[hadith]وَأَمَّا بَعْدُ، فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ، فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِیَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّیقِ، وَقِلَّةُ عِلْم بالاُْمُورِ؛ وَالاِحْتِجَابُ مِنْهُمْ یَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ، فَیَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبیرُ وَیَعْظُمُ الصَّغِیرُ، وَیَقْبُحُ الْحَسَنُ وَیَحْسُنُ الْقَبیحُ، وَیُشَابُ الْحَقُّ بالْبَاطِلِ؛ وَإِنَّمَا الْوَالِی بَشَرٌ لاَ یَعْرِفُ مَا تَوَارَی عَنْهُ النَّاسُ بهِ مِنَ الاُْمُورِ، وَلَیْسَتْ عَلَی الْحَقِّ سمَاتٌ تُعْرَفُ بهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذب؛ وَإِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَیْنِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ، فَفِیمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِب حَقّ تُعْطِیهِ، أَوْ فِعْل کَرِیم تُسْدیهِ! أَوْ مُبْتَلًی بالْمَنْعِ، فَمَا أَسْرَعَ کَفَّ النَّاس عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَیِسُوا مِنْ بَذْلِکَ! مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاس إِلَیْکَ مِمَّا لاَ مَئُونَةَ فِیهِ عَلَیْکَ، مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَة، أَوْ طَلَب إِنْصَاف فِی مُعَامَلَة.[/hadith]

جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، صفحه 132-131

ضمن شرح این جمله که فرموده است: «فلا تطولنّ احتجابک عن رعیتک»، «فراوان خود را از رعیت خویش در پرده قرار مده.»، فصلی در باره حجاب و پرده داری و اخبار و اشعاری که در این باره آمده، آورده است که به ترجمه گزینه هایی از آن بسنده می شود. 

  • گروهی از اشراف که از جمله ایشان سهیل بن عمرو و عیینة بن حصن و اقرع بن حابس بودند، بر در خانه عمر آمدند. آنان را نپذیرفتند، پس از مدتی حاجب بیرون آمد و گفت: عمار و سلمان و صهیب کجایند و آنان را اجازه ورود به خانه داد. چهره های آن گروه اشراف دگرگون و نشانه های خشم بر آن آشکار شد، سهیل بن عمرو به آنان گفت: چرا چهره هایتان دگرگون می شود، آنان و ما را به اسلام فرا خواندند، ایشان پیشی گرفتند و ما تأخیر و درنگ کردیم و اگر امروز بر در خانه عمر بر ایشان رشک می برید، فردا -در قیامت- به ایشان رشک بیشتری خواهید برد. 

  • معاویه، ابو الدرداء را نپذیرفت، به او گفتند معاویه روی از تو پنهان داشت و تو را نپذیرفت. گفت: آن کس که به درگاه پادشاهان آمد و شد کند، گاه زبون و گاه گرامی می شود و هر کس به دری بسته مصادف شود، کنار آن دری گشوده خواهد یافت که اگر چیزی بخواهد بر او داده می شود و اگر دعا کند بر آورده می گردد. اگر معاویه خود را در پرده قرار داد و روی پنهان کرد، پروردگار معاویه روی پنهان نمی دارد. 

  • دو مرد از معاویه اجازه ورود خواستند ابتدا به یکی از ایشان که منزلت شریف تری داشت، اجازه داد و سپس به دیگری. دومی که وارد مجلس معاویه شد، جایی فراتر از جای اولی نشست. معاویه گفت: خداوند ما را ملزم به ادب کردن شما کرده است، همان گونه که ملزم به رعایت شماییم، اینکه ما آن یکی را پیش از تو اجازه ورود دادیم، نمی خواستیم محل نشستن او پایین تر از محل نشستن تو باشد، برخیز که خداوند برای تو وزنی بر پای ندارد.