[hadith]عَجَباً لاِبْنِ النَّابغَةِ! یَزْعُمُ لاَِهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِیَّ دُعَابَةً، وَ أَنِّی امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ، أُعَافِسُ وَ أُمَارِسُ! لَقَدْ قَالَ بَاطِلا وَ نَطَقَ آثِماً. أَمَا -وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْکَذبُ- إِنَّهُ لَیَقُولُ فَیَکْذبُ، وَ یَعِدُ فَیُخْلِفُ، وَ یُسْأَلُ فَیَبْخَلُ، وَ یَسْأَلُ فَیُلْحِفُ، وَ یَخُونُ الْعَهْدَ، وَ یَقْطَعُ الاِْلَّ؛ فَإِذَا کَانَ عِنْدَالْحَرْب فَأَیُّ زَاجِر وَ آمِر هُوَ

،

مَا لَمْ تَأْخُذ السُّیُوفُ مَآخِذَهَا

!

فَإِذَا کَانَ ذلِکَ کَانَ أَکْبَرُ مَکِیدَتِهِ أَنْ یَمْنَحَ الْقَرْمَ [قوم] سُبَّتَهُ. أَمَا وَاللهِ إِنِّی لَیَمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِب ذکْرُ الْمَوْتِ، وَ إِنَّهُ لََیمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْیَانُ الاْخِرَةِ؛ إِنَّهُ لَمْ یُبَایِعْ مُعَاوِیَةَ حَتَّی شَرَطَ أَنْ یُؤْتِیَهُ أَتِیَّةً، وَ یَرْضَخَ لَهُ عَلَی تَرْکِ الدِّینِ رَضِیخَةً.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 571

از سخنان امام (ع) است که در نکوهش عمرو عاص فرموده است: 

این کلام امام (ع) دارای سه بخش بشرح زیر می باشد:

1-  بخش اول این است که امام (ع) در آغاز ادّعای عمرو عاص را در حق خودش، که او مردی شوخ و بذله گوست و مردم را با مزاح و شوخی سرگرم می دارد، نقل و با جوابی که در اوّل آن تعجّب را به کار می برد این ادّعا و تهمت را ردّ می کند و در پایان سخن ادّعای او را ادّعایی دروغ و بی اساسی دانسته می فرماید: شگفت از فرزند نابغه است که چنین ادّعای دروغی را شایع کرده و با این تهمت ناروا خود را گناهکار کرده است. 

این که امام (ع) او را به مادرش نسبت داده و فرزند آن زن بد کاره دانسته است. بیان کننده خصلت مردم عرب است که اشخاص را به مادر نسبت می دهند، در صورتی که مادر مشهور به بزرگواری و یا فرو مایگی باشد. 

البتّه ناگفته نباید گذاشت که امام (ع) چهره گشاده داشته است و با صورت باز با اشخاص بر خورد می کرده، و تا حدّ اعتدال و نزاکت برای جرئت دادن افراد در بیان خواسته هایشان و گاهی مزاحی که به افراط نکشد و از جمله رذایل اخلاقی بشمار نیاید می کرده است. از آن جمله روایتی است که در این باره نقل شده است: روزی امام (ع) در جای بلندی نشسته بود و ابو هریره در آن محل بود. حضرت ناگهان هسته خرمایی به سوی ابو هریره انداخت وقتی که ابو هریره متوجّه امام (ع) شد، حضرت به روی ابو هریره تبسّم کرد. ابو هریره گفت: همین خوشرویی باعث شده است که: «در امر خلافت از دیگران عقب بمانی». روشن است که این نوع برخورد از ویژگیهای خوش خلقی و مهربانی و ملاطفت و از فضایل به شمار می آید، نه آن رذیلت و پستی که عمرو عاص مدّعی آن بود. آنچه از اخلاق ناپسند شمرده می شود، افراط در بذله گویی و دلقکی و لهو و لعب است، همان چیزی که عمرو عاص از حضرت برای مردم شام تعریف می کرد و با شایعه سازی و دروغ مدّعی بود، که دلیل ترجیح دادن معاویه بر علی (ع) این بوده، است که علی (ع) مردی شوخ طبع و مزاح است و در کارها جدیّت لازم را ندارد. چنان که پدر عمرو عاص هم مدّعی بود که رسول خدا (ص) مردی جادوگر است. در حقیقت این فرزند همان پدر است پسری که در دروغگویی و تهمت راه پدر را برود فرزند خلفی خواهد بود. این که امام (ع) ادّعای عمرو عاص را تکذیب کرده است، منظور حدّ افراط و زیاده روی در هزل و لهو لعب بوده، نه اصل مزاح و شوخ طبعی چه این مقدار از خوشرویی را حضرت منکر نبوده است. زیرا رسول خدا (ص) هم گاهی مزاح می کرده است. 

