[hadith]وَإِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَیْنِ الْوُلاَةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِی الْبلاَد، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِیَّةِ؛ وإِنَّهُ لاَ تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلاَّ بسَلاَمَةِ صُدُورِهِمْ، وَلاَ تَصِحُّ نَصِیحَتُهُمْ إِلاَّ بحِیطَتِهِمْ عَلَی وُلاَةِ الاُْمُورِ، وَقِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ، وَتَرْک اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ؛ فَافْسَحْ فِی آمَالِهِمْ، وَ وَاصِلْ فِی حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِمْ، وَتَعْدید مَا أَبْلَی ذَوُو الْبَلاَءِ مِنْهُمْ؛ فَإِنَّ کَثْرَةَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَتُحَرِّضُ النَّاکِلَ، إِنْ شَاءَ اللهُ. ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ مَا أَبْلَی، وَلاَ تَضُمَّنَّ بَلاَءَ امْرِئ إِلَی غَیْرِهِ، وَلاَ تُقَصِّرَنَّ بهِ دُونَ غَایَةِ بَلاَئِهِ، وَلاَ یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئ إِلَی أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا کَانَ صَغِیراً، وَلاَ ضَعَةُ امْرِئ إِلَی أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا کَانَ عَظِیماً.
وَارْدُدْ إِلَی اللهِ وَرَسُولِهِ مَا یُضْلِعُکَ مِنَ الْخُطُوب، وَیَشْتَبهُ عَلَیْکَ مِنَ الاُْمُورِ؛ فَقَدْ قَالَ اللهُ تَعَالَی لِقَوْم أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَالرَّسُولِ»؛ فَالرَّدُّ إِلَی اللهِ الاَْخْذُ بمُحْکَمِ کِتَابهِ، وَالرَّدُّ إِلَی الرَّسُولِ الاَْخْذُ بسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَةِ.[/hadith]
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 272-270
آن گاه امام (ع) در زمینه توجّه به زیردستان، با بیان این که پیامد این توجّه و یاری جلب قلوب آنان است، او را تشویق به محبّت بدانها کرده است. و این بخش از عبارت به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدّر آن چنین است: و هر چه که باعث جلب قلوب آنان شود، انجام دادنش مصلحت و واجب است.
و از طرفی چون محبت صحیح بدانها از مهمترین هدفها بوده است، امام (ع) اظهار داشته که کمک و محبت به آنها جز با انجام سه امر انجام پذیر نیست:
1- شفقت مردم به فرمانروایان و مراقبت از ایشان.
2- بار سنگین نشمردن حکومت آنان.
3- به انتظار پایان گرفتن مدت حکومت ایشان نبودن.
این امور به منزله صغرای قیاس مضمری هستند که کبرای مقدّر آن چنین است: و آنچه که مهمترین خواسته ها جز به وسیله آن انجام پذیر نباشد، خود از مهمترین خواسته هاست.
سپس امام (ع) دستور بر آوردن نیاز مردم را به وی داده است: به این ترتیب که از طرف خود امکانی به آنها بدهد که آرمانهای ایشان بدان وسیله برآورده شود، زیرا این خود از چیزهایی است که موارد سه گانه بالا جز به این وسیله انجام نمی پذیرد. و از این روست که امام (ع) این مطلب را با فای نتیجه ایراد کرده است.
و فرمان داده است تا با تمجید از آنها و قدردانی از زحمات کسانی که آنها را آزموده است رابطه خود را با آنها استوار سازد، و برای ضرورت این کار با این عبارت خود استدلال فرموده است: «فانّ کثرة الذکر... انشاء اللّه»، زیرا یاد کردن اعمال نیک آنها -به خواست خدا- باعث جنب و جوش آنها و تشویق افراد خمود می گردد. و این مطلب واضحی است و این قضیه به منزله صغرای قیاس مضمری است که کبرای مقدر آن چنین است: و هر چه آن چنان باشد، ضرورت دارد.
و امر کرده است تا موقعیت هر کسی را با رنجی و زحمتی که کشیده بشناسد، و زحمت هر کسی را به حساب خود او بگذارد.
و او را نهی کرده است از این که زحمت و تلاش کسی را به حساب دیگری بگذارد. مبادا در پاداش زحمات او کوتاهی کند و در نتیجه مقداری از آن را به حساب آورد. و یا ناچیز قلمداد کند.
و نباید بزرگی کسی باعث آن شود که زحمات کم او را بزرگ شمارد و یا پستی مقام کسی باعث شود که رنج و زحمت بزرگ او را کوچک به حساب آورد، زیرا تمام اینها انگیزه سستی و تنبلی نسبت به جهاد در راه خدا می گردد.
سپس فرمان داده است تا در کارهای مشکلی که باعث درماندگی او می شود و کارها را بر او مشتبه می سازد به خدا و پیامبر رجوع دهد، با استدلال به آیه مبارکه، و بعد هم، رجوع دادن به خدا را، تفسیر به فراگیری محکمات قرآن، و رجوع به پیامبر را تفسیر به فرا گرفتن سنّت او، فرموده است، و سنّت را با این ویژگی تعریف کرده است که جامع و گردآورنده باشد، زیرا محور و هدف سنّت بر ضرورت اتّحاد و اجتماع مردم بر بندگی خدا و رفتن به راه اوست.