[hadith]وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بمَا یُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِی صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سوَاهُمْ، وَلاَ صَلاَحَ لِمَنْ سوَاهُمْ إِلاَّ بهِمْ، لاَِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیَالٌ عَلَی الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ. وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلاَب الْخَرَاجِ، لاَِنَّ ذَلِکَ لاَ یُدْرَکُ إِلاَّ بالْعِمَارَةِ؛ وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بغَیْرِ عِمَارَة أَخْرَبَ الْبلاَدَ، وَأَهْلَکَ الْعِبَادَ، وَلَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِیلاً. فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً، أَوِ انْقِطَاعَ شرْب أَوْ بَالَّة، أَوْ إِحَالَةَ أَرْض اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ بهَا عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بمَا تَرْجُو أَنْ یَصْلُحَ بهِ أَمْرُهُمْ؛ وَلاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْءٌ خَفَّفْتَ بهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَةِ بلاَدکَ وَتَزْیِینِ وِلاَیَتِکَ، مَعَ اسْتِجْلاَبکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ، وَتَبَجُّحِکَ باسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِیهِمْ، مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ لَهُمْ، وَالثِّقَةَ مِنْهُمْ بمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ وَرِفْقِکَ بهِمْ؛ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بهِ، فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ؛ وَإِنَّمَا یُؤْتَی خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَاز أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُس الْوُلاَةِ عَلَی الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بالْعِبَرِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 279-276

دسته چهارم مالیات دهندگان هستند. امام (ع) در باره آنان اوامری به شرح زیر صادر فرموده است:

اوّل: مسأله مالیات آنها را بررسی کرده -و در مواردی که شرح می دهد- طوری رفتار کند که به نفع و مصلحت مالیات دهندگان تمام شود. 

آن گاه به جنبه مصلحت مالیات دهنده با قیاس مضمری اشاره فرموده است که صغرای آن، عبارت: «فانّ صلاحه... الّا بهم» است. و با عبارت: «لا صلاح لمن سواهم الّا بهم»، یعنی آسایش دیگران میسر نیست مگر به وسیله مالیات دهندگان، به منظور تأکید توجه داده است که آسایش دیگران جز به وسیله آنان میسر نیست. 

و کبرای مقدّر نیز چنین است: و هر کس که آسایش مردم جز به وسیله او میسر نگردد، توجّه به کارهای او و بررسی حالات وی لازم است. و بعد در توضیح صغرای قیاس فرموده است: چون مردم همه مرهون مالیات و مالیات دهندگانند، و این مطلب امروز برای ما روشن است.

دوم: آن که توجهش به آبادی زمین از گرفتن و جمع آوری مالیات بیشتر باشد، و به جنبه مصلحتی که در آن عمل وجود دارد، با این گفتار توجه داده است: زیرا آن، یعنی پرداخت مالیات جز به آبادانی زمین میسر نیست. و این عبارت به منزله صغرای قیاس مضمر است. و بعد آن را با جمله: «و من طلب... قلیلا»، توضیح داده است. و همین سخن امام (ع) اشارتی است بر پی آمد نقیض مطلب مورد ادعای آن بزرگوار، و آن عبارت از مفاسد سه گانه زیر می باشد:

1-  ویران سازی کشور از طریق نپرداختن به آبادانی آن. 

2-  از بین بردن مردم، به جهت مکلّف کردنشان به چیزی که در توان آنها نیست. 

3-  ناپایداری کار مالیات گیرنده و حاکم نسبت به مردم، که این خود لازمه دو مورد قبلی است. و کبرای مقدّر چنین است: و هر چیزی که جز با آبادانی میسر نگردد، لازم است، در باره آبادانی دقت بیشتری به عمل آید تا در باره آن چیز. نتیجه این می شود که توجه به آبادانی کشور باید بیش از توجه به گرفتن مالیات باشد. 

سوم به او دستور داده است تا از مالیات آنها به مقداری که امید مصلحت کارشان می رود، تخفیف دهد، البته در صورتی که مالیات دهندگان از جریان حال خود شکایت داشتند که به دلیل وضعی که زمینشان پیدا کرده مالیات سنگین است، یا آفتی به آن رسیده و یا به دلیل کم آبی و نیامدن باران و یا به علّت آمدن سیل و نرسیدن آب، دگرگونی و خرابی در زمین پدید آمده است. و به دنبال آن، وی را نهی کرده است از این که مبادا این تخفیف دادن مالیات را، گران و سنگین تلقّی کند. و در عبارت خود: «فانّه ذخر... العدل فیهم» اشاره به مصلحتی فرموده است که در تخفیف دادن مالیات وجود دارد، و معنای عبارت واضح است. 

کلمه: معتمدا منصوب است بنا بر این که حال است و عامل آن خفّفت می باشد.

و کلمه: فضل منصوب است چون مفعول معتمدا است. و عبارت: و الثّقة عطف بر همان مفعول می باشد. 

امام (ع) به جنبه مصلحتی که در اعتماد به افزایش توانمندی مردم از طریق رفاه و آسایش ایشان و اطمینان آنها به برخورداری از عدالت وی، وجود دارد، با این عبارت خود توجّه داده است: «فربما حدث... انفسهم به». و در حقیقت سخن امام (ع) چنین است: مالیات را از آنها سبک بگیر به خاطر آن که افزایش توان آنها را تأمین کرده ای، زیرا این لازمه آن رویدادهای احتمالی است که برای آنها پیش می آید، بنا بر این اگر با آنها مدارا کنی با طیب خاطر می پذیرند. 

همین بخش از سخن امام (ع) به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای آن چنین است: و هر کسی که چنان وضعی داشته باشد باید بر آنها سبک گرفته شود، تا توانشان افزایش یابد. و عبارت: «فان العمران محتمل ما حمّلته» (زیرا به مملکت آباد هر چه بار کنی، بار را می کشد) توضیحی برای صغرای قیاس مذکور است، به این ترتیب که تخفیف مالیات مردم باعث آبادانی زمین است و آبادی زمین باعث تحمّل هر نوع حوادث و پیشآمدی است که برای مردم پیش بیاید. 

آن گاه به وسیله عبارت: «و انّما یؤتی خراب الارض... اهلها» (ویرانی یک سر زمین در گرو تنگدستی مردم آن است) به جهت ویرانی کشور توجّه داده است، و هم چنین در عبارت: «و انّما یعوز... العبر» توجّه به همین علّت خرابی مملکت دارد، که خود از سه بخش تشکیل شده است: 

1-  توجه حکمرانان بر جمع آوری مال و ثروت. 

2-  بدگمانی آنها بر این که در پست خود نمی مانند. 

3-  استفاده نکردن آنها از دگرگونی زمان، به دلیل کم توجهیشان بر این مسئله. 

بدیهی است وقتی که این ویژگیها در فرمانروایی جمع شد، انگیزه ای برای جمع آوری ثروت و کوتاهی او نسبت به رعیت و در نتیجه باعث تنگدستی و فقر مردم می گردد، و آن هم ویرانی سرزمین و از بین رفتن عمران و آبادی کشور را در پی می آورد.