[hadith]عَجَباً لاِبْنِ النَّابغَةِ! یَزْعُمُ لاَِهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِیَّ دُعَابَةً، وَ أَنِّی امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ، أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ! لَقَدْ قَالَ بَاطِلا وَ نَطَقَ آثِماً. أَمَا -وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْکَذبُ- إِنَّهُ لَیَقُولُ فَیَکْذبُ، وَ یَعِدُ فَیُخْلِفُ، وَ یُسْأَلُ فَیَبْخَلُ، وَ یَسْأَلُ فَیُلْحِفُ، وَ یَخُونُ الْعَهْدَ، وَ یَقْطَعُ الاِْلَّ؛ فَإِذَا کَانَ عِنْدَالْحَرْب فَأَیُّ زَاجِر وَ آمِر هُوَ

،

مَا لَمْ تَأْخُذ السُّیُوفُ مَآخِذَهَا

!

فَإِذَا کَانَ ذلِکَ کَانَ أَکْبَرُ مَکِیدَتِهِ أَنْ یَمْنَحَ الْقَرْمَ [قوم] سُبَّتَهُ. أَمَا وَاللهِ إِنِّی لَیَمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِب ذکْرُ الْمَوْتِ، وَ إِنَّهُ لََیمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْیَانُ الاْخِرَةِ؛ إِنَّهُ لَمْ یُبَایِعْ مُعَاوِیَةَ حَتَّی شَرَطَ أَنْ یُؤْتِیَهُ أَتِیَّةً، وَ یَرْضَخَ لَهُ عَلَی تَرْکِ الدِّینِ رَضِیخَةً.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

(پس از جنگ صفّین در سال 38 هجری در شهر کوفه در شناساندن عمرو عاص و ردّ شایعات بیهوده او فرمود).

روانشناسی عمرو عاص:

شگفتا از عمرو عاص پسر نابغه میان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوشگذرانی بوده، و عمر بیهوده می گذرانم حرفی از روی باطل گفت و گناه در میان شامیان از انتشار داد، مردم آگاه باشید بدترین گفتار دروغ است. عمرو عاص سخن می گوید، پس دروغ می بندد، وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود، در خواست می کند و اصرار می ورزد، اما اگر چیزی از او بخواهند، بخل می ورزد، به پیمان خیانت می کند، و پیوند خویشاوندی را قطع می نماید، پیش از آغاز نبرد در هیاهو و امر و نهی بی مانند است تا آنجا که دست ها به سوی قبضه شمشیرها نرود. اما در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشیرها، بزرگ ترین نیرنگ او این است که عورت خویش آشکار کرده، فرار نماید.

ویژگیهای امام علی علیه السّلام:

آگاه باشید به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد، ولی عمرو عاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است، با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد، و در برابر ترک دین خویش، رشوه ای تسلیم او کند.

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • نابغة: کسی که در کاری و صفتی فوق العادة باشد و بزنی که در زنا کاری افراط نماید نابغه می گفتند و چون مادر عمرو عاص در این کار سرآمد بود نابغه اش می گفتند 

    • دُعابَة: شوخی و مزاح نمودن 

    • تِلعابة: بسیار شوخی گر 

    • أعافِس: مردم را با مزاح و شوخی سرگرم میکنم 

    • أمارِس: بخود مزاح را عادت و رویه میکنم 

    • یُلحِف: در سؤال اصرار میکند، إلحاف: اصرار 

    • الإلّ: خویشاوندی و قرابت 

    • قَرم: حریف نبرد

    • سُبَّته: می بخشد بحریف مقعد خود را یعنی عورتین خود را کشف میکند 

    • أتِیَّة: بخشش و عطا 

    • رَضیخَة: چیز کمی که به عنوان فوق العاده و تشویق می دهند