[hadith]و من کلام له (علیه السلام) بعد ما بُویعَ له بالخلافة، و قد قال له قوم من الصحابة: لو عاقبتَ قوماً مِمّن أجلَبَ علی عثمان، فقال علیه السلام:

یَا إِخْوَتَاهْ إِنِّی لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَ لَکِنْ کَیْفَ لِی بقُوَّةٍ وَ الْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلَی حَدِّ شَوْکَتِهِمْ یَمْلِکُونَنَا وَ لَا نَمْلِکُهُمْ، وَ هَا هُمْ هَؤُلَاءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُکُمْ وَ الْتَفَّتْ إِلَیْهِمْ أَعْرَابُکُمْ وَ هُمْ خِلَالَکُمْ یَسُومُونَکُمْ مَا شَاءُوا، وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَی شَیْءٍ تُرِیدُونَهُ؟ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِیَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَادَّةً، إِنَّ النَّاسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ إِذَا حُرِّکَ عَلَی أُمُورٍ، فِرْقَةٌ تَرَی مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَی مَا لَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ لَا تَرَی هَذَا وَ لَا [هَذَا] ذَاکَ

،

فَاصْبرُوا حَتَّی یَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً، فَاهْدَءُوا عَنِّی وَ انْظُرُوا مَا ذَا یَأْتِیکُمْ بهِ أَمْرِی، وَ لَا تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذلَّةً، وَ سَأُمْسکُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَکَ، وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً، فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیّ.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

(پس از بیعت مردم با امام علیه السّلام در سال 35 هجری گروهی از صحابه گفتند ای کاش شورشیان بر ضد عثمان را کیفر می دادی، پاسخ فرمود):

واقع بینی در مبارزه:

ای برادران از آنچه شما می دانید بی اطلاع نیستم، امّا قدرت اجرای آن را چگونه به دست آورم؟ آنان با ساز و برگ و نیرو به راه افتادند، بر ما تسلّط دارند و ما بر آنها قدرتی نداریم. هم اکنون بردگان شما با آنها می جوشند، و بادیه نشینان اطراف شما به آنها پیوسته اند. آنها در میان شما زندگی می کنند، و هر مشکلی را که بخواهند بر شما تحمیل می کنند. آیا برای خواسته های خود توانایید.

  1. مشکلات جنگ داخلی:

کاری که پیش آمده از جاهلیّت است، شورشیان یار و یاور دارند، اگر برای کیفر دادنشان حرکتی آغاز شود، مردم به چند دسته تقسیم می شوند: گروهی خواسته های شما را دارند، و عدّه ای بر خلاف شما فکر می کنند، و گروهی نه این را می پسندند و نه آن را. پس صبر کنید تا مردم آرام شوند، و دل های مضطرب در جای خود قرار گیرد، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اکنون مرا آسوده گذارید، و در انتظار فرمان من باشید، کاری نکنید که قدرت ما را تضعیف کند، و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد و سستی و زبونی به بار آورد، این جریان سیاسی را تا می توانم مهار می کنم، امّا اگر راه چاره ای نیابم با آنان می جنگم (که سر انجام درمان، داغ کردن است).

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • أجلَب: لشکر کشی نمود

    • ثَارَت: قیام نموده است

    • عِبدان: غلامان، جمع عبد

    • التَفَّت: قاطی شده، منضم گشته

    • خِلالَکم: میان شمایند

    • یَسومون: معامله و رفتار میکنند

    • یَهدَأ: خاموش و آرام می شود

    • مُسمَحَة: براحتی و آسانی

    • تُضَعضِع: ویران میکند، بحرکت می آورد

    • مُنَّة: بضم میم، قدرت و قوه

    • وَهن: ضعف و سستی

    • آخِرُ الدَّواء الکَیّ: آخرین علاج و مداوا داغ نهادن است