[hadith]و من کلام له (علیه السلام) بعد ما بُویعَ له بالخلافة، و قد قال له قوم من الصحابة: لو عاقبتَ قوماً مِمّن أجلَبَ علی عثمان، فقال علیه السلام:

یَا إِخْوَتَاهْ إِنِّی لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَ لَکِنْ کَیْفَ لِی بقُوَّةٍ وَ الْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلَی حَدِّ شَوْکَتِهِمْ یَمْلِکُونَنَا وَ لَا نَمْلِکُهُمْ، وَ هَا هُمْ هَؤُلَاءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُکُمْ وَ الْتَفَّتْ إِلَیْهِمْ أَعْرَابُکُمْ وَ هُمْ خِلَالَکُمْ یَسُومُونَکُمْ مَا شَاءُوا، وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَی شَیْءٍ تُرِیدُونَهُ؟ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِیَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَادَّةً، إِنَّ النَّاسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ إِذَا حُرِّکَ عَلَی أُمُورٍ، فِرْقَةٌ تَرَی مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَی مَا لَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ لَا تَرَی هَذَا وَ لَا [هَذَا] ذَاکَ

،

فَاصْبرُوا حَتَّی یَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً، فَاهْدَءُوا عَنِّی وَ انْظُرُوا مَا ذَا یَأْتِیکُمْ بهِ أَمْرِی، وَ لَا تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذلَّةً، وَ سَأُمْسکُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَکَ، وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً، فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیّ.[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 340

از سخنان علی علیه السلام پس از اینکه به خلافت با او بیعت شد و گروهی از صحابه به او گفتند: مناسب و شایسته است گروهی که مردم را برای کشتن عثمان جمع کردند عقوبت فرمایی، و در پاسخ ایشان چنین فرمود: «یا اخوتاه انی لست اجهل ما تعلمون و لکن کیف لی بقوة» (ای برادران من، چنان نیستم که آنچه را شما می دانید ندانم ولی چگونه مرا توان و یاری آن است...).

می گویم: بدان که این سخن دلالت بر آن دارد که در نفس علی علیه السلام چنین بوده است تا محاصره کنندگان عثمان را عقوبت و کشندگان او را قصاص فرماید، البته به شرطی که کسی از آنان که به کشتن او مباشرت داشته اند زنده باقی مانده باشد. و به همین جهت فرموده است «چنین نیست که آنچه را شما می دانید من ندانم» و اعتراف کرده است که او هم به وجوب آن دانا است و متعذر شده است که آن چنان تمکن و قدرتی ندارد و درست هم فرموده است، زیرا بیشتر مردم مدینه در آن کار شرکت داشتند و از مردم مصر و کوفه گروهی بزرگ از سرزمینهای خود آمده بودند و راههای بسیار دور را به آن منظور پیموده بودند و گروهی از اعراب سبک سر صحرانشین هم به آنان پیوسته بودند و همچنان که علی (ع) گفته است کاری چون کارهای جاهلی بود و اگر موضوع آرامی را دوباره برمی انگیخت مردم اختلاف پیدا می کردند و مضطرب می شدند.

گروهی می گویند علی (ع) درست رفتار کرده است و گروهی می گویند خطا کرده است و گروهی هم در این مورد متوقف اند و به صواب و خطای آن حکم نمی کنند.

 جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 341

اگر علی (ع) شروع به عقوبت مردم و گرفتن ایشان می کرد در امان نبود که فتنه یی دیگر و بزرگتر از فتنه نخست پدید آید، و از لحاظ تدبیر و آنچه که شرع و عقل بر آن مقتضی است خودداری از عقوبت تا آرام گرفتن فتنه و پراکنده شدن مردم و برگشتن هر قوم به سرزمین خودشان است. وانگهی علی علیه السلام در آن موضوع تامل می فرمود تا معاویه و دیگران به اطاعت او در آیند و پسران عثمان پیش او حاضر شوند و خون پدر خویش را مطالبه کنند و گروهی را مشخص کنند و بگویند چه کسانی عهده دار کشتن و چه کسانی عهددار محاصره و چه کسانی عهده دار بالا رفتن از دیوار بوده اند، همان گونه که به طور معمول دادخواهان در حضور امام و قاضی دادخواهی می کنند و در آن هنگام امکان عمل کردن به حکم خداوند متعال فراهم می بود. و کار بدین گونه انجام نپذیرفت، بلکه معاویه و مردم شام از فرمان او سرپیچی کردند، وارثان عثمان هم به او پناهنده شدند و از حوزه حکومت امیر المومنین جدا شدند و قصاص را نه از راه شرع بلکه آن را از راه زور مطالبه کردند و معاویه هم آن را همراه با تعصب دوره جاهلی قرار داد و هیچ یک از ایشان از راه درست وارد نشدند.

در همان حال یا پیش از آن موضوع طلحه و زبیر و پیمان شکنی آن دو در مورد بیعت و غارت کردن آن دو اموال مسلمانان را در بصره و کشتن آن دو اشخاص صالح آن شهر را پیش آمد و کارهایی صورت گرفت که همه آن امور امام (ع) را از اینکه قصاص را انجام دهد باز داشت و اعتماد لازم فراهم نشد و حال آنکه اگر کار بر قاعده درستی استوار می شد و با آرامش و پذیرفتن اصل حکومت در طلب خونخواهی بر می آمدند، اصلاح می شد [همان گونه که ] امیر المومنین علیه السلام به معاویه فرمود «اما این که تو قاتلان عثمان را مطالبه می کنی نخست در اطاعت من در آی و سپس درباره آن قوم پیش من محاکمه طرح کن تا من تو و ایشان را به آنچه کتاب خدا و سنت رسول خدا حکم می کند در آورم».

یاران معتزلی ما که خدایشان رحمت کند گفته اند که این پیشنهاد و گفتار علی علیه السلام عین حق و صواب محض است زیرا لازم است نخست مردم به اطاعت امام در آیند و پیش او محاکمه برند، اگر بر حق حکم کند امامت او پا برجا باقی می ماند و اگر به ستم حکم کند حکومت او در هم می شکند و خلع او لازم می شود.

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 342

اگر بگویی معنی این گفتار علی چیست که فرموده است «و این کار را با مدارا تا آنجا که ممکن باشد اصلاح می کنم و چون چاره نیابم آخرین دوا داغ کردن است». می گویم: معنای این سخن آن نیست که از عقوبت قاتلان عثمان تا آنجا که ممکن باشد خودداری می کنم و چون چاره یی نیابم آنان را عقوبت می کنم، بلکه این سخن را در آغاز حرکت طلحه و زبیر به بصره فرموده است، در همان حال گروهی به او پیشنهاد کردند تا کسانی که مردم را بر عثمان شورانده اند عقوبت فرماید، علی علیه السلام نخست همان عذری را که طرح فرموده است آورد و سپس گفت: من از جنگ با این پیمان گسلان که بیعت را در هم شکسته اند تا آنجا که برایم ممکن باشد خویشتنداری می کنم و با پیام دادن و ترساندن ایشان و کوشش در برگرداندن ایشان به اطاعت با بیم و امید درنگ می کنم و اگر چاره یی از جنگ نیابم آخرین دارو داغ کردن [جنگ ] است که آخرین اقدام است که چاره کار عاصیان است.