روایت شده است که روزی رسول خدا (ص) به پیرزنی فرمود: «پیرها وارد بهشت نمی شوند». آن زن گریان شد، پیامبر خدا تبسّمی کرده فرمود: «خداوند پیران را جوان می کند و سپس وارد بهشت می شوند. اهل بهشت همه جوان و نو رسیده اند. حسن و حسین (ع) آقای جوانان بهشت اند.» رسول خدا (ص) فرمود: «من مزاح می کنم ولی جز حق نمی گویم.» 

2-  قوله علیه السلام: «امّا و شرّ القول الی قوله سبّته»، 

در بخش دوّم، سخن امام گویای رذایل اخلاقیی است که عمرو عاص داشته، به گونه ای که آن اخلاق پست موجب فسق و بی اعتباری ادّعای وی می شده است، چنان که خداوند متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسقٌ بنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا».

اخلاق پست و زشتی که امام (ع) برای عمرو عاص بیان فرموده است پنج چیز است:

الف: دروغگویی- روشن است که دروغگویی بدترین گفتار است، به حکم عقل و نقل موجب تباهی دین و دنیای انسان می شود. امّا به لحاظ نقل، از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: دروغگویی رأس نفاق و دورویی است. امّا به حکم عقل، وجدان انسانی گواه است که دروغگویی صفحه سفید دل را سیاه می کند و از پذیرش صورت حق و راستی و درستی باز می دارد و مانع تجلّی الهامات الهی و خوابهای رحمانی می شود. 

دروغگویی دنیای انسان را نیز تباه می کند، موجب خرابی شهرها، قتل نفس، خونریزی و انواع ظلم و ستم می شود. به همین دلیل است که تمام مردم دنیا، دیندار و بیدین دروغگویی را جایز نمی دانند، و گروه معتزله نیز به ضرورت به قبح و زشتی آن اعتقاد دارند. دروغگویی از اخلاق زشت است و در برابر کلام راست قرار می گیرد و از شاخه های فسق و فجور به حساب می آید. 

ب: وعده خلافی

ج: خیانت در تعهّد و فریبکاری در پیمان که دو رذیله اخلاقی به حساب آمده، در قبال وفای بعهد از اخلاق زشت و ناروای انسان، و از ستمکاری شمرده می شوند. مکر و فریب از خصوصیّات و ناپاکی باطن و بدور بودن از فضیلت هوشمندی است و از دروغگویی ریشه می گیرد.

د: ترک رابطه با قوم و خویشان که از اخلاق پست است و در برابر فضیلت صله رحم که جزو اخلاق نیک اسلامی است قرار دارد. حقیقت «قطع رحم» این است که شخص اقوام و خویشان خود را در کارهای با فایده دنیوی شرکت ندهد و موجب زیان آنها شود. این نوعی ظلم است و از بخل و حسد مایه می گیرد. 

