[hadith]و من کتاب له (علیه السلام) إلی بعض عُمّاله:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بهِ عَلَی إِقَامَةِ الدِّینِ وَ أَقْمَعُ بهِ نَخْوَةَ الْأَثِیمِ وَ أَسُدُّ بهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ. فَاسْتَعِنْ باللَّهِ عَلَی مَا أَهَمَّکَ، وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بضِغْثٍ مِنَ اللِّینِ، وَ ارْفُقْ مَا کَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزمْ بالشِّدَّةِ حِینَ لَا تُغْنِی عَنْکَ إِلَّا الشِّدَّةُ، وَ اخْفِضْ لِلرَّعِیَّةِ جَنَاحَکَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَ آس بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ التَّحِیَّةِ، حَتَّی لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ؛ وَ السَّلَام.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

(نامه به یکی از فرمانداران در سال 38 هجری، نوشته اند این نامه به مالک اشتر نوشته شد).

مسئوولیّت فرمانداری و اخلاق اجتماعی:

پس از یاد خدا و درود همانا تو از کسانی هستی که در یاری دین از آنها کمک می گیرم، و سرکشی و غرور گناهکاران را در هم می کوبم. و مرزهای کشور اسلامی را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ می کنم، پس در مشکلات از خدا یاری جوی، و درشتخویی را با اندک نرمی بیامیز. در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن، و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن، پر و بالت را برابر رعیّت بگستران، با مردم گشاده روی و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و نا توانان از عدالت تو مأیوس نگردند. با درود.

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • أقمَعُ: ریشه کن میکنم

    • نَخوَة: تکبر و غرور

    • أسُدُّ: می گیرم و سد میکنم

    • ثَغر: مرز و سر حد

    • ضِغث: چیزی به پری دست، یک مشت

    • إعتَزم: تصمیم بگیر

    • آس: مساوات و برابری کن

    • لَحظَة: نگاه گذرا

    • حَیف: ظلم نمودن، منحرف شدن

    • لا یَیأسُ: مأیوس نشود