[hadith]وَإِیَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بنَفْسکَ، وَالثِّقَةَ بمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَ حُبَّ الاِْطْرَاءِ؛ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسهِ، لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسنِینَ. وَإِیَّاکَ وَالْمَنَّ عَلَی رَعِیَّتِکَ بإِحْسَانِکَ، أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ، أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبعَ مَوْعِدَکَ بخُلْفِکَ، فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الاِْحْسَانَ، وَالتَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بنُورِ الْحَقِّ، وَالْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَالنَّاس؛ قَالَ اللهُ تَعَالَی: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لاَ تَفْعَلُونَ». وَإِیَّاکَ وَالْعَجَلَةَ بالاُْمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا، أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا، أَوِ اللَّجَاجَةَ فِیهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ، أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ؛ فَضَعْ کُلَّ أَمْر مَوْضِعَهُ، وَأَوْقِعْ کُلَّ أَمْر مَوْقِعَهُ. وَإِیَّاکَ وَالاِسْتِئْثَارَ بمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ، وَالتَّغَابیَ عَمَّا تُعْنَی بهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیُونِ، فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْکَ لِغَیْرِکَ، وَعَمَّا قَلِیل تَنْکَشفُ عَنْکَ أَغْطِیَةُ الاُْمُورِ، وَیُنْتَصَفُ مِنْکَ لِلْمَظْلُومِ. امْلِکْ حَمِیَّةَ أَنْفِکَ، وَسَوْرَةَ حَدِّکَ، وَسَطْوَةَ یَدکَ وَغَرْبَ لِسَانِکَ؛ وَاحْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بکَفِّ الْبَادرَةِ وَتَأْخِیرِ السَّطْوَةِ

،

حَتَّی یَسْکُنَ غَضَبُکَ فَتَمْلِکَ الاِخْتِیَارَ؛ وَلَنْ تَحْکُمَ ذَلِکَ مِنْ نَفْسکَ حَتَّی تُکْثِرَ هُمُومَکَ بذکْرِ الْمَعَاد إِلَی رَبِّکَ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 5، صفحه 308-305

بیست و ششم: از خود پسندی و اعتماد به چیزی که او را به خود پسندی بکشاند و همچنین از دوست داشتن ستایش زیاد، برحذر داشته است. دو مورد آخری باعث دوام خودپسندی و ریشه آنند. و از هر سه مورد با عبارت: «فانّ ذلک... المحسنین»، او را بر حذر داشته است: جمله: «و فی نفسه»، متعلق به «أوثق» است. دو احتمال در اینجا وجود دارد:

1- چون خود پسندی از موارد هلاکت است، نیکی نیکوکاران، با وجود آن بی فایده است بنا بر این اگر شیطان فرصتی به دست آورد، و خود پسندی را برای انسان جلوه دهد و او هم باور کند هر چه احسان کرده، بتمام از بین می رود. 

2- شخص خودپسند -هر کس هر احسانی هم نسبت به او کند- احسان تلقی نمی کند و در نتیجه خودپسندی وی باعث نادیده گرفتن احسان کسی می شود که به او نیکی کرده است. و چون منشأ خودپسندی، شیطان است، نابود کننده نیکی نیکوکاران نیز، شیطان خواهد بود، از این رو، امام (ع) این عمل را عمل شیطانی دانسته و دوری از آن را لازم شمرده است. 

بیست و هفتم: از سه صفت ناپسند او را بر حذر داشته است:

1- از منّت گذاردن بر سر رعیت در برابر احسانی که به آنان می کند. 

2- بزرگ جلوه دادن کاری که در باره مردم انجام داده است، یعنی احسانی را که نسبت به مردم کرده است بیش از آنچه هست به خود نسبت دهد. 

3- مبادا به مردم وعده ای بدهد که وفا نکند. 

آن گاه وی را از منّت گذاری بر حذر داشته است با این عبارت: «فانّ المنّ یبطل الاحسان» (زیرا منّت گذاری نتیجه احسان را از بین می برد) و این سخن اشارتی است به آیه مبارکه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بالْمَنِّ وَ الْأَذی». 