ه: جُبن، که از اخلاق نکوهیده انسانی است و در مقابل فضیلت شجاعت قرار دارد. امام (ع) بزدلی عمرو عاص را بدین عبارت زیبا توضیح داده است: «آن گاه که هنوز سخن جنگ و پیکار در میان است چنین و چنان لاف و گزاف گفته دیگران را امر و نهی می کند. و آن گاه که شمشیرها از نیام کشیده می شود و در برابر برق شمشیر قرار می گیرد برای نجات جان خود، کشف عورت می کند. این کلام امام (ع) بیان کننده پست همّتی و حقارت نفسانی عمرو عاص است، چه فرد بلند همّت و با وقار، در رویارویی با مردان کارزار برای نجات جان خود از مرگ از زشت ترین رفتار (کشف عورت) استفاده نمی کند امّا این دون همّتی و سوء رفتار پس از درگذشت او در طول تاریخ بعنوان یک انسان پست زبان زد اشخاص و یادگاری بد از او باقی است. این سوء اخلاق جبن و ترس می باشد. 

قوله علیه السلام: «فأیّ زاجر و آمر»، 

این کلام امام (ع) پرسشی است در هیأت تعجّب، که عمرو عاص، پیش از شروع جنگ به شکلی مبالغه آمیز مردم را امر و نهی و آنها را مهیّای کارزار می کرد. هر چند این بیان حضرت نمای مدح و ستایش را دارد، ولی به منظور نکوهش عمرو عاص آورده شده است، زیرا کلامی که بصورت پرسش و تعجب ادا و سپس عمل افتضاح آمیز، شخص لاف و گزاف گو بیان شود ننگ و رسوایی لاف زن را، در ذهن شنوندگان بهتر و بیشتر جا می اندازد. چه روشن است، شخصی که مردم را به جنگ تشویق و در این رابطه امر و نهی می کند. سزاوار آن است که خود به شجاعت و اقدام و قیام شهرت داشته باشد نه این که با اوج گرفتن جنگ و شدّت یافتن آن، چنان که خر، از درندگان فرار می کند، فرار را بر قرار ترجیح دهد و برای زنده ماندن به زشت ترین عمل (کشف عورت) دست بزند، زیرا با این وصف اگر شخص امر و نهی نکند و گمنام بماند از این رسوایی بهتر است. گویا ابو طیّب شاعر معروف همین صورت حال و رسوایی را به شعر در آورده می گوید: وقتی که شخص ترسو در مکان خلوتی قرار گیرد به تنهایی طلب نیزه و تیر می کند و مبارز می طلبد امّا داستان رسوایی عمرو عاص، روایت شده است، که در یکی از روزهای جنگ صفین امیر مؤمنان (ع) بر او حمله کرد. همین که عمرو عاص خود را رویاروی حضرت دید یقین کرد که عمرش بپایان رسیده است، برای نجات جانش خود را بلا فاصله از اسب بزیر افکند و در مقابل حضرت کشف عورت کرد. 

امام (ع) با مشاهده این وضع از او روی برگرداند و عمرو را بدان حالت رها کرد. 

عمرو عاص بدین فضاحت خود را نجات داد. پس از آن این عمل عمرو عاص، ضرب المثل شد، برای کسانی که با ذلت و ننگ خود را از مهلکه ای نجات دهند. 

ابو فراس شاعر معروف همین موضوع را چنین بیان کرده است:

         و لا خیر فی دفع الأذی بمذلّة            کما ردّها یوما بسوءته عمرو

آن چاره جویی که با خواری و ننگ انجام شود به هیچ نمی ارزد چنان که عمرو عاص با کشف عورت مشکل را از خود رفع کرد مانند همین داستان عمرو برای بسر بن ارطاة پیش آمد. بسر بن ارطاة از دشمنان امام (ع) بود و همواره آرزوی کارزار با آن حضرت را داشت، معاویه او را برای پیکار با امام (ع) تشویق می کرد، ولی هنگامی که او در مقابل حضرت قرار گرفت و امام نیزه اش را به سوی وی نشانه گرفت بسر بن ارطاة خود را به پشت بر روی زمین انداخت، پاهایش را بلند کرد و عورتش را نمایان ساخت. امام (ع) از او روی برگرداند و از کشتنش صرف نظر کرد. وقتی که بسر از زمین برخاست کلاه خود از سرش افتاد اصحاب حضرت فریاد زدند که یا امیر المؤمنین این شخص بسر بن ارطاة طاغی معروف است (رهایش نکن) حضرت فرمود: او را به خودش واگذارید. لعنت خدا بر او باد. معاویه بر این کار سزاوارتر از اوست. معاویه از این کار بسر خنده اش گرفت بعدها معاویه بسر را برای این کار مسخره می کرد و می گفت: ای بسر مهم نیست که چه پیش آمد خجالت نداشته باش و سرت را بالا بگیر تو از عمرو عاص پیروی کردی، خداوند عورت او را به تو نشان داد و باز من عورت تو را دیدم. 

