[hadith]فَالْجُنُودُ بإِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِیَّةِ، وَ زَیْنُ الْوُلاَةِ، وَعِزُّ الدِّینِ، وَسُبُلُ الاَْمْنِ وَلَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّةُ إِلاَّ بهِمْ. ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُود إِلاَّ بمَا یُخْرِجُ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذی یَقْوَوْنَ بهِ عَلَی جِهَاد عَدُوِّهِمْ، وَیَعْتَمِدُونَ عَلَیْهِ فِیمَا یُصْلِحُهُمْ وَیَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ. ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهَذَیْنِ الصِّنْفَیْنِ إِلاَّ بالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَالْعُمَّالِ وَالْکُتَّاب، لِمَا یُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِد، وَیَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَیُؤْتَمَنُونَ عَلَیْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُْمُورِ وَعَوَامِّهَا. وَلاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِیعاً إِلاَّ بالتُّجَّارِ وَذَوِی الصِّنَاعَاتِ، فِیمَا یَجْتَمِعُونَ عَلَیْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ، وَیُقِیمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَیَکْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بأَیْدیهِمْ مَا لاَ یَبْلُغُهُ رِفْقُ غَیْرِهِمْ. ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَی مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ الَّذینَ یَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَمَعُونَتُهُمْ. وَفِی اللهِ لِکُلّ سَعَةٌ، وَلِکُلّ عَلَی الْوَالِی حَقٌّ بقَدْرِ مَا یُصْلِحُهُ، وَلَیْسَ یَخْرُجُ الْوَالِی مِنْ حَقِیقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللهُ مِنْ ذَلِکَ إِلاَّ بالاِهْتِمَامِ وَالاِسْتِعَانَةِ باللهِ، وَتَوْطِینِ نَفْسهِ عَلَی لُزُومِ الْحَقِّ، وَالصَّبْرِ عَلَیْهِ فِیمَا خَفَّ عَلَیْهِ أَوْ ثَقُلَ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 266-265

امام (ع) با عبارت: «فالجنود باذن اللّه... معونتهم»، 

بر این مطلب توجه داده است که هر کدام از گروههای نامبرده وابسته به دیگری است به طوری که بدون آن استوار نیست و نیازمندی اش بدان حتمی است. و صورت و هیأت جامعه شهر به مجموعه آنها وابسته است. آن گاه امام (ع) نخست از سپاهیان شروع کرده است به دلیل این که اصل در نظام جامعه آنهایند، و دلیل نیازمندی به سپاهیان را در چهار ویژگی بیان کرده است:

1- سپاهیان به منزله دژهای مردمند. کلمه: الحصون (دژها) را به لحاظ آن که آنها همچون دژی از رعیت نگهداری و مراقبت می کنند، استعاره از سپاه آورده است. 

2-  سپاهیان زینت حکمرانانند، زیرا حاکم بدون سپاه مثل فردی از مردم است که هیچ کس به او اعتنا نمی کند و فرمان او را نمی برد و پیامد فاسد آن نیز روشن است. 

3-  آنان باعث عزّت و حرمت دینند، کلمه عزت را بر سپاهیان از باب تسمیه لازم بر ملزوم، اطلاق فرموده، زیرا وجود آنان برای عزت لازم و ضروری است. 

4-  کلمه «أمن» را از باب این که در جاده ها و دیگر جاها وجود سپاه باعث امنیت است، استعاره از سپاهیان آورده است و این عبارت به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر کس چنین باشد، کار رعیت بدون او استوار نگردد. 

عبارت: «و لیس یقوم الرعیة الّا بهم» 

یعنی رعیت جز با سپاهیان پایدار نمی ماند، نتیجه قیاس مورد ذکر است. و امام (ع): «باذن اللّه» فرموده تا روشن کند منظور وی سپاهیان حق است که بر پایه مصلحت و حکمت به وجود آمده اند، نه هر نوع سپاهی. 

دسته دوم، مالیات دهندگان و کسانی هستند که مالیات از آنها گرفته می شود و به دلیل این که لازمه نیاز به سپاه، نیاز به این گروه است، در عبارت: ثم لا قوام للجنود... حاجتهم، اشاره دارد. 

بنا بر این عبارت: «لا قوام... الخراج»، 

مدعایی است که عبارت: «الذین یقوون... حاجتهم»، به منزله صغرای قیاس مضمری است که آن را برای اثبات این مدعا آورده است، و کبرای مقدّر نیز چنین است: و هر چه چنان باشد، بدون آن سپاه پایدار نمی ماند. بنا بر این سپاه بدون مالیاتی که خداوند برای آنان تعیین فرموده است، استوار نمی ماند و از طرفی مالیات از دسته ای از توده مردم گرفته می شود و سپاه بدون آنان پایدار نمی ماند. 

دسته سوم: قضاة، کارکنان و منشیان می باشند و نیز امام (ع) وجه مشترک این گروهها را بیان می کند، زیرا علّت نیازمندی به اینان یکی است، و به همین علّت اشاره فرموده در عبارت: «لما یحکمون به... و عوامّها»، زیرا هر کدام آنها از طرف حاکم و مردم بر تمام کارهای عمومی و یا خصوصی امینند، و تنظیم احکام قراردادها، و جمع آوری منافع، به دست آنهاست. و این عبارت به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر کس آن چنان باشد پس نیازمندی سپاه و مردم به او حتمی است. 

دسته چهارم: بازرگانان و صنعتگران، امام (ع) مدّعی است که کار گروههای قبل بدون اینها به سامان نمی رسد، و به این مطلب توجّه داده است. در عبارت: «فیما یجتمعون علیه من مرافقهم» (اینان باعث جمع آوری فایده و سودند)، زیرا کار بازرگانان از فراهم ساختن کالا و خرید و فروش و به پا داشتن بازارهای کسب، و همچنین کار صنعتگران، یعنی همان فایده نیروی بازویشان، چیزهایی هستند که از دیگران چنین سودی عاید نمی شود، بنابراین در مقام برآوردن نیاز توده مردم و اهمیّت کار آنها اینان باعث رسیدن فایده و منفعت به مردمند، و آن جمله به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای آن عبارات پیش از آنست. 

دسته پنجم: طبقه پایین جامعه که از مردم نیازمند و تهی دست تشکیل می شود، و به جهت نیازمندی به ایشان توجه داده است در عبارت: «الّذین یحقّ رفدهم و معونتهم» (کسانی که کمک و بخشش به آنها لازم است). توضیح مطلب آن که کمک و بخشش بدانها باعث جلب نظر و پشتیبانی آنها از کسی می شود که بدانها یاری و کمک رسانده، و به وسیله آنهاست که رحمت خدا نازل می شود و همواره برکت از جانب خداوند به شهروندان می رسد، و به پاداش اخروی نائل می گردند، بنا بر این، نیاز به این دسته از مردم، ایجاب می کند تا به آنها کمک و یاری شود. 

پس از آن که امام (ع) به دلیل احتیاج به تمام قشرهای مردم اشاره کرد، آن گاه می فرماید: برای هر کدام از این طبقات مردم، نزد خداوند، رفاه و گشایشی مقدّر است، یعنی در ذات خدا و در عنایت و لطف پروردگار ملحوظ است، تا این که در تدبیر امور مردم، اعتماد به خدا کند، زیرا سرآغاز عنایت از اوست. و نیز می فرماید: هر طبقه ای از مردم بر حاکم حقی درخور دارند تا حاکم بداند که رعایت حال هر یک از این گروهها بر او لازم است و از آن غفلت نورزد. توفیق از آن خداست.