[hadith]من کلام له (علیه السلام) لما هرب مصقلة بن هبیرة الشیبانی إلی معاویة، و کان قد ابتاع سبی بنی ناجیة من عامل أمیر المؤمنین (علیه السلام) و أعتقهم، فلما طالبه بالمال خاس به و هرب إلی الشام:

قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ، فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبید، فَمَا أَنْطَقَ مَادحَهُ حَتَّی أَسْکَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّی بَکَّتَهُ، وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَیْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بمَالِهِ وُفُورَهُ.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

(در سال 38 هجری یکی از فرمانداران امام به نام مصقلة بن هبیرة، اسیران بنی ناجیه را از فرمانده لشکر آن حضرت خرید و آزاد کرد. امّا وقتی از او غرامت خواستند به طرف معاویه فرار کرد):

تأسّف از فرار مصقله:

خدا روی مصقله را زشت گرداند، کار بزرگواران را انجام داد، امّا خود چونان بردگان فرار کرد، هنوز ثنا خوان به مدّاحی او برنخاسته بود که او را ساکت کرد، هنوز سخن ستایشگر او به پایان نرسیده بود که آنها را به زحمت انداخت. امّا اگر مردانه ایستاده بود همان مقدار که داشت از او می پذیرفتیم و تا هنگام قدرت و توانایی به او مهلت می دادیم.

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • إبتاعَ: خرید، قبول بیع کرد 

    • سَبَی: اسیر جنگی 

    • أعتَقَ: از اسارت و بردگی آزاد کرد 

    • خَاسَ به: به آن خیانت کرد 

    • بَکَّتَ: سرافکنده نمود، بسرزنش گذاشت 

    • مَیسور: آنچه ممکن و آسان است، از ماده یسر 

    • وُفور: فراوانی مال و ثروت