(پس از جریان کشف عورت بسر بن ارطاة) جوانی از مردم کوفه و اطرافیان امیر المؤمنین فریاد برآورد: وای بر شما ای مردم شام خجالت نمی کشید که عمرو عاص به شما کشف عورت را آموخت و سپس این اشعار را در فضیحت آنان سرود. 

ای مردم شام آیا این رواست که هر روز جنگجویی با وقاحت تمام عورتش در وسط میدان جنگ نمایان شود امیر المؤمنین بدلیل این رسوایی نیزه اش را فرود نیاورد و معاویه در خلوت بر این رسوایی قاه قاه بخندد دیروز عورت عمرو آشکارا شد و مقنعه زنان را بر سر کرد و امروز بسر بن ارطاة از او در این عمل زشت پیروی کرد به عمرو و پسر ارطاة بگویید چشمان خود را خوب باز کنند توصیه می کنم که دوباره با شیر روبرو نشوند عمرو و ارطاة باید عورت خود را بستایند زیرا بخدا سوگند عورتشان آنها را از مرگ نجات داد اگر عورتشان نبود از نیزه امام خلاصی نداشتند هر چند زشتی این کار چنان است که هرگز نباید تکرار شود. بسر بن ارطاة در باره این پیشامد عمرو عاص را مسخره می کرد و می خندید. ولی بعدا این امر برای خود او موجب تمسخر شد. 

3-  بخش سوّم از فوایدی که در این کلام امام (ع) بدان پرداخته است، ادّعای فاسد و نادرستی بوده که عمرو در حقّ آن حضرت داشته است، بطلان ادّعای وی را امام (ع) به دو صورت توضیح داده اند. 

صورت اوّل به ویژگی و خصلت خود امام (ع) مربوط است که آن حضرت مدام بیاد مرگ و اندیشه روز معاد و رستاخیز بوده است. به گواهی وجدان کسی که مدام بیاد مرگ باشد، آرزوهایش را در دنیا محدود می گرداند و از خداوند متعال هراسناک است. و مواظب خواهد بود که مبادا ناگهان مرگ به سراغش بیاید، در حالی که او سرگرم شهوات و لهو و لعب باشد. کسی که دارای چنین حالتی باشد چگونه تصوّر می رود، که بذله گو و شوخ طبعیهای افراطی داشته باشد. 

صورت دوّم به خصوصیّات اخلاقی و رفتار عمرو عاص مربوط است. 

عمرو عاص از کسانی بود که آخرت را از یاد برده بود. روشن است کسی که آخرت را در نظر نداشته باشد، و حساب کتاب قیامت را به هیچ انگارد، دست به هر کاری می زند. برای پیشرفت کارش در دنیا دروغ می گوید، مردم را فریب می دهد، حیله و نیرنگ و هر آنچه از محرّمات خداوند پیش آید مرتکب می شود، و باکی ندارد کسی که دارای چنین ویژگیهایی باشد هرگز به گفتارش اعتماد نیست. 

پس از این که امام (ع) خصلتهای عمرو عاص را توضیح می دهد، مفاسدی که از فراموشی آخرت برایش پیش آمده است بیان می دارد و آن این که به شرط واگذاری حکومت مصر از جانب معاویه، عمرو عاص با معاویه بیعت می کند، که با امام بر حق بجنگد، غافل از این که جنگ با امام بر حق بمعنی خروج از دین است آری این بهایی بود که عمرو عاص در مقابل حکومت مصر پرداخت.