[hadith]وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْب اللَّهِ، فَإِنَّهُ لَا [یَدَیْ] یَدَ لَکَ بنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَی بکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ؛ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَی عَفْوٍ، وَ لَا تَبْجَحَنَّ بعُقُوبَةٍ، وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَی بَادرَةٍ وَجَدْتَ [عَنْهَا] مِنْهَا مَنْدُوحَةً؛ وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ، فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْب وَ مَنْهَکَةٌ لِلدِّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَرِ؛ وَ إِذَا أَحْدَثَ لَکَ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِکَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِیلَةً فَانْظُرْ إِلَی عِظَمِ مُلْکِ اللَّهِ فَوْقَکَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلَی مَا لَا تَقْدرُ عَلَیْهِ مِنْ نَفْسکَ، فَإِنَّ ذَلِکَ یُطَامِنُ إِلَیْکَ مِنْ طِمَاحِکَ وَ یَکُفُّ عَنْکَ مِنْ غَرْبکَ وَ یَفِیءُ إِلَیْکَ بمَا عَزَبَ عَنْکَ مِنْ عَقْلِکَ؛ إِیَّاکَ وَ مُسَامَاةَ اللهِ فِی عَظَمَتِهِ، وَالتَّشَبُّهَ بهِ فِی جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللهَ یُذلُّ کُلَّ جَبَّار وَ یُهِینُ کُلَّ مُخْتَال.[/hadith]

ترجمه ‏شرح ‏نهج‏ البلاغه(ابن ‏میثم)، ج 5، صفحه 241-240

چهارم: او را از این که خود را در معرض نبرد با خدا قرار دهد، منع فرموده و مقصود از نبرد با خدا کنایه از درشتی نسبت به بندگان خدا و ظلم به آنهاست، مبارزه با خدا در باره مردم همان سرکشی و نافرمانی اوست.

عبارت: «فانه لا یدی لک ... و رحمته»، صغرای قیاس مضمری است که بدان وسیله توجّه داده است بر این که ستم کردن به بندگان خدا و جنگ با خدا روا نیست، و نداشتن دست کنایه از نداشتن قدرت است. گفته می ‏شود: مالی بهذا لا مرید؛ وقتی که آن کار از کارهایی باشد که در خور توان نیست. و حذف «ن» از کلمه: الیدین به دلیل شبه مضاف بودن آن است، و بعضی گفته ‏اند به دلیل کثرت استعمال است.

و کبرای مقدّر قیاس نیز چنین است: و هر کس چنان باشد روا نیست که خود را با ظلم به بندگان خدا در معرض جنگ با خدا قرار دهد.

پنجم: او را از پشیمانی بر گذشتی که کرده، منع نموده و همچنین از خوشحالی به مجازات دیگران و شتاب کردن در خشم و تندخویی، در حالی که راه گریز از آن را دارد، نهی فرموده است، زیرا همه اینها از او از افسار گسیختگی قوّه غضب است، در حالی که می‏دانی این قوّه به منزله شیطانی است که انسان را به سمت آتش دوزخ می ‏کشد.

ششم: او را از فرمان دادن به کاری که سزاوار فرمان نبوده و مخالف دین ماست نهی کرده و همچنین او را از امری که ممکن است باعث بد دلی او شود نهی کرده است. از قبیل این که با خود بیندیشد مردم باید فرمان او را اجرا کنند چون بر مردم اطاعت و شنوایی دستور و امر او، و بر او صدور فرمان است و بس، براستی این باعث خرابی دل و دین است، و به این خرابی اشاره فرموده است در عبارت «فانّه ادغال... الغیر»، فساد و خرابی دل از سه راه به شرح زیر امکان پذیر است:

اول، آن که این گونه تصوّر [که من فرمانروا هستم پس باید اطاعت شوم‏] ویرانگر قلب و منصرف کننده آن از راه خداست و معنای تباه ساختن قلب نیز.

دوم، این که [چنین طرز فکری‏] باعث خرابی دین و سست شدن بنیاد آن است.

سوم، آن که باعث نزدیکی به غیر خداست زیرا ستمکاری از مهمترین عواملی است که زمینه ‏ساز است برای این که مردم تمام نیروی خود را در جهت نابودی او به کار ببرند و به همین مطلب اشاره دارد آیه مبارکه: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ». و این بخش از سخنان امام (ع) به منزله سه مقدمه صغرا برای قیاسات مضمری است که کبرای مقدّر در تمام آنها چنین‏ است: و هر چه که از این قبیل باشد انجام آن روا نیست.

هفتم: امام (ع) او را به داوری درد خودخواهی و خود پسندی که ممکن است در طول حکومت و فرمانروایی‏ اش دامن او را بگیرد، راهنمایی فرموده است، به این ترتیب که به عظمت خدا که ما فوق او و ما فوق قدرت او است و نسبت به آنچه که خود او در مورد خود، توانایی آن را نداشته، نه توان جلب منفعتی و نه دفع زیانی از خود دارد، بیندیشد، که همین داروی آرام بخش خودخواهی ای است که به سراغ او آمده است، و آن را فرو می ‏نشاند و شدّت خشم او را درهم می ‏شکند، و آن مقدار از عقل و اندیشه او را که تحت تأثیر قوه خشم وی قرار گرفته و با یورش قوه غضب از دست رفته بود، به او باز می ‏گرداند. و این قسمت از سخنان امام (ع) نیز سه مقدمه صغرا برای سه قیاس مضمری هستند که در آنها بر ضرورت انجام کاری که به منزله داروی شفابخش است، راهنمایی فرموده است. و مقدّمات کبرای قیاسات نیز چنین است: و هر چه که آن چنان باشد، انجام دادنش بر تو لازم است.

هشتم: او را از خود بزرگ بینی و اظهار جبروت بر کنار داشته و بدان جهت که اینها نوعی همسان بینی و خود را نظیر خدا شمردن است، برحذر فرموده است، چه آن که تکبّر باعث این می ‏شود تا خداوند متکبّر را ذلیل و خوار گرداند. و حقیقت استدلال چنین است: براستی تو ای مالک اگر تکبّر و خود بزرگ بینی داشته باشی، خداوند خوار و ذلیلت خواهد ساخت، و همین به منزله مقدمه صغرای قیاس مضمری است که کبرای آن چنین است: و هر کس چنان باشد، باید با ترک خود بزرگ بینی از خدا بترسد، [نتیجه این می ‏شود: پس تو ای مالک، از خدا بترس و تکبر نورز].