[hadith]بعثةُ النبی:

بَعَثَهُ حِینَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ.

العِظَة بالزهد:

أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بتَقْوَی اللَّهِ

،

وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا، فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنْغِیصٍ، سَاکِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ، تَمِیدُ بأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَةِ، تَقْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ الْبحَارِ، فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبقُ وَ مِنْهُمُ النَّاجِی عَلَی بُطُونِ الْأَمْوَاجِ، تَحْفِزُهُ الرِّیَاحُ بأَذْیَالِهَا وَ تَحْمِلُهُ عَلَی أَهْوَالِهَا، فَمَا غَرِقَ مِنْهَا فَلَیْسَ بمُسْتَدْرَکٍ وَ مَا نَجَا مِنْهَا فَإِلَی مَهْلَکٍ. عِبَادَ اللَّهِ، الْآنَ فَاعْلَمُوا [فَاعمَلوا]، وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسیحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 7، ص: 652-645

خطبه در یک نگاه:

طرز چینش این خطبه نشان می دهد که بخشی از خطبه مفصل تری بوده و مرحوم سیّد رضی طبق روش گل چینی مخصوص خود، این بخش را از بخش های دیگر را برگزیده و به آن استقلال بخشیده است. به هر حال این خطبه از سه بخش تقسیم شده است

:

در بخش نخست امام اشارات کوتاه و پرمعنایی به دوران قیام پیامبر و در نتیجه خدمات بزرگ او به جهان انسانیت به ویژه جامعه عرب می کند

.

در بخش دوم بعد از توصیه به تقوا، همه مخاطبان خویش را از فریفته شدن در برابر زرق و برق دنیا بر حذر می دارد و با عباراتی زیبا و پرمعنا و تشبیهاتی جالب، ناپایداری و بی اعتباری دنیا را روشن می سازد

.

در بخش سوّم، راه نجات را به همگان نشان می دهد و تأکید می کند که تا توان دارید از فرصت بهره گیرید و پیش از آن که مرگ دامان شما را بگیرد شما دامان سعادت را بگیرید

.

دریای هولناک دنیا:

امام(علیه السلام) در قسمت اوّل این خطبه هنگامی که می خواهد دورانی را که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در آن مبعوث شد یعنی عصر جاهلیت را توضیح می دهد، در سه جمله کوتاه چنین می فرماید: «خداوند پیامبرش را زمانی مبعوث کرد که نه نشانه ای (از دین و ایمان) برپا بود، نه چراغ هدایتی روشن، و نه طریق حقی آشکار»; (بَعَثَهُ حِینَ لاَ عَلَمٌ قَائِمٌ، وَ لاَ مَنَارٌ سَاطِعٌ(1)، وَ لاَ مَنْهَجٌ وَاضِحٌ).

در زمانهای گذشته جادّه های بیابانی و کوهستانی، مانند امروز روشن نبود. البتّه شاهراه ها به علت عبور و مرور زیاد مشخص بود; ولی راههای فرعی نامشخص بود برای اینکه مسافران راهها را گم نکنند روزها نشانه هایی به صورت ستون و مانند آن در جای جای جاده از ابتدا تا مقصد قرار می دادند که آن را «علم» می نامیدند و شبها چراغی بالای آن روشن می کردند و به این جهت نام منار به خود گرفت»، بنابراین اگر نشانه روزانه و چراغ شبانه و شاهراه واضح نبود، احتمال گمراهی رهروان راه بسیار زیاد بود.

امام(علیه السلام) مسیر زندگی مردم را در عصر جاهلیت به کوره راهی تشبیه می کند که نه نشانه ای در آن برپاست و نه چراغ روشنی بخش، و نتیجه آن همان ضلال مبین است که درباره آنها قرآن بیان فرموده است : «(وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَل مُبین)(2); و به یقین (مردم عصر جاهلیّت قبل از قیام پیامبر اکرم) در گمراهی آشکار بودند». سپس امام در ادامه این سخن، همه انسانها را مخاطب ساخته می فرماید: «ای بندگان خدا شما را به تقوای الهی سفارش می کنم، و از دنیای فریبنده بر حذر می دارم، زیرا سرایی است ناپایدار، و جایگاه سختی و مشقت است. ساکنانش آماده سفر و مقیمانش ناگزیر جدایی از آن هستند»; (أُوصِیکُمْ عِبَادَاللّهِ، بتَقْوَی اللّهِ، وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا، فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوص،(3) وَ مَحَلَّةُ تَنْغِیص، سَاکِنُهَا ظَاعِنٌ، وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ).

این تعبیرات چهارگانه همگی اشاره به ناپایداری دنیا و بی قرار بودن آن است، آن هم آمیخته با رنج و درد، و شگفت آنکه با آشکار بودن نشانه های ناپایداری و درد و رنجها از همه جای آن، باز هم گروهی عملا جاویدانش می دانند و برای آن سر و دست می شکنند.

