بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 

خدای متعال را سپاسگزاریم که این آرزوی دیرینه را، که دولت جناب آقای خاتمی به بهترین شکلی و در نزدیکترین زمانی بتواند وارد صحنه کار و تلاش و مأموریت خود شود، برآورده کرد و بحمداللَّه شما در وقت مقرّر قانونی توانستید این وظیفه حساس را برعهده گیرید.

 

در ابتدا یاد شهیدان عزیز این روز - رجایی و باهنر - را گرامی میداریم. البته این دو نفر، دو شخص بودند؛ لیکن فضایل انقلابی و دینی و تقوایی در آنها آن قدر بارز بود که خوشبختانه در جامعه ما یک جریان محسوب میشوند. وقتی که هفته دولت میشود و اسم شهید رجایی و شهید باهنر می‌آید، مردم در ذهنشان نیست که فقط از دو شهید تجلیل میکنیم؛ میفهمند که یک جریان فکری و عملی و انقلابی است که مورد تجلیل قرار میگیرد. شما هم که اجتماع فرمودید، احترام به آن بزرگواران است. ان‌شاءاللَّه که خداوند ارواح طیّبه همه شهدا و آن دو بزرگوار را مشمول رحمت خودش کند و به خاطر زحمتی که کشیدند و اخلاصی که ورزیدند، در اعلی درجات علیّین، به آنها پاسخ و پاداش دهد.

 

همچنین از برادر گرامیمان آقای هاشمی رفسنجانی یاد نیک میکنیم که در سالهای متوالی، مثل این روزها، ما با ایشان و دولتشان مینشستیم و مطالبی را مربوط به آینده و وضع کشور ایشان میگفتند و ما میگفتیم. بحمداللَّه احساس میکنم که این خلأ پر شده و دولت جدید، با نفس تازه، با روحیه خوب و با استحکام وارد میدان شده است. ان‌شاءاللَّه زحماتی که آن برادران عزیز - شخص آقای هاشمی و دولتشان - کشیدند، مورد شکر و قبول پروردگار قرار گیرد و ان‌شاءاللَّه حسنه جاریه‌ای در کشور باشد و شما هم طبق تکالیف و وظایف خودتان، آنچه را که تشخیص میدهید این کشور به آن احتیاج دارد، به بهترین وجهی انجام دهید و بتوانید جای پای نیکی از خودتان در تاریخ این کشور باقی بگذارید.

 

به مناسبت هفته دولت، من جز یادآوریِ چند نکته به شما برادران عزیزم، عرض دیگری ندارم. البته مطالبی که آقای خاتمی فرمودند و بارها هم تکرار کرده‌اند، واقعاً چیزهایی است که دولت و کشور ما به آن نیاز دارد و میبینیم که بحمداللَّه دولت جدید هم بر این اساس شکل گرفته است. امیدواریم که ان‌شاءاللَّه خداوند، شروع این مرحله جدید را بر شما مبارک کند. مبارکی حقیقی آن وقتی خواهد شد که بتوانید وظایف سنگینی را که برعهده‌تان است، انجام دهید و انتظار بحق و بجایی را که مردم دارند، برآورده کنید. البته انتظارات مردم چیزهایی نیست که در طول مدّت کوتاهی برآورده شود. آنچه مردم از شما توقّع دارند، این نیست که در کوتاه‌مدّت همه مشکلات اقتصادی برطرف شود، همه کارهای اساسی در این مملکت شکل گیرد و همه‌ی کارها به جریان افتد. مردم، مردمِ هوشیاری هستند و آنچه از دولتها انتظار دارند، حرکت معقول و منطقی به سمت اهدافی است که اعلام شده است. ان‌شاءاللَّه خدای متعال هم توفیق خواهد داد، تا آنچه را که شما به مردم گفتید و وعده دادید و مردم هم آنها را قبول کردند و از شما توقّع دارند، در کمترین زمانی بتوانید انجام دهید.

 

اما من در همین‌جا به همه توصیه میکنم؛ هم به مسؤولان، که عجله نکنند و کار شتابزده انجام ندهند؛ هم به مردم، که توقّعِ دور از منطق نداشته باشند و خیال نکنند که در ظرف مدت شش ماه یا یک سال، همه مشکلات حل خواهد شد. البته وقتی حرکت شروع شد، آثار حرکت نشان داده خواهد شد. یعنی شش ماه، یک سال که بگذرد، معلوم میشود که دولت کار و حرکت میکند. مردم هم این را از شما میخواهند. من گمان نمیکنم که مردم عزیز ما، بیش از این هیچ توقّعی از دولتها داشته باشند که در آن جهاتی که مورد نظر است، برنامه‌هایی را که مصلحت است و مورد خواست مردم و اراده دولت، آنها را انجام دهند.

