[hadith]ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابکَ فَوَلِّ عَلَی أُمُورِکَ خَیْرَهُمْ، وَاخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایِدَکَ وَأَسْرَارَکَ بأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ، مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ، فَیَجْتَرِئَ بهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَف لَکَ بحَضْرَةِ مَلاَ، وَلاَ تَقْصُرُ بهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَاد مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ، وَإِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَی الصَّوَاب عَنْکَ، فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَیُعْطِی مِنْکَ، وَلاَ یُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ، وَلاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ، وَلاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسهِ فِی الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بقَدْرِ نَفْسهِ یَکُونُ بقَدْرِ غَیْرِهِ أَجْهَلَ. ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِکَ وَاسْتِنَامَتِکَ وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بتَصَنُّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَلَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَالاَْمَانَةِ شَیْءٌ؛ وَلَکِنِ اخْتَبرْهُمْ بمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ، فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً، وَأَعْرَفِهِمْ بالاَْمَانَةِ وَجْهاً، فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَی نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَلِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ. وَاجْعَلْ لِرَأْس کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبیرُهَا وَلاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا، وَمَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابکَ مِنْ عَیْب، فَتَغَابَیْتَ عَنْهُ، أُلْزمْتَه.[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، صفحه 131-130 

ابن ابی الحدید ضمن شرح این جمله که فرموده است: «ثم انظر فی حال کتابک»، «و سپس در احوال دبیران خود بنگر» مطالبی اجتماعی در باره مصاحبان شاه و آداب دبیری و پند و اندرز وزیران گذشته آورده است که برای نمونه به ترجمه یکی دو مورد بسنده می شود. گفته شده است همان گونه که دلیرترین مردان نیازمند به سلاح است و تیزروترین اسبها نیازمند تازیانه و تیزترین تیغها نیازمند سوهان دندانه دار است، خردمند و دور اندیش ترین پادشاهان نیز نیازمند وزیر صالح اند. 

و گفته می شده است، صلاح دنیا به صلاح پادشاهان و صلاح پادشاهان به صلاح وزیران وابسته است و همان گونه که برای پادشاهی، کسی جز مستحق پادشاهی، شایسته نیست، همان گونه وزارت هم به صلاح نمی انجامد جز به کسی که سزاوار وزارت باشد. 

و گفته اند، مثل پادشاه شایسته و نیکوکار که وزیرش فاسد باشد، همچون آب صاف شیرینی است که در آن تمساح وجود داشته باشد، که آدمی هر چند شناگر و تشنه و دل بسته به آن آب باشد از بیم جان خود نمی تواند در آن آب در آید.