[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قبلَ مَوته:

أَیُّهَا النَّاسُ، کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ، الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْس وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ، فَأَبَی اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ، هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 706-701

وَمِنْ کلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ قبل موته.

از سخنان امام علیه السلام است که پیش از فرا رسیدن مرگش ایراد فرموده

.

خطبه در یک نگاه:

همان گونه که در شرح اسناد خطبه آمده است امام علیه السلام این سخنان را زمانی بیان فرمود که در بستر شهادت افتاده بود، هم در نظر داشت وصیّت کند و هم می خواست به همگان پند و اندرز دهد

.

در حقیقت این خطبه، از سه بخش تشکیل یافته است بخش اوّل درباره مرگ است که هیچ کس توان فرار از آن را ندارد و زمان و مکان آن، بر هیچ کس معلوم نیست

.

بخش دوّم وصیّت کوتاه و گویا بسیار پر محتوایی است، که امام علیه السلام از خود به یادگار گذاشته، وصیّتی که دل ها را به خود جذب می کند و مسیر آینده را روشن می سازد

.

در بخش سوّم درسهای عبرتی را که مردم می توانند از شهادت آن حضرت بگیرند بیان می فرماید و در ضمن، این حقیقت را گوشزد می کند که وقتی من از میان شما بیرون بروم، و دیگری بر جای من بنشیند متوجه خواهید شد که من که بودم؟ و چه می خواستم؟ و چه در دل داشتم؟

فرار از مرگ ممکن نیست!

امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه، بر این امر تأکید می کند که نه تنها فرار از مرگ ممکن نیست، بلکه انسان در حال فرار، به استقبال مرگ می رود می فرماید : «ای مردم! هر کس از آنچه فرار می کند، در همان حال فرار به آن می رسد !، «اجل» سرآمد زندگی و پایان حیات است، و فرار از آن، رسیدن به آن است !» (أَیُّهَا النَّاسُ، کُلُّ امْرِیء لاَق مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ. الاَْجَلُ مَسَاقُ(1) النَّفْس وَالْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ).

در این که، چگونه فرار از مرگ سبب ملاقات آن می شود شارحان «نهج البلاغه» تفسیرهایی دارند. بعضی می گویند: منظور از این جمله که : «هر کس از مرگی که فرار می کند، در همان حال فرار به آن می رسد» این است : هنگامی که اجل فرا رسد و فرمان حرکت از دنیا از سوی خداوند صادر شود، حتی داروها نتیجه معکوس می دهند سرکه انگبین، صفرا می افزاید و آنچه در حال عادی شفابخش بود، سبب مرگ می شود.

این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا داده شده که، انسان زمانی را که برای درمان در چنین حالات صرف می کند او را به پایان عمرش نزدیکتر می سازد(2).

و به تعبیر دیگر بسیار دیده شده، انسان از همان چیزهایی که می ترسد، به آن گرفتار می شود و از چیزی که فرار می کند، به آن می رسد و طبق این تفسیر، حکم بالا یک حکم کلی نیست بلکه یک حکم غالبی است.

سپس می افزاید: «چه روزهایی که من به بحث و کنجکاوی از اسرار و باطن این امر (پایان زندگی) پرداختم، ولی خداوند جز اخفای آن را نخواسته است، هیهات ! این علمی است پنهان، (و مربوط به ذات پاک خداوند) » (کَمْ أَطْرَدْتُ(3) الأَیَّامَ أبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هذَا الأَمْرِ، فَأَبَی اللهُ إلاَّ إخْفَاءَهُ. هَیْهَاتَ! عِلْمٌ مَخْزُونٌ).


سؤال:

در این جا سؤالی مطرح شده است و آن این که : طبق اخبار زیادی که از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) رسیده آن حضرت هم زمان مرگ خودرا به خوبی می دانست، و هم قاتل خودرا می شناخت، و در شب شهادت، پیوسته به فرزندانش خبر می داد، و حتی در اثنای همان ماه «رمضان»، که در آن شهید شد با تعبیرات مختلفی اشاره به زمان شهادت خود کرد، حتی از روایت معروفی که در «کافی» نقل شده، بر می آید که مرغان خانگی حضرت، نیز خبر دار بودند، با این حال چگونه امام (علیه السلام) می فرماید : که جز خدا کسی از اجل انسانها با خبر نیست ؟(4).

پاسخ:

بعضی به استناد پاره ای از روایات، معتقدند، حالات معصومین (علیهم السلام) و اولیاء الله مختلف است، گاه به اراده پروردگار همه چیز را می دانند، و گاه به اراده حق، مسائلی از آنها پنهان می شود، حتی ممکن است لحظه ها، متفاوت باشد، «یعقوب» پیامبر (صلی الله علیه وآله) بوی پیراهن «یوسف» را از فاصله دور (از مصر) شنید، ولی او را در چاه «کنعان» نزدیک خود، ندید !

این احتمال نیز وجود دارد که آنچه را امام (علیه السلام) در بالا می فرماید : یک قانون کلی درباره اجل و سرآمد زندگی همه انسانها باشد، ولی این قانون کلی مانند همه قوانین کلی، استثنائاتی دارد، چه مانعی دارد که بعضی از اولیاء الله به فرمان خدا و تعلیم او، لحظه مرگ خود را بدانند.

در این جا نکته سوّمی نیز وجود دارد و آن این که : علوم معصومین (علیهم السلام) نسبت به مسائل آینده بر اساس «لوح محو و اثبات» است که قابل تغییر است و به اصطلاح علم به مقتضیات است، نه علم به علت تامه که قابل تغییر نباشد; زیرا آن قسمت که نامش «لوح محفوظ» است مخصوص خداوند متعال است. مثلاً در داستان حضرت مسیح (علیه السلام) آمده است که او خبر از فوت عروسی در شب عروسی داد، ولی این امر واقع نشد چرا که آنها صدقه ای داده بودند و صدقه مانع از تحقق این مصیبت شده بود.

شرح این مطلب را به خواست خدا در جای خود خواهیم گفت.(5)


پی نوشت:

  1. «مساق» مصدر میمی یا اسم مکان از مادّه «سوق» است و به معنی مقصدی است که انسان به آن می رسد یا به تعبیر دیگر پایان راه است.

  2. شرح نهج البلاغه «ابن میثم بحرانی» و «منهاج البرائه خویی» (رحمه الله).

  3. «اطردت» از مادّه «طرد» به معنی کنار زدن است و جمله «اطردت الأیام» مفهومش این است که روزها را یکی بعد از دیگری کنار زدم.

  4. «اصول کافی» جلد اوّل باب «ان الأئمه یعلمون متی یموتون» حدیث 4.

سند خطبه:

مرحوم کلینی این خطبه را با کمی تفاوت در کتاب کافی جلد 1 صفحه 299 آورده و همچنین مسعودی در مروج الذهب به صورت مختصرتر و ابن عساکر در کتاب مقتل امیرالمؤمنین و همگی بر این نظر اتفاق دارند که این خطبه بعد از ضربت ابن ملجم و قبل از شهادتِ مولا واقع شده است و از آن جا که در بخش نامه های نهج البلاغه نامه 23 قسمت مهمی از این خطبه آمده است نویسنده مصادر نهج البلاغه اسناد این خطبه را در آن جا ذکر کرده است.(مصادر نهج البلاغه، جلد 3 صفحه 247

).