 

علاوه بر آنچه که آقای خاتمی فرمودند، من میخواهم دو، سه تذکّر به شما عزیزان عرض کنم. یکی این است که در زمینه کارها باید اساس را مردم قرار داد. این، حرف کلّی است. همه این حرف را میزنند؛ هیچ‌کس هم منکر این حرف نیست. تازگیِ این حرف در این‌جاست که اگر بخواهیم توجّه بکنیم، گاهی اوقات منافع و خواست عامّه مردم، با منافع گروههای خاص تعارض پیدا میکند. این، جایی است که بسیار حسّاس است. برادرانی که با مسائل دولتی و مدیریتهای کلان سروکار دارند، خوب میتوانند مصداقهای این را پیدا کنند. شاید الان اگر من بخواهم بیان کنم، در ذهن خودم مصداقهای فراوانی وجود دارد که البته بنای بر ذکر مصداق نیست.

 

جاهایی است که اگر اقدامی را در زمینه صنعت، در زمینه مسائل اقتصادی، در زمینه مسائل پولی، در زمینه مسائل فرهنگی و در زمینه مسائل گوناگون انجام دهیم، به نفع مردم است؛ اما گروههای خاصّی در جامعه هستند - گروههای پولی، مالی، اقتصادی، ثروتمندان، گروههای فرهنگی و گروههای سیاسی - که اینها متضرّر خواهند شد. این، آن نقطه حسّاس است. آن صراط مستقیم، این‌جا معلوم میشود. این، جای همان فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است که «فانّ سخط العامة، یجحف برضی الخاصة» (۱). یعنی اگر یک وقت مردم خشمگین بودند، خشنودی گروههای خواص به‌کل نابود خواهد شد و بر باد خواهد رفت. سخط و خشم عمومی، خشنودی گروههای خاص را پایمال خواهد کرد. گیرم که چند صباحی، ما در فلان سیاستی که اعمال کردیم و فلان کاری که اجرا نمودیم، چهار نفر از گروههای خاص یا گروههای پولی و مالی را هم از خودمان راضی کردیم؛ اما اگر خدای ناکرده با این کار، مردم را ناراضی کرده باشیم، این نارضایی مردم مثل توفانی می‌آید و همه اینها را در مینوردد. این، هیچ ارزشی ندارد. بعد عکسش را میفرمایند: «وانّ سخط الخاصّة، یغتفر مع رضی العامة(۲)». یعنی اگر فرض کنیم که گروههای خاصّ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره، سرِ سیاست و عملی از ما خشمگین و ناراضی شدند و گفتند که دولت چرا این کار را انجام داد، چنانچه «یغتفر مع رضی العامة»؛ یعنی وقتی که عامه و - به تعبیر امروز ما - توده مردم خشنود و راضی باشند، خشم آن گروهها قابل بخشایش است. باید این را فکر کرد.

 

عزیزان من! هر انسان عاقلی و هر مجموعه‌ای باید بگردد، لشکریان با اخلاص و با صدق خودش را جستجو کند. امام بزرگوار ما، بزرگترین هنرش این بود که لشکر خود را شناخت و پیدا کرد و دانست که در روز بعد، چه کسی به داد او خواهد رسید و چه کسی سخن او را خوب گوش خواهد کرد. شما ببینید چه کسانی به سخنان امام گوش کردند؟ خوشبختانه صحنه جنگ تحمیلی که از چندین سو برای ما درس است، از این جهت هم برای ما درس است. آن روزی که امام در سال پنجاه و هشت سرِ قضیه پاوه کلمه‌ای گفتند، ساعت حدود سه‌ونیم، چهار بعدازظهر بود که من به طرف جماران میرفتم. اصلاً قیافه شهر، قیافه دگرگون شده‌ای بود و مردم همین‌طور بیاختیار راه افتاده بودند. این حالت، تقریباً با فراز و نشیبها و کم و زیادهایی، تا سال شصت و هفت ادامه داشت. وقتی که امام اشاره‌ای میکرد، فریادی میکشید و دستوری میداد، چه کسانی میرفتند؟ آنها لشکر حقیقی شمایند؛ آنها را دریابید.

 

البته یک دولت، برای گروه یا دونِ گروهی فکر نمیکند. امنیت برای همه است. فرقی هم نمیکند که آن همه‌ای که ما میگوییم، جزو مخلصان دولت باشند یا نباشند. ولو آنهایی که مخلص دولت هم نیستند، باید امنیت داشته باشند. آنهایی که با دولت روابط چندان صمیمانه‌ای ندارند، بایستی امکان کار و تلاش داشته باشند. شکّی نیست که خدمات شما متعلّق به همه است. شما برای جمعی یا دونِ جمعی کار نمیکنید؛ اما بدانید که در میان اینها، آن کس که وقتی شما فریاد استمداد بلند کردید، به داد شما خواهد رسید، کیست. فرض کنیم، اگر یک روز احتیاج به این داشتید که برق کم مصرف شود و اعلان کردید که برق کم مصرف کنید، ببینید چه کسانی به حرف شما گوش میکنند و چه کسانی اعتنا نمیکنند و در منزلشان، صد برابر آن آدمی که با دو شعله برق، مصرف معمولی دارد، مصرف خود را بالا میبرند؛ یعنی به فکر شما نیستند. ببینید اینها چه کسانی هستند. به نظر من، اینها را خیلی راحت میشود شناخت.

