[hadith]ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاس أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسکَ، مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بهِ الاُْمُورُ، وَلاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ، وَلاَ یَتَمَادَی فِی الزَّلَّةِ، وَلاَ یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَی الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ، وَلاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی طَمَع، وَلاَ یَکْتَفِی بأَدْنَی فَهْم دُونَ أَقْصَاهُ، وَأَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ، وَآخَذَهُمْ بالْحُجَجِ، وَأَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ، وَأَصْبَرَهُمْ عَلَی تَکَشُّفِ الاُْمُورِ، وَأَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُکْمِ، مِمَّنْ لاَ یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ وَلاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ وَأُولَئِکَ قَلِیلٌ؛ ثُمَّ أَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ، وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزیلُ عِلَّتَهُ، وَتَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَی النَّاس، وَأَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزلَةِ لَدَیْکَ مَا لاَ یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ، لِیَأْمَنَ بذَلِکَ اغْتِیَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ. فَانْظُرْ فِی ذَلِکَ نَظَراً بَلِیغاً، فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسیراً فِی أَیْدی الاَْشْرَارِ، یُعْمَلُ فِیهِ بالْهَوَی، وَتُطْلَبُ بهِ الدُّنْیَا.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 274-273

سپس به قاضیانی که به عدل و داد حکم می کنند اشاره کرده، و آنان را با ویژگیهایی معرّفی فرموده و در باره ایشان اوامری صادر کرده است: امّا در مورد انتخاب قاضی، باید از نظر او بهترین فرد رعیّت باشد، و این برتری را با چند ویژگی مشخّص کرده است:

1-  از آن کسانی نباشد که به هنگام مراجعه، کارها بر او سخت و مشکل جلوه کنند. 

2-  از کسانی نباشد که طرفهای دعوا، نظر خود را بر او تحمیل کنند، یعنی او را با لجاجت وادار کنند تا بر خلاف حق داوری کند. بعضی گفته اند، این سخن کنایه است از این که، قاضی از آن کسانی باشد که طرفهای نزاع او را راضی کنند و او اقدام به بحث و بررسی نکند، و حرف اوّل آنها را بپذیرد. 

3-  اگر اشتباهی از او سرزد، به اشتباه خود پافشاری نکند، زیرا بازگشت به حق بهتر از ادامه در گمراهی است. 

4-  به هنگام شناخت حق از بازگشت به حق در نماند، آن طوری که قضاة بد به خاطر حفظ مقام و از ترس زشتی کار غلط خود رفتار می کنند. 

5-  هوای نفسش میل به حرص و آز نکند، زیرا چشم طمع داشتن به مردم باعث احساس نیاز به ایشان و انحراف از راه حق می گردد.

6-  به اندک فهم و درک از مسائل - بدون فکر و اندیشه زیاد- بسنده نکند، زیرا این خود زمینه خطا و اشتباه است. 

7-  از همه کس بیشتر در مسائل شبهه ناک تأمّل کند، زیرا این قبیل مسائل جای احتمال وقوع در گناه است. 

8-  بیش از همه کس به سراغ دلیل و برهان برود. 

9-  از همه کس کمتر از مراجعه دادخواهان خسته شود، زیرا لازمه خستگی و دلتنگی از کار، ضایع کردن حقوق است. 

10-  همچنین از همه کس در کشف واقعیتها با حوصله تر باشد. 

11-  به هنگام کشف حقیقت، قاطع تر از همه باشد، زیرا که تأخیر در اجرای حق، آفتها دارد. 

12-  از کسانی نباشد که ستایش زیاد دیگران، او را به سوی خودخواهی سوق دهد. 

13-  از آن کسانی نباشد که از روی ناآگاهی و فریب، از راه حق و اعتدال منحرف شود. 

آن گاه امام (ع)، بر این مطلب که شمار افراد واجد این شرایط اندک است حکم کرده تا توجه دهد که واجدین این شرایط سزاوارترند نه آن که اینها شرط قضاوت است. 

اما اوامر:

نخست: آن که کس را انتخاب کند که واجد صفات یاد شده است. 

دوم: آنکه کارهای قضایی او را مورد وارسی بسیار قرار دهد، تا ریشه طمع او را به انحراف از راه حقّ -اگر موردی به قلبش خطور کند- از بن بر کند. 

سوم: به قدری از مال دنیا به او بدهد که دیگر بهانه ای برای او نماند. و این مطلب کنایه از مقدار کفایت و آن اندازه ای است که نیازمندی او به مردم را به حداقلّ برساند تا به آنها چشم طمع نداشته باشد. احتمال دارد کلمه: ما در جمله: «ما یزیل» بدل از البذل، و مفعول برای فعل محذوفی باشد که کلمه البذل بر آن دلالت دارد، گویا فرموده باشد: چیزی را که عذر و بهانه او را از بین ببرد، به او بدهد، و احتمال می رود که مفعول برای «یفسح» باشد، یعنی به قدری از مال دنیا به او دهد که در رفاه زندگی کند. و ممکن است در معنای مصدر یفسح باشد، یعنی: به نوعی زندگی او را گشایش بخشد که عذر و بهانه ای نماند. 

چهارم: او را در نزد خود جایگاهی دهد، که دیگر نزدیکان وی با وجود آن، از وی چشم طمع نداشته باشند، تا بدان وسیله از بدگویی دشمنان در امان باشد. و کبرای مقدّر این قیاس مضمر چنین است: و هر چه این فواید را دارد، دادن آن به قاضی لازم و ضروری است. 

پنجم: در انتخاب کسانی با این ویژگیها و اجرای اوامر امام (ع)، دقّت بیشتری کند، تا به نتیجه نهایی برسد. و در این مورد چنین استدلال فرموده است: «فانّ هذا الدّین... الدّنیا». و کلمه الاسیر را به این لحاظ استعاره آورده است که بدکاران، قضاوت را چون اسیری در اختیار می گیرند. و این عبارت صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر گاه چنان است، پس دقّت در انتخاب کسی که مطابق حقّ عمل کند و آن را از اسارت اشرار و تبهکاران نجات دهد، ضرورت دارد. توفیق از آن خداست.