[hadith]وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بمَا یُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِی صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سوَاهُمْ، وَلاَ صَلاَحَ لِمَنْ سوَاهُمْ إِلاَّ بهِمْ، لاَِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیَالٌ عَلَی الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ. وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلاَب الْخَرَاجِ، لاَِنَّ ذَلِکَ لاَ یُدْرَکُ إِلاَّ بالْعِمَارَةِ؛ وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بغَیْرِ عِمَارَة أَخْرَبَ الْبلاَدَ، وَأَهْلَکَ الْعِبَادَ، وَلَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِیلاً. فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً، أَوِ انْقِطَاعَ شرْب أَوْ بَالَّة، أَوْ إِحَالَةَ أَرْض اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ بهَا عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بمَا تَرْجُو أَنْ یَصْلُحَ بهِ أَمْرُهُمْ؛ وَلاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْءٌ خَفَّفْتَ بهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَةِ بلاَدکَ وَتَزْیِینِ وِلاَیَتِکَ، مَعَ اسْتِجْلاَبکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ، وَتَبَجُّحِکَ باسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِیهِمْ، مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ لَهُمْ، وَالثِّقَةَ مِنْهُمْ بمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ وَرِفْقِکَ بهِمْ؛ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بهِ، فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ؛ وَإِنَّمَا یُؤْتَی خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَاز أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُس الْوُلاَةِ عَلَی الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بالْعِبَرِ.[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، صفحه 129-130

ضمن شرح آن بخش از عهد نامه که در باره خراج است و با این جمله آغاز می شود: «و تفقّد امر الخراج بما یصلح اهله»، و در کار خراج چنان بنگر که خراج دهندگان را به صلاح می آورد»، ابن ابی الحدید چنین آورده:

به انوشروان گزارش داده شد که کارگزار اهواز، خراجی افزون از حد معمول فرستاده است و چه بسا که این کار با اجحاف نسبت به رعیت صورت گرفته باشد. 

نوشروان نوشت: این اموال بر هر کس که از او گرفته شده است، برگردانده شود که اگر پادشاه اموال خود را با گرفتن اموال مردم افزایش دهد همچون کسی است که برای استوار ساختن بام خانه خویش از بن خانه و ساختمان خود خاک برداری کند. بر انگشتری نوشروان نوشته شده بود: «هر جا که پادشاه ستم ورزد، آبادی نخواهد بود.» 

عهدنامه شاپور پسر اردشیر برای پسرش 

در عهدنامه شاپور پسر اردشیر برای پسرش سخنانی دیدم که شبیه سخن امیر المؤمنین علی علیه السّلام در این عهد نامه است و آن این سخنان شاپور است: بدان که پایداری فرمانروایی تو به پیوستگی درآمد خراج است و آن فراهم نشود جز به آبادی سرزمینها و رسیدن به کمال هدف، در این راه نیکو داشتن احوال خراج گزاران با دادگری میان ایشان و یاری دادن آنان است که پاره ای از کارها سبب پاره ای دیگر از کارهاست و عوام مردم، ساز و برگ خواص اند و هر صنف را به صنف دیگر نیاز است. برای کار خراج، بهترین دبیری را که ممکن باشد، برگزین و باید که اهل بینش و پاکدامنی و کفایت باشند، و با هر یک از آنان، مردی دیگر را بفرست که بر او یاری رساند و زودتر آسوده شدن از جمع کردن خراج را ممکن سازد و اگر آگاه شدی که یکی از ایشان خیانت و ستمی کرده است، او را عقوبت و در عقوبت او مبالغه کن. 

بر حذر باش که بر سرزمینی پر خراج، کسی جز مرد بلند آوازه بزرگ منزلت را نگماری و هیچ یک از فرماندهان سپاه خود را که آماده جنگ و سپر در قبال دشمنان هستند، بر کار خراج مگمار که شاید گرفتار خیانت یکی از ایشان یا تباه ساختن کار ولایت از سوی او شوی و در این حال اگر آن مال را بر او ببخشی و از تبهکاری او چشم بپوشی مایه هلاک و زیان تو و رعیت می شود و انگیزه تباهی دیگری می گردد و اگر او را مکافات کنی، تباهش کرده ای و سینه اش را تنگ ساخته ای و این کار از دور اندیشی به دور و اقدام بر آن نکوهیده است، در عین حال که کوتاهی در این باره هم ناتوانی است. و بدان که برخی از خراج دهندگان پاره ای از زمین و ملک خود را به اختیار برخی از ویژگان و اطرافیان شاه می نهد و این کار به دو منظور صورت می گیرد که برای تو شایسته است آن هر دو منظور را خوش نداشته باشی، یا برای جلوگیری از ستم عاملان خراج و ظلم والیان است که این نمودار بد رفتاری عاملان و ناتوانی پادشاه در اموری است که زیر فرمان اوست، یا برای خود داری از پرداخت آنچه بر ایشان واجب است صورت می گیرد و این کاری است که با آن آداب رعیت تباهی و اموال پادشاه نقصان می پذیرد، از این کار بر حذر باش و هر دو را عقوبت فرمای، چه آن کس را که مال خود را در اختیار نهاده است و چه آن را که پذیرفته است.