آن گاه امام(علیه السلام) مثال بسیار گویا و تکان دهنده ای برای این دنیای فریبنده بیان می کند که از آن بهتر تصور نمی شود و می فرماید : «ساکنان دنیا همچون سرنشینان یک کشتی هستند که در دل اقیانوسی عمیق گرفتار امواج کوبنده و سنگینی شده که پیوسته طوفان ها و امواج آنها را مضطرب می سازد. (و سرانجام آن کشتی در هم می شکند)، گروهی از سرنشینانش غرق شده و هلاک می گردند. و بعضی که نجات می یابند (و به قطعاتی از چوبهای درهم شکسته کشتی می چسبند) بادها آنها را به این سو و آن سو می برند و بر فراز امواج هولناک به هر طرف می کشانند (و چندین بار می میرند و زنده می شوند تا به ساحل برسند) آنها که غرق شده اند باز یافتنشان ممکن نیست و آنها که نجات یافته اند نیز در شرف هلاکتند»; (تَمِیدُ بأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَةِ تَقْصِفُهَا(4) الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ(5) الْبحَارِ، فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبقُ(6)، وَ مِنْهُمُ النَّاجِی عَلَی بُطُونِ الاَْمْوَاجِ، تَحْفِزُهُ(7) الرِّیَاحُ بأَذْیَالِها، وَ تَحْمِلُهُ عَلَی أَهْوَالِها، فَما غَرِقَ مِنْهَا فَلَیْسَ بمُسْتَدْرَک، وَ مَا نَجَا مِنْهَا فَإِلَی مَهْلَک!).

تشبیه دنیا به دریا و تشبیه ساکنانش به سرنشینان کشتی، آن هم به هنگام طوفان سخت که نتیجه آن غرق شدن گروهی است پیش از این خطبه مولا امیرمؤمنان(علیه السلام)، در کلمات لقمان حکیم آمده است، هر چند تعبیرات وی هرگز به این زیبایی نیست. لقمان مطابق آنچه امام موسی بن جعفر(علیه السلام) در حدیث پر محتوای خود از او نقل می فرماید، می گوید: «یا بُنَیَّ إِنَّ الدُّنْیا بَحْرٌ عَمیقٌ قَدْ غَرِقَ فیها عالَمٌ کَثیرٌ فَلْتَکُنْ سَفینَتُکَ فیها تَقْوَی اللهِ وَ حَشْوُهَا الاْیمانُ وَ شَرائُهَا التَّوَکَّلُ وَ قیّمُهَا الْعَقْلُ وَ دَلیلُهَا الْعِلْمُ وَ سُکّانُهَا الصَّبْرُ(8); فرزندم! دنیا دریای عمیقی است که انسانهای بسیاری در آن غرق شده اند. کشتی خود را در این دنیا تقوا قرار ده، و ذخایر آن را ایمان و بادبان آن را توکل، ناخدای آن را عقل، راهنمای آن را علم، و سکّان آن را صبر قرار ده».(9)

امام(علیه السلام) در ادامه همین خطبه نجات از این دریای مخوف را بیان کرده است.

به هر حال، آنچه امام(علیه السلام) در این تشبیه گویا و زیبا بیان فرموده حال مردم دنیا را ترسیم می کند که چگونه در لابه لای انواع مصائب و ناراحتیها و بلاها قرار دارند، پیوسته امنیت به ناامنی، سلامت به بیماری; غنی به فقر; و جمعیّت به پراکندگی تبدیل می شود و هر زمان در حوادث گوناگون گروهی را در کام امواج خود می بلعد. با این حال تعجب است از کسانی که بر آن دل می نهند و به وفاداری آن امیدوارند.


تا فرصت باقی است کاری کنید:

امام(علیه السلام) در شرح این بخش از خطبه ـ همان گونه که قبلا اشاره کردیم ـ طریق نجات از حوادث خطرناکی را که در بخش قبل به آن اشاره فرمود، به وضوح نشان می دهد که هر گاه این دستورات به کار گرفته شود نجات از امواج خطرناک دنیای پر زرق و برق و فریبنده حتمی است، می فرماید: «ای بندگان خدا! هم اکنون (به هوش باشید و) اعمال صالح انجام دهید، در حالی که زبان ها آزاد، بدنها سالم، اعضا و جوارح نرم و آماده، میدان عمل وسیع و فرصت باقی است. پیش از آنکه این فرصت را از دست برود و مرگ فرا رسد (از آن بهره گیرید); نزول مرگ را حق بشمرید و در انتظار آن (در آینده دور دست) نباشید»; (عِبَادَ اللّهِ، الاْنَ فَاعْلَمُوا، وَ الاَْلْسُنُ مُطْلَقَةٌ، وَ الاَْبْدَانُ صَحِیحَةٌ، وَ الاَْعْضَاءُ لَدْنَةٌ(10)، وَ الْمُنْقَلَبُ(11) فَسیحٌ(12)، وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ(13) الْفَوْتِ، وَ حُلُولِ الْمَوْتِ. فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ، وَ لاَ تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ).

