[hadith]و من کلام له (علیه السلام) یُشیر فیه إلی ظلم بنی أمیة:

وَ اللَّهِ لَا یَزَالُونَ حَتَّی لَا یَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّماً إِلَّا اسْتَحَلُّوهُ وَ لَا عَقْداً إِلَّا حَلُّوهُ، وَ حَتَّی لَا یَبْقَی بَیْتُ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ وَ نَبَا بهِ سُوءُ [رِعَتِهِمْ] رَعْیِهِمْ، وَ حَتَّی یَقُومَ الْبَاکِیَانِ یَبْکِیَانِ، بَاکٍ یَبْکِی لِدینِهِ وَ بَاکٍ یَبْکِی لِدُنْیَاهُ، وَ حَتَّی تَکُونَ نُصْرَةُ أَحَدکُمْ مِنْ أَحَدهِمْ کَنُصْرَةِ الْعَبْد مِنْ سَیِّدهِ إِذَا شَهِدَ أَطَاعَهُ وَ إِذَا غَابَ اغْتَابَهُ، وَ حَتَّی یَکُونَ أَعْظَمَکُمْ فِیهَا [غَنَاءً] عَنَاءً أَحْسَنُکُمْ باللَّهِ ظَنّاً، فَإِنْ أَتَاکُمُ اللَّهُ بعَافِیَةٍ فَاقْبَلُوا وَ إِنِ ابْتُلِیتُمْ فَاصْبرُوا فَ«إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ».[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 860

از سخنان آن حضرت (ع) است که در آن از جور و ستم بنی امیه خبر داده است:

شرح:

در این کلام امام (ع) به ستمکاری بنی امیّه اشاره و سوگند یاد می کند که ظلم بنی امیّه استمرار می یابد. خبر در جمله امام (ع) که واژه ظلم بنی امیه بوده حذف شده است چون از محتوای کلام معلوم است که خبر چه کلمه ای است.

برای ظلم و ستم بنی امیه حدودی را به شرح زیر بیان داشته است.

1-  حرامی از محرّمات الهی را باقی نمی گذارند جز این که همه را حلال اعلام می کنند. بزرگترین حرام، ظلم و قتل نفس است و بنی امیّه در ارتکاب این دو عمل شهرت کامل داشته بنا بر این بقیّه محرّمات الهی بخوبی روشن است.

«استحلّوه» در کلام امام (ع) یعنی حرام را به کار می بستند و انجام می دادند درست مانند یک وظیفه مشروع و حلال، در انجام کار حرام گناه و حرجی برای خود قبول نداشتند.

2-  قوله علیه السلام: «ان لا یدعوا عقدا الّا حلّوه»:

یعنی هیچ عقد و قراردادی از عقود اسلامی که نظام عالم بر مدار همین قوانین شرع و ضوابط آن دور می زند، نبود جز این که نادیده انگاشته و در زیر پا گذاشتند. «حلّوه» کنایه از منتفی دانستن قواعد شرعی است که صریحا با آنها مخالفت کرده و در عمل نیز به آنها پایبندی نداشتند.

3-  هیچ خانه گلینی و یا چادر پشمینی نماند جز آن که ستم بنی امیه بدان وارد شود. این عبارت کنایه از دشمنی عمومی و ستمگری آنها نسبت بتمام مردم شهرنشین و بادیه نشین می باشد.

قوله علیه السلام: «نبا به سوء رعیهم»:

یعنی بد رفتاری آنها نسبت بمردم موجب شده بود که خلق از آنها فاصله بگیرند و برای فرار از شرّشان ترک دیار کنند.

4-  مردم بدو دسته گریان که برخی بر دین خود و بعضی برای دنیاشان اشک بریزند.

5-  یاری دادن هر یک از شما هر یک از حکام بنی امیّه را بمانند یاری کردن برده از اربابش باشد. در این عبارت تشبیه کرده است مردم را ببرده و بنی امیّه را به ارباب جهت شباهت را چنین بیان کرده است، که هر گاه ارباب حاضر باشد فرمانش را ببرند و هرگاه غایب باشد از او بدگویی کنند. (چون اطاعت از اجبار و زور است نه از جهت ارادت و محبّت).

6-  بیشترین زجر ظلم را از دست بنی امیّه کسانی می کشند که حسن ظنّشان بخدا بیشتر باشد. دلیل این واقعیت این است، هر کس بخدا حسن ظن بیشتری داشته باشد از بنی امیّه فاصله بیشتری می گیرد و توکّلش بر خدا بیشتر می شود.

بدیهی است که نسبت به چنین کسی بدگمان گشته او را بیشتر بگزند و تعقیبش کنند. پس از دست آنها رنج بیشتری خواهد برد.

سپس می فرمایند: آن کس که عافیت بیشتری به او روی آورد بر این نعمت عافیت خدا را شاکر باشد. مقصود حضرت از این سخن آن است که: عافیت داشتن و بدور ماندن از شرور بنی امیّه برای بعضی از مردم ممکن می شود. و همچنین فردی که بعدالت قیام کند و از بلای آنها وارهد. و آن را که به بلای بنی امیّه مبتلی شود، دستور صبر و شکیبایی بر ابتلائات آنها را توصیه می کند. و در زمینه صبر و شکیبایی، حسن عافیت را که لازمه تقوی و صبر است، بدانها وعده می دهد. زیرا خداوند می فرماید: «تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْب».