[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قبلَ مَوته:

أَیُّهَا النَّاسُ، کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ، الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْس وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ، فَأَبَی اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ، هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ.[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 294

از سخنان آن حضرت (ع) پیش از مرگش [در این خطبه که با عبارت «ایها الناس کل امریء لاق ما یفر منه فراره» (ای مردم، هر کس از چیزی بگریزد در گریز خود همان را خواهد دید) شروع می شود. ابن ابی الحدید ضمن شرح مطالب، موضوعی مختصر در مورد تاریخ مطرح کرده است.]

این سخن دلالت بر آن دارد که علی علیه السلام چگونگی کشته شدن خود را از جمیع جهات و به تفصیل نمی دانسته و پیامبر (ص) در این مورد علم مجمل و مختصری به او ارزانی فرموده است. این موضوع ثابت است که پیامبر (ص) به او فرموده است «بزودی بر این ضربه می خوری، و اشاره به فرق سرش فرموده است و این از آن خضاب می شود و اشاره به ریش علی فرمود» این هم ثابت شده است که پیامبر (ص) به علی فرموده است «آیا می دانی بدبخت ترین پیشینیان کیست» عرضه داشت: آری آنکه ناقه را پی کرد. فرمود «آیا می دانی بدبخت ترین پسینیان کیست» عرضه داشت نه. فرمود «آن کس که بر سرت ضربه می زند و ریش تو را خضاب می کند».

سخن امیر المومنین علی علیه السلام همچنین دلالت می کند بر اینکه پس از ضربه زدن ابن ملجم به طور قطع نمی دانسته است که از ضربت او خواهد مرد مگر نمی بینی که می گوید «اگر سلامت ماندم همان چیزی است که شما آن را خواهانید» و اهل و فرزندان خود را مخاطب قرار داده است و شایسته نبوده است که بگوید این همان چیزی است که من خواهان آنم، زیرا علی علیه السلام آخرت را بیش از دنیا می خواسته است. در کلام دیگری هم که از او نقل شده است تأکید موضوعی که گفتیم دیده می شود و آن این سخن اوست که می گوید: «اگر زنده ماندم من خود صاحب خون خویشتنم و اگر مردم یک ضربه در مقابل ضربه».

همچنین این گفتار علی علیه السلام که فرموده است «من امروز مایه عبرت شمایم و فردا از شما جدا می شوم» و سخنان دیگری که نظیر این سخن باشد با سخن ما تناقضی ندارد و این بدان جهت است که منظور او از کلمه فردا همان فردای واقعی نیست بلکه مقصود زمان آینده است همان گونه که انسان سالم هم گاهی می گوید: فردا من می میرم چرا باید برای این جهان آزمندی کنم. گاهی انسان در بیماری سخت خود به زن و فرزندان خویش می گوید: با شما بدرود می کنم و از شما جدا می شوم و بزودی خانه از من خالی می ماند و شما بر دوری و جدایی من اندوهگین می شوید و پس از من جایگاه مرا خواهید شناخت. همه این سخنان با گمان قوی است و صالحان و نکوکاران با این سخنان می خواهند دیگران را پند و اندرز دهند و شنوندگان را به جانب پرهیزگاری بکشند و آنان را از دوستی نسبت به دنیا و هوای نفس بازدارند. و اگر بگویی در مورد این سخن علی علیه السلام به ابن ملجم چه می گویی که به او فرمود: «من پاداش دادن به او را می خواهم و او کشتن مرا می خواهد چه کسی پوزشخواه این دوست مرادی توست» و در مورد این گفتار شیعیان خالص که «ای کاش او را بکشی» و پاسخ او که فرمود «قاتل خود را چگونه بکشم» یا این پاسخ دیگرش که فرمود «او که هنوز مرا نکشته است چگونه کسی را که قاتل نیست بکشم» و اینکه علی (ع) در آن شب

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 295

که ابن ملجم او را ضربت زد در مورد مرغابیهایی که پشت سرش بانگ می زدند فرمود: آنها را به حال خود بگذارید که نوحه گرانند و اینکه در همان شب فرمود: امشب رسول خدا را در خواب دیدم و پیش آن حضرت شکایت بردم و گفتم: ای رسول خدا، از امت تو چه سختیها و چه ناملایمتها که نکشیدم. فرمود: بر ایشان نفرین کن. گفتم: بار خدایا، عوض آنان بهتر از ایشان را به من ارزانی فرمای و عوض من بدتر از من به آنان بده. و این گفتار امیر المومنین علی که «من در حال جنگ کشته نمی شوم و همانا به صورت غافلگیر کردن و ناگهانی کشته می شوم، مردی گمنام مرا خواهد کشت» و در این باره اخبار فراوانی از علی علیه السلام رسیده است.

می گویم: تمام این اخبار دلالت بر آن نمی کند که علی (ع) موضوع را به صورت مفصل و از همه جهات بداند، مگر نمی بینی که در اخبار و آثار چیزی که دلالت کند بر وقت معین کشته شدن وجود ندارد و همچنین از جایگاهی که در آن کشته می شود سخنی نیست. البته در مورد ابن ملجم ممکن است علی (ع) دانسته باشد او همان کسی است که او را خواهد کشت. ولی چنین نبوده است که به صورت محقق دانسته باشد که همین ضربت جان شریفش را خواهد گرفت و همچنین ممکن بوده است که از این ضربه بهبود یابد و برهد و بعدها کشته شدنش به دست ابن ملجم اتفاق بیفتد هر چند در دراز مدت باشد و این کار محال نیست که نظیر آن اتفاق افتاده است: عبد الملک بن مروان به روزگار حکومت معاویه عمرو بن سعید اشدق را به سبب کدورتی که میان آن دو بود زخمی کرد، عمرو از او گذشت کرد ولی بعدها قضاء و سرنوشت چنان بود که عبد الملک به دست خود همانگونه که گوسپند را می کشند سر عمرو بن سعید اشدق را برید. اما گفتار علی علیه السلام در مورد مرغابیها که فرموده است «آزادشان

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 296

بگذارید که نوحه گرانند» شاید می دانسته است در آن شب ضربه می خورد و زخمی می شود هر چند نمی دانسته است که از آن ضربه خواهد مرد، و نوحه گران گاه بر مقتول و گاه بر مجروح نوحه می کنند، و آن خواب دیدن و نفرین کردن دلالت بر این ندارد که کسی علم به وقت معین آن داشته باشد و دلالت بر این موضوع هم ندارد که اجابت دعا و نفرین همان دم صورت بگیرد...

آری چنان بود که پس از مرگ علی (ع) و از دست دادن او مقام و منزلت او برای ایشان آشکار شد و پس از اینکه حکومت دیگران را از پی حکومت او دیدند دانستند که علی (ع) با آن جنگهای بزرگ فقط رضای خداوند را می خواسته است و اینکه در زمین کار ناپسند آشکار نگردد، هر چند گروهی به روزگار زندگی او می پنداشتند که او آهنگ پادشاهی و دنیا را دارد.