[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قبلَ مَوته:

أَیُّهَا النَّاسُ، کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ، الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْس وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ، فَأَبَی اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ، هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ.

أَمَّا وَصِیَّتِی، فَاللَّهَ لَا تُشْرِکُوا بهِ شَیْئاً، وَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ. أَقِیمُوا هَذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ، وَ خَلَاکُمْ ذَمٌّ مَا لَمْ تَشْرُدُوا. حُمِّلَ کُلُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ مَجْهُودَهُ وَ خُفِّفَ عَنِ الْجَهَلَةِ. رَبٌّ رَحِیمٌ، وَ دینٌ قَوِیمٌ، وَ إِمَامٌ عَلِیمٌ.

أَنَا بالْأَمْس صَاحِبُکُمْ وَ أَنَا الْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ وَ غَداً مُفَارِقُکُمْ، غَفَرَ اللَّهُ لِی وَ لَکُمْ.

إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِی هَذهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاکَ، وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقَدَمُ فَإِنَّا کُنَّا فِی أَفْیَاءِ أَغْصَانٍ وَ [مَهَب] مَهَابِّ رِیَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامٍ، اضْمَحَلَّ فِی الْجَوِّ مُتَلَفَّقُهَا وَ عَفَا فِی الْأَرْضِ مَخَطُّهَا. وَ إِنَّمَا کُنْتُ جَاراً جَاوَرَکُمْ بَدَنِی أَیَّاماً وَ سَتُعْقَبُونَ مِنِّی جُثَّةً خَلَاءً، سَاکِنَةً بَعْدَ حَرَاکٍ وَ صَامِتَةً بَعْدَ نُطْقٍ، [لِیَعِظَکُمْ هُدُوئِی] لِیَعِظْکُمْ هُدُوِّی وَ خُفُوتُ إِطْرَاقِی وَ سُکُونُ أَطْرَافِی، فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبرِینَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِیغِ وَ الْقَوْلِ الْمَسْمُوعِ. وَدَاعِی لَکُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِی. غَداً تَرَوْنَ أَیَّامِی وَ یُکْشَفُ لَکُمْ عَنْ سَرَائِرِی وَ تَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِی وَ قِیَامِ غَیْرِی مَقَامِی.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

(در سال 40 هجری در بیستم رمضان قبل از شهادت فرمود).

یاد مرگ:

ای مردم هر کس از مرگ بگریزد، به هنگام فرار آن را خواهد دید، اجل سر آمد زندگی، و فرار از مرگ رسیدن به آن است. چه روزگارانی که در پی گشودن راز نهفته اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات که این علمی پنهان است.

وصیّت های امام علی علیه السّلام:

امّا وصیّت من نسبت به خدا، آن که چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم این است که، سنّت و شریعت او را ضایع نکنید. این دو ستون محکم را بر پا دارید و این دو چراغ را فروزان نگهدارید و تا آن زمان که از حق منحرف نشده اید، سرزنشی نخواهید داشت، که برای هر کس به اندازه توانایی او وظیفه ای تعیین گردیده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفیف داده شده است زیرا که: پروردگار رحیم، و دین استوار، و پیشوا آگاه است.

من دیروز رهبر شما بودم و امروز مایه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بیامرزد. من دیروز رهبر شما بودم و امروز مایه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بیامرزد. اگر از این ضربت و در این لغزشگاه نجات یابم، که حرفی نیست، امّا اگر گام ها بلغزد و از این جهان بروم، ما نیز چون دیگران در سایه شاخسار درختان، مسیر وزش باد و باران، و زیر سایه ابرهای متراکم آسمان پراکنده می شویم، و آثارمان در روی زمین نابود خواهد شد. من از همسایگان شما بودم، که چند روزی در کنار شما زیستم، و به زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقی نخواهد ماند، پس باید سکوت من، و بی حرکتی دست و پا و چشم ها و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد، که از هر منطق رسایی و از هر سخن مؤثّری عبرت انگیزتر است.

وداع و خدا حافظی من با شما چونان جدایی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است، فردا ارزش ایّام زندگی مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جای مرا خالی دیدید و دیگری بر جای من نشست، مرا خواهید شناخت.

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • مَساقُ النَفس: حرکت نفس، رانده شدن نفس

    • أطرَدتُ: بجلو انداخته و راندم

    • اَوقِدوا: روشن نگهدارید

    • خَلاکم ذَمّ: از سرزنش و مذمت بری هستید

    • لَم تَشرُدُوا: از حق رم نکرده باشید

    • مَجهود: آنچه انسان بقدر طاقتش سعی کرده باشد

    • وَطأَة: قدم برداشتن، پا گذاشتن

    • مَزَلَّة: لغزشگاه

    • تَدحَض القدَم: بلغزد قدم، لغزش کند پا

    • أفیَاء: سایه ها، جمع فیی

    • أغصان: شاخه های درخت، جمع غُصن

    • مُتَلَفّق: آنچه بیکدیگر منضم شده است

    • عَفی: محو شده، از بین رفته است

    • مَخَطّ: جای خط، آنچه در زمین خط و اثری نهاده

    • خَلَاء: خالی، بی روح

    • هُدُوّ: سکون و سکوت

    • خُفُوت: سکوت، آرام بودن

    • وَداع: خداحافظی کردن، جدا شدن

    • مُرصِد: منتظر، آماده

    • سَرائِر: جمع سَریره: باطن، پنهانیها