گویا قیامت بر پا شده است، پس جای سخن باقی نمانده تا منتظر باشید پیغمبر دیگری مبعوث شود و راه خیر و صلاح و فساد را بیان نماید)

چه شده که شما را می بینم پیکرهای بی جان و جانهای بی پیکر (بعضی مانند مرده ها نمی فهمید و از دشمن جلوگیری نمی کنید، و جمعی دارای جان یعنی عقل بوده می فهمید و لیکن دنیا پرست بوده بجنگ نمی روید) و (شما را می بینم) عبادت کنندگان بدون پرهیزکاری (جنگ کننده بی ثبات قدم) و بازرگانان بدون سود (مغلوب شده شکست خورده) و می باشید بیدار چون خواب رفته، و حاضر چون غائب، و بینا چون کور، و شنوا چون کر، و گویا چون لال (تسلّط دشمن را بر خود می بینید و از آنها جلوگیری نمی کنید با اینکه توانائی دارید).

این راهها شما را به کجا می برد (با عقائد باطله و اندیشه نادرست کجا می روید) و تاریکی ها (ی جهل و نادانی) شما را چگونه حیران و سرگردان می نماید و دروغها (آرزوهای بیجا) چسان شما را فریب می دهد و از کجا شما را (برای گمراه شدن) می آورند و چطور شما را (از راه حقّ) باز می گردانند، پس برای هر مدّتی سر نوشتی است و برای هر غایبی باز گشتی (این فتنه و فسادها در زمان معیّنی واقع خواهد شد)

پس از عالم ربّانیّ خودتان (امام علیه السّلام، پند و اندرز) بشنوید، و دلهای خویش را (برای قبول) حاضر نمائید، و چون شما را صدا زند (از خواب غفلت) بیدار شوید، و باید پیشرو و جلودار هر قومی به پیروان خود راست گوید (و جای دارای آب و گیاه که صلاح باشد برای ایشان اختیار کند، و در نصیحت و پند خیانت ننماید، چنانکه در مثل است «الرّائِدُ لا یکذب أهله» یعنی جلودار به پیروانش دروغ نمی گوید، خلاصه حاضرین این علوم و اخبار را که می شنوید برای غائبین از روی راستی بگوئید) و پراکندگی خویش را جمع آوری نماید (تفرقه حواسّ و افکار بیهوده بخود راه ندهد) و ذهن و زیر کیش را آماده کند (که آنچه می شنود به دیگران بی کم و بیش برساند)

پس آن عالم ربّانیّ امر (دین و دنیا) را برای شما شکافت همچون شکافتن دانه مهره (که باطن آن نمایان است) و پوست کند آنرا مانند کندن پوست درخت برای بیرون آوردن صمغ (هر امری را برای شما واضح و آشکار نمود).

پس هنگامیکه بیرق ضلالت بر پا گردد باطل و نادرستی در مواضع خود جای گرفته جهل و نادانی بر مرکبهایش سوار (باطل همه جا را فرا گرفته و جهل برقرار) شود و طغیان و فتنه بسیار و دعوت کننده براه حقّ کم شود، و روزگار حمله آورد مانند حمله درنده گزنده (خونریزی بسیار واقع گردد) و شتر نر باطل پس از خاموشی به صدا در آید (مست شود یعنی باطل قوّت گیرد)

و مردم بر اثر معاصی با یکدیگر برادر شده و بر اثر دین از هم دور گردند و بر اثر دروغ با یکدیگر دوست گشته و بر اثر راستی دشمن شوند (با معصیت کاران برادر و یار و با نیکان دور و بیزار گردند) پس در آن روزگار فرزند سبب خشم (و غصّه پدر) و باران موجب حرارت و گرما گردد (مردم از آن بهره نبرده زیان می بینند) و مردمان پست فراوان و نیکان کمیاب شوند،

و اهل آن زمان چون گرگان و پادشاهانش درنده و مردمان میانه و ضعیف الحال طعمه ها (ی ستمکاران) و فقراء (از سختی و رنجوری در حکم) مردگان باشند، و راستی از بین رفته دروغ شائع میشود،

و دوستی به زبان و دشمنی مردم با هم بدلها است، و فسق و فجور (زناء میان ایشان افتخار و) باعث نسب شود، و عفّت و پاکدامنی موجب شگفت، و اسلام مانند پوستین وارونه پوشیده شود (مردم متلبّس بلباس اسلام هستند، و لیکن گفتار و کردارشان بر خلاف دستور اسلام می باشد).

قسمت چهارم خطبه: (امام علیه السّلام در این فصل از تباهکاریها و احوال مردم آخر الزّمان خبر می دهد:)

این بیرق فتنه و فساد (در آخر الزّمان) بیرق گمراهی است که بر قطب و میان ضلالت بر پا شده است و با شعبه ها و شاخه هایش پراکنده گردیده (همه جا را فرا می گیرد) شما را به پیمانه خود وزن میکند (گمراه می نماید) و با دست خود (چون چارپای چموش) شما را می کوبد (ذلیل و خوار می گرداند)

قائد و پرچمدار آن بیرق از ملّت اسلام خارج و بر (راه) ضلالت ایستاده است، پس در آنروز از شما (مسلمانان) باقی نماند مگر ته مانده ای (کمی) مانند آنچه در ته دیگ باقی است، یا خرده ای چون خرده دانه ای که در ته جوال می ماند،

بیرق ضلالت و گمراهی شما را می مالد مانند مالیدن چرم دبّاغی و می کوبد مانند کوفتن کشت درو شده (شما را بمنتهی درجه خفیف و خوار می سازد) مؤمن خدا پرست را (برای آزردن) از میان شما جدا میکند مانند پرنده که دانه فربه را از میان دانه لاغر بیرون می کشد.