از سخنان آن حضرت علیه السّلام است در باره (گفتار و کردار نادرست) عمرو ابن عاص (و توبیخ و سرزنش از او).

همانطور که عاص ابن وائل که بر حسب ظاهر پدر عمرو نامیده می شد دشمن رسول خدا بود، عمرو هم با امیرالمؤمنین دشمنی کرده در دروغ بستن به آن حضرت کوشش داشت. از آن بزرگوار عیب جوئی می نمود و در صدد بود که محبّت و دوستی او را از دلها بیرون نموده آن وجود مقدّس را کوچک جلوه دهد، و از جمله دروغهایی که به آن جناب می بست، بمردم شام می گفت: چون علیّ مزاح و شوخی بسیار میکند در اصلاح امور چندان کوششی ندارد، از این جهت ما او را پیشوای خود قرار ندادیم. امام علیه السّلام در اینجا اثبات می نماید که گفتار عمرو نادرست و این سخن بهتان و دروغ است):

شگفتا از پسر زانیه (نابغة نام مادر عمرو است و جهت نامیدن او باین لفظ آنست که بزناء دادن شهرت داشت و همه او را می شناختند و عادت عرب آنست که فرزندان را هر گاه به مادری که به خوبی یا به زشتی شهرت داشته باشد نسبت می دهند و نابغة کنیز اسیر شده ای بود که عبد اللّه ابن جدعان تیمیّ در مکّه او را خرید و چون زانیه بود نتوانست او را نگاه دارد آزادش کرد، پس ابو لهب ابن عبد المطّلب و امیّة ابن خلف و هشام ابن مغیره و ابو سفیان ابن حرب و عاص ابن وائل در یک طهر با او جمع شده در نتیجه عمرو متولّد گردید و میان این پنج نفر اختلاف شد. هر یک ادّعا می نمود که عمرو فرزند من است، ولی چون عاص ابن وائل بیش از دیگران به نابغه انفاق میکرد گفت این فرزند از آن عاص است با اینکه به ابو سفیان شبیه تر بود، خلاصه چنین بی پدری) می گوید بمردم شام دروغ، که من مردی شوخ هستم و بسیار بازی گوش و به شوخی و بازی ممارست دارم، نادرست سخن گفته و باین گفتار گناه کار است،

آگاه باشید که بدترین گفتار دروغ است و عمرو سخنی که به زبان میراند دروغ می گوید و (با هر که) وعده کند خلاف آن رفتار می نماید، و در پرسش خود پر گوئی میکند، و از او که بپرسند (در پاسخ) بخل می ورزد و در عهد و پیمان نابکاری میکند، و از خویشان دوری می نماید،

و چون در میدان جنگ حاضر گردد (برای تهییج فساد و افروختن آتش جنگ) چه بسیار امر و نهی و زبان بازی میکند مادامی که شمشیرها بکار نیفتاده اند، پس آنگاه که شمشیرها از غلاف بیرون آمده جنگ شروع گردید بزرگترین حیله و کید او آنست که عورت خود را بمردم نشان دهد (در جنگ صفّین چون عمرو در کارزار با امیر المؤمنین مصادف شد و حضرت بر او تاخت تا او را بقتل رساند، عمرو خود را از اسب به زیر انداخته به پشت، روی زمین خوابید و در برابر آن بزرگوار پاهایش را بلند کرده عورتش را نمایان ساخت، حضرت چشم پوشیده باز گردید، و بسر ابن ابی ارطاة که یکی از سر لشگرهای معاویه بود در همان وقعه صفّین شیوه عمرو را بکار برده از چنگال مرگ رهید، بعد از آن جمله «یمنح القوم سبّته» ضرب المثل شد برای کسیکه در حوادث و پیش آمدها بذلّت و خواری تن دهد).

بدانید بخدا سوگند یاد مرگ مرا از شوخی و بازی باز می دارد، و فراموشی از آخرت عمرو را از گفتار حقّ مانع می گردد،

او با معاویه بیعت ننمود مگر بشرط آنکه عطیّه و بخششی باو بدهد، و برای دست از دین برداشتن (مخالفت با امام زمان خود نمودن) رشوه کمی (حکومت چند روزه مصر را) باو ببخشد.