 

من خواهش میکنم که در همه بخشها - در زمینه فرهنگ، در زمینه مسائل سیاسی و در زمینه امنیت - مسأله «رضی العامة و سخط العامة» را در مقابل «رضی الخاصة و سخط الخاصة» در نظر بگیرید؛ ببینید آنهایی که فریاد و استصراخ شما را در هنگام لازم جواب میدهند، چه کسانی هستند.

 

نکته دیگری که به نظرم رسید به شما عرض کنم، این است که یکی از شعارهای بسیار خوب جناب آقای خاتمی - که من از اوّلی که آن را از ایشان شنیدم، واقعاً خدا را شکر کردم - مسأله «قانونگرایی» بود. این، حرف خیلی خوبی است و خوشبختانه این را شما بارها تکرار کرده‌اید. در دوره انتخابات گفتید، در مجلس گفتید، این‌جا و آن‌جا گفتید. من میخواهم عرض کنم که تا لحظه آخر، به این شعار تمسّک کنید و بدانید که قانونگرایی کار سختی هم هست؛ اما با وجود سختیهایش، در کوتاه مدّت و بلند مدّت، فوایدش از بی‌قانونی بهتر است. وقتی که انسان سوار اتومبیل است و میخواهد به منزل برسد، ممکن است از راه میانبُر، ورود ممنوعی مسیر خود را انتخاب کند. اگر شما از این راه رفتید و به منزل رسیدید، به نظرتان فایده نقدی وجود دارد؛ اما خطراتی که در این راه هست، به مراتب غیرقابل مقایسه با آن سود است. تمام قوانین همین طورند. از قانون اساسی - که اساس کار ماست - گرفته، تا قوانین عرفی و عادّی و معمولی که در مجلس شورای اسلامی تصویب میشود، تا احیاناً مصوبات بعضی از مراکز دیگر مثل هیأت عمومی قوّه قضاییّه - که در حکم قانون است - تا مصوّبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، که آن هم مصوّباتش در حکم قانون است. آنچه که آنها معیّن میکنند و به مسؤولان راهبرد میدهند، ارزشش بیشتر است.

 

البته این حرف هم - همان طور که عرض کردم - حرفی آسان است که در مقام عمل دشواریهایی دارد. بعضی قانون را طوری عمل میکنند که اصحاب سبت عمل کردند! اصحاب سبت هم عین مُرّ قانون عمل کردند؛ یعنی خدا گفته بود روز شنبه ماهی نگیرید، اینها هم روز شنبه ماهی نگرفتند. بله؛ کار کوچکی کردند که آن هم رسماً منع نشده بود و آن، این بود که حفره‌هایی درست کردند، ماهیها داخل آن حفره‌ها آمدند، راه آن حفره‌ها را در روز شنبه بستند، تا ماهی نتواند برگردد! روز شنبه این کار را کردند، روز یکشنبه همان ماهیها را گرفتند! این، ظاهر قانون است. اگر شما نگاه کنید، این مثل همان کلاه شرعیهایی است که یک ربای سنگین کذایی را با یک شاخه نبات جا به جا میکردند! قانون بود، ظاهر شرع بود؛ اما امام بزرگوار رضوان اللَّه علیه که یک فقیه قویِ آگاه به لبّ و روح دین بود، قبل از این که تشکیل حکومت بدهد، این را منع کرد. جزو فتاوی ایشان - که در دوران مبارزه، ما به آن فتوا افتخار میکردیم و همه جا هم نقل مینمودیم - منع حیل ربا بود. ایشان مطلقاً حیل ربا را منع کرد. شما آقایان، حیل قانون را هم منع کنید و جلوش را بگیرید. بعضی از شرکتها و بعضی از مجموعه‌های علی الظّاهر قانونی، حامل باطن اصحاب السّبتی هستند. مواظب باشید کسانی که میخواهند از قانون بگریزند، شما را به این دام نیندازند؛ نیایند شما را قانع کنند که این کار قانونی است.

