[راجع به تعارض منافع عامّه‌ی مردم، با منافع گروههای خاص در مدیریت های کلان] جاهایی است که اگر اقدامی را در زمینه‌ی صنعت، در زمینه‌ی مسائل اقتصادی، در زمینه‌ی مسائل پولی، در زمینه‌ی مسائل فرهنگی و در زمینه‌ی مسائل گوناگون انجام دهیم، به نفع مردم است؛ اما گروههای خاصّی در جامعه هستند - گروههای پولی، مالی، اقتصادی، ثروتمندان، گروههای فرهنگی و گروههای سیاسی - که اینها متضرّر خواهند شد. این، آن نقطه‌ی حسّاس است. آن صراط مستقیم، این‌جا معلوم می‌شود. این، جای همان فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است که «فانّ سخط العامة، یجحف برضی الخاصة» یعنی اگر یک وقت مردم خشمگین بودند، خشنودی گروههای خواص به‌کل نابود خواهد شد و بر باد خواهد رفت. سخط و خشم عمومی، خشنودی گروههای خاص را پایمال خواهد کرد. گیرم که چند صباحی، ما در فلان سیاستی که اعمال کردیم و فلان کاری که اجرا نمودیم، چهار نفر از گروههای خاص یا گروههای پولی و مالی را هم از خودمان راضی کردیم؛ اما اگر خدای ناکرده با این کار، مردم را ناراضی کرده باشیم، این نارضایی مردم مثل توفانی می‌آید و همه‌ی اینها را در می‌نوردد. این، هیچ ارزشی ندارد. بعد عکسش را می‌فرمایند: «و انّ سخط الخاصّة، یغتفر مع رضی العامة»(1) یعنی اگر فرض کنیم که گروههای خاصّ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره، سرِ سیاست و عملی از ما خشمگین و ناراضی شدند و گفتند که دولت چرا این کار را انجام داد، چنانچه «یغتفر مع رضی العامة»؛ یعنی وقتی که عامه و - به تعبیر امروز ما - توده‌ی مردم خشنود و راضی باشند، خشم آن گروهها قابل بخشایش است. باید این را فکر کرد.