و نیز او را از بزرگ جلوه دادن احسان به دور داشته با این گفتار: زیرا کار را بیش از آنچه هست جلوه دادن نور حق را از دل می زداید. و مقصود امام (ع) از حق در اینجا همان احسان به مردم و یا صداقت در گفتار است آنجا که نیاز به گفتن باشد، زیرا اینها دارای جلوه ای عقلانی هستند که نفوس متمایل بدان بوده، از آن لذّت می برد. و چون بزرگ جلوه دادن عمل، نوعی از دروغ است، و دروغ هم صفتی فوق العاده ناپسند است، ناگزیر از عواملی است که نور حقّ را از بین می برد و خاموش می سازد، و در نتیجه ارزشی برای آن عمل در دل مردم نمی ماند. امام (ع) وی را از خلف وعده، با این بیان بر حذر داشته است: «به وعده وفا نکردن باعث خشم خدا و مردم می گردد.» امّا خشم مردم، واضح و روشن است، و امّا خشم خدا به دلیل قول خدای تعالی است که می فرماید:«کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ...» سه مورد بالا مقدّمات صغرا برای قیاسات مضمری هستند که کبرای مقدّر آنها چنین است: و هر چه دارای این ویژگیها باشد، باید از آن دوری جست. 

بیست و هشتم: او را از قرار دادن کارها در یکی از دو سوی افراط و تفریط بر حذر داشته است اما جانب افراط، عبارت است از: شتابزدگی در کاری پیش از فرا رسیدن وقت آن و یا لجاجت و پافشاری در مورد کاری که سررشته آن در دست انسان نیست و یا مورد آن تغییر کرده است. و یا وقتی که راه کار، روشن نیست، و همچنین سهل انگاری در کار. و امّا طرف تفریط، خودداری و عقب نشینی از کاری به هنگام دستیازی بدان است که نقطه مقابل شتابزدگی در کار می باشد، و یا ناتوانی از کار هنگامی که راه انجام آن روشن است که نقطه مقابل پافشاری در کاری است که سر رشته آن در دست انسان نیست. و لازمه نهی از دو طرف افراط و تفریط، خود به معنی دستور انجام کارها بر اساس عدل یعنی حدّ وسط از دو طرف و در جایگاه صحیح و حق است. بدان جهت فرموده است: بنا بر این هر چیز را به جای خود قرار بده و هر کاری را به وقت خود انجام ده. 

بیست و نهم: او را از اختصاص دادن چیزی که لازم است همه مردم در آن حق برابری داشته باشند، از اموال مسلمانان و دیگر چیزهای خوب به خویشتن برحذر داشته است. 

سی ام: او را از غفلت نسبت به چیزهایی که توجه و آگاهی به آن لازم است یعنی حقوق مردم که به ستم از دست آنها گرفته اند، و همه می دانند که تو سهل انگاری کرده ای، نهی فرموده و از چنین حالتی با عبارت: «التّغابی... للمظلوم»، بر حذر داشته است، و مقصود امام (ع) از این عبارت آن مقدار از حقوق مردم است که وی به خود اختصاص داده و اظهار نادانی و غفلت از آن می کند. کلمه «ما» در «عمّا» زایده است. مقصود امام (ع) از «القلیل» مدت زندگی در دنیاست. و با عبارت: «اغطیة الامور»، اشاره به ساختمان بدن و جسم دارد که مانع از درک امور با دیده بصیرتند. و قبلا دانستیم که برطرف شدن این حجابها با دور انداختن کالبد میسر است و در آن صورت است که تمام آنچه را که از خوبی و بدی برای او آماده شده، می بیند، همان طوری که خدای متعال فرموده است: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً». 

سی و یکم: او را دستور داده است تا به هنگام خشم، برخویشتن مسلط باشد، یعنی جلو خشم خود را نسبت به آنچه از کارها بر خلاف میل او اتفاق می افتد، و جلو تندروی خود، و تند زبانی اش را بگیرد، و تسلّط وی بر این امور، تنها با خودداری از طغیان قوه غضبیّه، و ایستایی او در کاربرد آن قوّه در حد اعتدال است، به طوری که تا سرحدّ افراط آن را به کار نبرد تا در صفت ناپسند تهوّر و بی باکی نیفتد و در نتیجه این خوی ناپسند او را گرفتار ستمکاری نکند. 

سی و دوم: او را امر به خودداری از این امور کرده و به وسائل و ابزار این خویشتنداری نیز راهنمایی کرده است که همان خودداری از شتابزدگی و به تأخیر انداختن اعمال قدرت می باشد تا وقتی که آتش خشم فرو نشیند و در نتیجه حالت اختیار و انتخاب انجام دادن و یا انجام ندادن کاری که امید مصلحت می رود، برایش، فراهم آید. و به دلیل استواری و درستی این ابزار و وسائل با این سخن خود اشاره فرموده است: «و لن تحکم ذلک... علیک»، توضیح آن که، زیاد در غم رستاخیز بودن و در امور آخرت اندیشیدن، باعث بی میلی به امور دنیایی سراسر جنجال و طغیان قوّه غضبیّه است.