[hadith]ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابکَ فَوَلِّ عَلَی أُمُورِکَ خَیْرَهُمْ، وَاخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایِدَکَ وَأَسْرَارَکَ بأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ، مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ، فَیَجْتَرِئَ بهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَف لَکَ بحَضْرَةِ مَلاَ، وَلاَ تَقْصُرُ بهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَاد مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ، وَإِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَی الصَّوَاب عَنْکَ، فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَیُعْطِی مِنْکَ، وَلاَ یُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ، وَلاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ، وَلاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسهِ فِی الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بقَدْرِ نَفْسهِ یَکُونُ بقَدْرِ غَیْرِهِ أَجْهَلَ. ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِکَ وَاسْتِنَامَتِکَ وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بتَصَنُّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَلَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَالاَْمَانَةِ شَیْءٌ؛ وَلَکِنِ اخْتَبرْهُمْ بمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ، فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً، وَأَعْرَفِهِمْ بالاَْمَانَةِ وَجْهاً، فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَی نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَلِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ. وَاجْعَلْ لِرَأْس کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبیرُهَا وَلاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا، وَمَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابکَ مِنْ عَیْب، فَتَغَابَیْتَ عَنْهُ، أُلْزمْتَه.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 281-279
دسته پنجم: منشیان اند، امام (ع) اوامری به شرح زیر در باره آنان صادر فرموده است:
اول آن که بهترین فرد آنها را به کار بگمارد، و منظور از بهترین در اینجا کسی است که با تقوا باشد و به بهترین وجهی از عهده کار برآید.
دوم این که نامه ها و اسرار حکومتی و تمام امور سرنوشت ساز را به کسی بسپار که جامع صفات پسندیده است، و شما بارها با این صفات پسندیده و اصول اخلاقی آشنا شده اید. آن صفات عبارتند از آگاهی به روشهای خیراندیشی و آشنایی با قرار دادن هر چیزی در جای خود، علاوه بر اینها پاکدامنی، شجاعت، عدالت، با همه صفات دیگری که زیر پوشش این چهار اصل اخلاقی قرار دارند.
آن گاه امام (ع) برای این که مبادا بعضی فضایل اخلاقی روشن نباشد به توضیح و تفسیر آنها پرداخته و پنج مورد از آنها را بیان کرده است:
1- مقام او را از راه بیرون نبرد، و این فضیلتی است همراه با فضیلت سپاسگزاری و آن هم شعبه ای از پاکدامنی است. امام (ع) از این کسی که مقام او را از راه بیرون کرده با جمله: «فیجرأ... ملاء»، بر حذر داشته است. و این جمله به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر کس که در حضور مردم با مخالفت تو این چنین جسور باشد، شایسته نمایندگی تو نیست.
2- زیرکی و هوشیاری در اموری که باید انجام دهد، و به کنایه این مطلب را با سخن خود: «ممّن لا تقصر به الغفلة... منک» (کسی که غفلت باعث کوتاهی در انجام وظیفه محوّله نگردد) بیان داشته است. زیرکی، خود، فضیلتی است تحت عنوان حکمت و دانایی.
3- از آن کسانی نباشد که هر نوع قراردادی را که به نفع تو است، به سستی منعقد کند، بلکه آن را محکم و استوار سازد.
4- از گشودن گره قراردادهایی که دشمنان تو با مکر و فریب به زیان تو بسته اند، باز نماند. و این دو ویژگی لازمه اصالت اندیشه آدمی بوده و آن فضیلتی زیر پوشش حکمت و درایت آدمی است.
5- اندازه ارزش و مقام خود را در کارها بشناسد، تا هر کاری را در مرتبه خود و جای مناسب قرار دهد. و این فضیلت هم از فضایل زیر پوشش حکمت اخلاقی است. و نیز او را به دوری گزیدن از نادان با این عبارت هشدار داده است: «فان الجاهل... اجهل» (زیرا کسی که موضع خود را نشناسد موضع دیگران را هرگز نخواهد شناخت)، و این مقدمه صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر کس آن طور باشد اجتناب از او لازم و ضروری است.
سوم: نهی کرده است از این که گزینش کارکنان بر مبنای فراست و برداشت خود، و اطمینان و خوشبینی بدانها باشد. و به دلیل نادرستی آن در این عبارت اشاره کرده است: «فانّ الرّجال... شی ء» (زیرا افراد برای جلب نظر فرمانروایان، خوش خدمتی می کنند...) به این معنی، که افراد، خدمت خود را خوب جلوه می دهند، و خودنمایی می کنند تا نظر فرمانروایان را جلب کنند. و فرمانروایان به آنها خوش بین شوند، در حالی که پشت پرده، از خیر خواهی و امانت خبری نیست. و این عبارت، صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر چه که آن طور باشد، شایسته نیست در گزینش آن بر اساس فراست و دریافت خود تکیه کنی.
چهارم: پس از این که امام (ع) او را از انجام گزینش آن چنانی نهی کرده است، به منظور راهنمایی به روش انتخاب کارکنان، دستور داده است تا آنها را به روشی که نیکان پیش از او، می آزمودند، بیازماید. و در تأیید ویژگیهای قبل می فرماید: آنانی را که بین مردم درستکارتر و به امانتداری در دین مشهورترند، انتخاب کن. و به وسیله قیاس مضمری او را تشویق به انجام این دستورها فرموده است که صغرای قیاس، جمله: «فانّ ذلک... امره»، و کبرای مقدر آن نیز چنین است: و هر چه آن طور باشد، باید انجام داد.
پنجم: امر کرده است تا در رأس هر کاری از کارها یکی از منشیان واجد شرایط مناسب با آن کار را قرار دهد، به طوری که عظمت کار او را از پا در نیاورد و در انجام آن کوتاه نیاید و زیادی کار باعث آن نشود، شیرازه کارها از هم بپاشد و به کارها نرسد.
ششم: نهی فرموده است از این که مبادا از عیب منشیانش غافل بماند، و با این عبارت او را هشدار داده است: «مهما... الزمته» (هر عیبی که در منشیانت باشد و تو از آن غافل بمانی، مسئول آن عیب هستی)، و این صغرای قیاس مضمری است که تقدیر آن چنین است: زیرا هر چه، از معایب مورد غفلت قرار گیرد، تو مسئول هستی. و کبرای مقدّر نیز می شود: و هر چیزی را که تو مسئول آنی، غفلت از آن روا نیست.