 

نکته دیگر این است که عزیزان من! زمان را قدر بدانید. شما الان چهار سال وقت دارید. این چهار سال، مثل طَرفةالعینی خواهد گذشت. واقعاً چهار سال، زمان خیلی کوتاهی است. اگر کسی کار کند و از هر لحظه‌اش استفاده نماید، سرمایه عظیم و مغتنمی است. چنانچه خدای نکرده بگوییم حالا که وقت داریم، هنوز که چهار سال یا سه سال و نیم وقت هست، و تسویف کنیم - که این تسویفی که در روایات ما هست، معنایش این است؛ سوف افعل، سوف افعل: خواهم کرد، خواهم کرد - و دائماً کار را به تأخیر بیندازیم، یک وقت میبینید که چهار سال تمام شد، ولی چیزی در دستمان نیست! از همین لحظه اوّل، دقایق را قدر بدانید و آن کار مهمّ اساسی را که میخواهید آخر انجام دهید، همین اوّلِ کار انجام دهید.

 

حرف آخری که میخواهم عرض کنم این است که غیر از ارتباطات رسمی و معمولی در نظام اسلامی، شما بدون اتّکا و توکّل به خدا و ارتباط ویژه با او، توفیق لازم را به دست نخواهید آورد. توفیق از سوی خداست؛ جبر نیست. توفیق، یعنی جور کردن و جور آوردن و موافق طبع و موافق خواست آوردن کار. این، معنای توفیق است؛ نه این که وقتی میگوییم خدا توفیق داد، یعنی پشت گردن آدم را گرفت که این کار را انجام دهد. باز هم اراده خود شماست که کار را انجام میدهد؛ اما توفیق از طرف پروردگار است. اگر این توفیق و جور آمدن کار و فرصت لازم کار را میخواهید، باید با خدا رابطه مستقیم برقرار کنید؛ رابطه تضرّع، رابطه خواست، رابطه ویژه.

 

این رابطه با خدا را همه باید داشته باشند؛ اما شما که مسؤول هستید و یکی از مدیریّتهای بالا در دست شماست - شما که میگویم، یعنی ما مسؤولان، که من خودم از شما به این کار اولی هستم - جزو شایسته‌ترین افرادی هستید که باید این رابطه ویژه را با خدا داشته باشید. نماز با توجّه و با حضور بخوانید؛ به نوافل اهمیت دهید و سعی کنید که در روز مقداری قرآن تلاوت کنید. هیچ روزی بر شما نگذرد که مقداری قرآن - ولو ده آیه، پنج آیه - با تدبّر تلاوت نکنید. این، به شما نورانیّت میبخشد. انتظار این را نداشته باشیم که اگر امشب نافله خواندیم، فردا مثلاً گشایش مهمّی در کارمان بشود و اثرش ظاهر گردد؛ نه. در دعاهای ما، نفس رابطه با خدا، جزو بدیهیّات و محکمات ادعیّه ماست و خدای متعال، متضرّعین الیه را مورد توجه و عنایت خاص قرار میدهد. تضرّع، این خواص را دارد.

 

با این که امام رضوان‌اللَّه علیه از سابق هم اهل عبادت بود - ما شنیده بودیم و اطّلاع داشتیم - اما این اواخر که به پایان عمر خود نزدیکتر میشد، با این که انسان وقتی پیر و خسته میشود، همچنان که همه کارهای دیگر برایش سخت میشود، نماز خواندن و عبادت کردن و دعا خواندن هم سخت میگردد، و جوان همچنان که ورزش را راحت میکند، عبادت را هم راحت‌تر انجام میدهد و نماز را هم راحت‌تر میخواند - در عین حال پیری و از کارافتادگی تضرّع و توجّه و اهتمام و گریه‌اش هم بیشتر میشد و خدای متعال هم به همان نسبت، کارها را درست میکرد و جور میآورد.

 

امیدواریم که ان‌شاءاللَّه خداوند متعال به شما توفیق عنایت کند و در همه حال مشمول عنایات پروردگار باشید و خداوند در همه مراحل به شما کمک کند. الحمدللَّه آدم احساس میکند که ان‌شاءاللَّه عنایات الهی شامل حال این دولت و رئیس‌جمهور محترم و عزیز هم هست. همین که بحمداللَّه ایشان به سهولت توانستند کارِ انتخاب وزرا را انجام دهند و وزرای دلخواه و مورد علاقه خودشان را که بتوانند با ایشان کار کنند، بیابند و راحت به مجلس ببرند و مجلس هم راحت رأی داد، نشان‌دهنده این است که خدای متعال اراده فرموده که کارها را پیش ببرد و ان‌شاءاللَّه بعد از این نیز همین طور خواهد بود؛ «و من کان للَّه کان‌اللَّه له» (۳). خدا ان‌شاءاللَّه با شما خواهد بود.

 

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

۱) نهج‌البلاغه: نامه ۵۳

 

۲) نهج‌البلاغه: نامه ۵۳

 

۳) بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۱۹۷