[hadith]ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً، وَلاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَأَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَب الْجَوْرِ وَالْخِیَانَةِ. وَتَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَیَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالْقَدَمِ فِی الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَأَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَأَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً، وَأَبْلَغُ فِی عَوَاقِب الاُْمُورِ نَظَراً. ثُمَّ أَسْبغْ عَلَیْهِمُ الاَْرْزَاقَ، فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسهِمْ، وَغِنًی لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدیهِمْ، وَحُجَّةٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَکَ. ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ، وَابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ، فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ الاَْمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بالرَّعِیَّةِ. وَتَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ، فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَی خِیَانَة اجْتَمَعَتْ بهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُیُونِکَ، اکْتَفَیْتَ بذَلِکَ شَاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ، وَأَخَذْتَهُ بمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بمَقَامِ الْمَذَلَّةِ، وَوَسَمْتَهُ بالْخِیَانَةِ، وَقَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 276-273

دسته سوم: کارکنان: امام (ع) آنان را با ویژگیهایی مشخص کرده و دستورات سازنده ای در باره آنان صادر فرموده است. 

امّا ویژگیها:

1- یک کارمند برای کارهای حکومتی و استانداری ها از میان مردم کارآزموده و آگاه به مقررات و قوانین انتخاب شود. و سخن را به دلیل این که این اصل مهم کار است از همین جا شروع کرده است. 

2- از اهل شرم و حیا باشد، نه آن چنان که در کمرویی در حدّی باشد که آلت دست دیگران گردد -که طرف تفریط است- در نتیجه به وسیله او حقوق و منافع اشخاص را از بین ببرند، و نه به مرز بی حیایی برسد، که موضع افراط است، و باعث بی اعتباری او نزد مردم و نفرت دلها از وی شود. 

3- از اعضای خانواده های خوشنام و پیشقدم در اسلام باشند، در این عبارت کنایه از خانواده های با سابقه در دیانت و خوبی است، که ریشه دار در این امورند. و به دلیل مصلحت و حکمت در به کار گماردن کسانی با این ویژگیها با این عبارت اشاره فرموده است: «فانّهم... نظرا»، توضیح آن که شرم و حیا و درستی و اصالت خانوادگی و پیشقدم بودن در اسلام، باعث بزرگواری و حفظ نوامیس از تعرض دیگران، و کم اعتنایی و بی توجهی به چشم اندازهای دنیوی می گردد، و همچنین آزمودگی باعث تیزبینی و دور اندیشی در باره نتایج و پیامد کارها می گردد. این عبارت به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر کس چنان باشد، شایسته تر برای والیگری و کارمندی است. 

اما دستورها:

اول آن که در اعمال کارکنان دقت کند، تا پس از آزمون و بررسی آنها را به کار گمارد و آنها را معامله گرانه و از روی هوای نفس مشغول کاری نکند، مثل این که در برابر تقاضای مقام و ریاست چیزی به او بدهند و در مقابل، ایشان را به شغلی بگمارد و بدون هیچ مشورتی در این باره به میل خود عمل کند، زیرا این بی حسابی و به میل خود رفتار کردن -چنان که در بعضی نسخه ها به جای ضمیر، این کلمات عینا آمده است- رشته هایی از ستمکاری و خیانت است: امّا ستمکاری، از آن جهت است که رفتار آن چنانی، انسان را از عدالت لازمی که از نظر شرع موظف به انجام آن است، بیرون می کند. و اما خیانت برای آن است که اولویت در انتخاب کارکنان و والیان از وظایف دینی است، و دین هم امانتی است در دست کسی که آنان را به کار می گمارد، بنا بر این اگر بدون رعایت این امانت، بی حساب و از روی هوا و هوس انتخاب کند به دور از امانتداری، و خود نوعی خیانت است. 

دوم این که اشخاصی را با ویژگیهای یاد شده به دلایلی که ذکر شد، برای کارها در نظر بگیرد. 

سوم وسایل خورد و خوراک آنان را فراوان کند، در این مورد از سه جهت مصلحت کار را بیان فرموده است:

1- فراوان داشتن خورد و خوراک، انگیزه ای برای خود سازی آنهاست، که خود امری ضروری است. 

2- این کار باعث بی نیازی آنان از دست درازی به مال مسلمانانی است که در تحت اختیار آنها قرار دارند. 

3- این عمل، دلیلی برای او در برابر آنها خواهد بود که فرمان او را نبرند و یا در امانت ایجاد خدشه کنند، کلمه: الثّلم به معنی ایجاد خدشه استعاره برای خیانت است. 

جهات سه گانه، مقدّمات صغرای قیاسات مضمری هستند که کبرای هر کدام از آنها چنین است: و هر چه آن چنان باشد، انجامش دارای مصلحت لازم و فایده قطعی است. 

چهارم، آن که کارهای آنها را بررسی کن، و بازرسان و جاسوسانی از مردم راستگو و باوفا بر آنان بگمار. و به جهت مصلحت این کار، با این بیان اشاره فرموده است: «فانّ تعاهدک... بالرّعیة» زیرا بررسی کارهای ایشان، با اطّلاع و آگاهی آنها بر این که این بررسی از طرف اوست انگیزه ای برای امانتداری در انجام وظایفی که به عهده دارند، و مدارای با مردم، می گردد. عبارت مذکور صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر چه بر این منوال باشد انجامش لازم است. 

پنجم: آن که خود را از خیانت یار و یاورانی که از جمله کارکنان هستند، دور نگه دارد، او را با این عبارت: «فان احد منهم بسط... التّهمة»، به روشی که شایسته است آنها را ادب کند و سنّت الهی را در باره آنها اجرا نماید، راهنمایی فرموده است. 

کلمه: «تقلید» را استعاره آورده است، برای آویختن ننگ تهمت به گردن او، از آن جهت که تهمت همچون شعاری محسوس (یوغی) به گردن می افتد. 

و عبارت در نهایت رسایی و روانی است. میزان این مجازات بر حسب عرف و نظر امام، و یا شخص منتخب او تعیین می شود.