[hadith]بعثةُ النبی:

بَعَثَهُ حِینَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ.

العِظَة بالزهد:

أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بتَقْوَی اللَّهِ

،

وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا، فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنْغِیصٍ، سَاکِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ، تَمِیدُ بأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَةِ، تَقْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ الْبحَارِ، فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبقُ وَ مِنْهُمُ النَّاجِی عَلَی بُطُونِ الْأَمْوَاجِ، تَحْفِزُهُ الرِّیَاحُ بأَذْیَالِهَا وَ تَحْمِلُهُ عَلَی أَهْوَالِهَا، فَمَا غَرِقَ مِنْهَا فَلَیْسَ بمُسْتَدْرَکٍ وَ مَا نَجَا مِنْهَا فَإِلَی مَهْلَکٍ. عِبَادَ اللَّهِ، الْآنَ فَاعْلَمُوا [فَاعمَلوا]، وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسیحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

هشدار از غفلت زدگی:

خداوند هنگامی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مبعوث فرمود که نشانه ای از دین الهی بر پا، و نه چراغ هدایتی روشن، و نه راه حقّی آشکار بود.

ای بندگان خدا شما را به ترس از خدا سفارش می کنم، و از دنیاپرستی شما را می ترسانم، زیرا دنیا خانه ای ناپایدار و جایگاه سختی و مشکلات است. ساکنان دنیا در حال کوچ کردن، و اقامت گزیدگانش به جدایی محکومند. مردم را چونان کشتی طوفان زده در دل دریاها می لرزاند، برخی از آنان در دل آب مرده، و برخی دیگر بر روی امواج جان سالم به در برده، و بادها با وزیدن آنها را به این سو و آن سو می کشاند، و هر جا که خواهد می برد. پس آن را که در آب می میرد نمی توان گرفت، و آن که رها شده نیز به سوی مرگ می رود.

ای بندگان خدا، هم اکنون عمل کنید، که زبانها آزاد، و بدن ها سالم، و اعضاء و جوارح آماده اند، و راه بازگشت فراهم، و فرصت زیاد است، پیش از آن که وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسیدن مرگ را حتمی بشمارید، و در انتظار آمدنش به سر نبرید.

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • تَنغِیص: آلوده شدن بغصه، شکسته شدن شادیها

    • ظاعِن: کوچ کننده

    • قاطِن: سکونت کننده

    • بائِن: جدا شونده

    • وَبق: هلاک شونده

    • مُستَدرَک: جبران شده

    • لَدنَة: نرم و آماده کار

    • مُنقلَب: محل انقلاب، جای انتقال

    • فَسیح: با وسعت و باز

    • إرهاق: سریع شدن