امام(علیه السلام) در این عبارات پرمعنا به همگان مخصوصاً جوانان و پیران، هشدار می دهد پیش از آنکه دوران پیری و فرسودگی فرا رسد زبانها کند شود، بدنها بیمار، اعضا خشک و میدان تنگ و مجال کوتاه، آری پیش از اینکه این امور رخ دهد، در فرصت خوبی که در اختیار دارید عمل کنید عمل که بهترین ذخیره و وسیله نجات، اعمال صالحه است.

همچنین تأکید می کند که در هر سن و سالی که هستید، مرگ را دور دست نبینید. حتی در جوانی و شادابی و سلامت مانند غافلانی نباشید که وقتی به آنها گفته می شود گناه بس است به درگاه خدا روی آورید، می گویند: هنوز فرصت باقی است. زمان توبه و عمل صالح بعداً فرا می رسد. چه کسی می داند فردا چه خواهد شد و چه کسی تضمین می کند که تا یک ساعت دیگر چه پیش می آید. و کدامین نفر از ما زنده است و کدامین زنده نیست. شبیه همین معنا در آغاز خطبه 237 نیز آمده است که می فرماید: «فَاعْلَمُوا وَ اَنْتُمْ فی نَفْس الْبَقاءِ وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ; اکنون که در متن زندگی و حیات هستید و پرونده ها باز و بساط توبه گسترده است عمل کنید».

قابل توجه اینکه اکثر نسخه های نهج البلاغه در آغاز بخش این خطبه «الآنَ فَاعْلَمُوا» نوشته اند (به جای فاعملوا) و قرائن، شهادت بر صحت همین نسخه می دهد. انسجام مطالب و تناسب اندرزها هم حکایت از لزوم عمل دارد. خطبه 237 نیز گواه بر آن است.(14)


پی نوشت:

  1. «سطوع» به معنای بالا آمدن و گسترده شدن است و نور ساطع آن است که اطراف خود را روشن می سازد.

  2. جمعه، آیه 2 .

  3. «شخوص» به معنای برآمدن وطلوع کردن و یا از محلی به محل دیگر رفتن است و در اینجا به همین معنای اخیر آمده است.

  4. «تقصفها» از ریشه «قصف» بر وزن «حذف» به معنای شکستن آمده است.

  5. «لجج» جمع «لجّه» دریای عمیق و پهناور را گویند.

  6. «وبق» از ریشه «وبق» بر وزن «فقر» به معنای هلاکت گرفته شده و صیغه «وبق» بر وزن «خشن» معنای وصفی دارد و به معنای هلاک شده است.

  7. «تحفزه» از ریشه «حفز» بر وزن «لفظ» به معنای حرکت دادن و به پیش راندن گرفته شده است.

  8. الکافی، جلد 1، صفحه 16 .

  9. «سکّان» چیزی شبیه فرمان اتومبیل است که کشتی را به واسطه آن چپ و راست هدایت می کنند.

  10. «لَدْنَه» از ریشه «لدانه» بر وزن «شبانه» به معنای نرمی گرفته شده، یعنی پیش از آن که انسان به پیری برسد و اعضای او خشک و کم تحرّک شود.

  11. «منقلب» به معنای محلّ بازگشت، در اینجا اشاره به میدان عمل است.

  12. «فسیح» از ریشه «فسح» بر وزن «مسح» به معنای گستردن و فسیح به معنای گسترده و وسیع است.

  13. «ارهاق» از «رهق» بر وزن «شفق» به معنای کسی را تحت فشار قراردادن و نیز به معنای نزدیک شدن آمده است; بنابراین «ارهاق الفوت» ممکن است اشاره به تحت فشار قرار گرفتن از ناحیه مرگ باشد و یا نزدیک شدن به مرگ.

سند خطبه

:

این خطبه را -افزون بر مرحوم سیّد رضی- در بعضی منابع دیگر می توان یافت؛ از جمله آمدی بخشی از این خطبه را (در غرر الحکم در حرف الف) آورده است و نیز بخش هایی از خطبه 192 را همراه بخشهایی از خطبه مورد بحث و بخشهایی از خطبه مورد بحث را همراه خطبه 191 آورده است و این نشان می دهد هر دو خطبه یکی بوده (و آمدی آن را از منبع دیگری غیر از نهج البلاغه اخذ کرده است). (مصادر نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 74

).