[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یُقرّر فضیلة الرسول الکریم:

بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِی حَیْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِی فِتْنَةٍ، قَد اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْکِبْرِیَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِیَّةُ الْجَهْلَاءُ، حَیَارَی فِی زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ؛ فَبَالَغَ (صلی الله علیه وآله) فِی النَّصِیحَةِ وَ مَضَی عَلَی الطَّرِیقَةِ وَ دَعَا إِلَی الْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 280-275

و من خطبة له علیه السلام یقررّ فضیلة الرسول الکریم صلی الله علیه و آله.

در این خطبه امام علیه السلام به فضیلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشاره می کند.

خطبه در یک نگاه:

هدف از بیان این خطبه، ذکر عظمت اسلام از یک سو، و عظمت آورنده آن از سوی دیگر است؛ چرا که در خطبه، وضع مردم قبل و بعد از ظهور اسلام با هم مقایسه شده است و از این مقایسه به خوبی می توان فهمید که تا چه حد، کار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عظمت دارد که آن جامعه فوق العاده منحطّ جاهلی را به جامعه مترقّی و نوین اسلامی تبدیل کرد.

نوری که در تاریکی درخشید:

بارها در نهج البلاغه امام(علیه السلام) به تشریح وضع زمان جاهلیّت عرب پرداخته و با تعبیراتی روشن، ترسیم زنده ای از آن زمان کرده است; تا نسلِ جدید عصر آن حضرت - که زمان جاهلیّت را درک نکرده بودند - به عظمت انقلاب اسلامی پی برند و بدانند چه کار بزرگی انجام شده است و نیز از این طریق، به مقام والای پیامبر (صلی الله علیه وآله) آشناتر شوند; چرا که ایجاد چنین تحوّل عظیمی اراده ای آهنین، استقامتی بی نظیر و تدبیری بسیار عالی و برنامه ای روشن لازم دارد، که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) واجد همه آنها بود. امام(علیه السلام) در این خطبه، ضمن هفت جمله وضع عصر جاهلیّت را کاملا تبیین می کند.

در نخستین و دومین جمله چنین می فرماید: «خداوند او را زمانی مبعوث کرد که مردم در حیرت و گمراهی سرگردان بودند و در فتنه ها غوطه ور». (بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلاَّلٌ فِی حَیْرَة، وَ حَاطِبُونَ فِی فِتْنَة).

بی شک، ضلالت و گمراهی اگر توأم با سرگردانی نباشد، ممکن است انسان خود را از آن نجات دهد; مانند کسی که راه را گم کرده و از قرائن، طریق نجات را به دست می آورد; بدبختی آنجا است که گمراهی با حیرت و سرگردانی همراه باشد و مردم در دوران جاهلیّت چنین بودند.

«حَاطِب» به کسی گفته می شود که هیزم جمع آوری کند. مردم عصر جاهلیّت، در عین گرفتاری در میان شعله های فتنه، همواره هیزم بر آتش آن می افزودند و مشکل عظیم آنها همین بود که هیزم آور فتنه ها بودند.

در سومین و چهارمین جمله می افزاید: «هوا و هوس های سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبّر و خودبرتربینی آنها را به پرتگاه افکنده بود». (قَد اسْتَهْوَتْهُمُ الأَهْوَآءُ، وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْکِبْرِیَاءُ).

بدیهی است حاکمیّت هوا و هوس، جامعه را به پرتگاه می کشاند و هنگامی که خود بزرگ بینی به آن افزوده شود، مردم را در پرتگاه ساقط می کند.

در سه جمله آخر می فرماید: «جاهلیّت شدید، آنها را سبک مغز ساخته و در ناپایداری امور و بلای جهل حیران و سرگردان بودند». (وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلیَّةُ الْجَهْلاَءُ; حَیَارَی فِی زَلْزَال مِنَ الأَمْرِ، وَ بَلاَء مِنَ الْجَهْلِ).

به این ترتیب، ریشه اصلی بدبختی آنها جهل و گمراهی وهواپرستی و فتنه گری و تکّبر بود; صفات زشت و ناپسندی که هر یک از آنها در جامعه ای پیدا شود، برای سقوط آن کافی است; تا چه رسد که همه آنها یکجا جمع باشد!

از اینجا روشن می شود که مشکلات عصر جاهلیّت تا چه اندازه زیاد، و پیچیده و نگران کننده بود و نیز روشن می شود کسی که بر آنها غلبه یافت، به یقین مؤیَّد به تأییدات الهی و امدادهای غیبی بوده است.

در پایان این خطبه، به برنامه های پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشاره کرده و در جمله های کوتاهی حقّ سخن را ادا می کند; می فرماید: «در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نصیحت آنها نهایت کوشش را به خرج داد، (و با سخنان دلنشین و منطقی و حساب شده خود و استمداد از وحی آسمانی، به تدریج در آنها نفوذ کرد!)». (فَبَالَغَ (صلی الله علیه وآله) فِی النَّصِیحَةِ).

«و در راه راست حرکت می نمود (و مردم را به دنبال خود به حرکت وا می داشت) و به سوی حکمت و دانش و موعظه نیکو دعوت می کرد». (وَ مَضَی عَلَی الطَّرِیقَةِ وَ دَعَا إِلَی الْحِکْمَةِ، وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ).

در واقع، ابزار پیشرفت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در چهار چیز خلاصه شده: نخست، نصیحت و خیرخواهی، به طوری که مردم باور کرده بودند او برای نجات آنها تلاش می کند. سپس، اهل عمل بودن که خود بر طریقه ای گام بر می داشت که به آن دعوت کرده بود و سوم، مردمی را که گرفتار جاهلیّت سخت و بلای نادانی و حیرت و سرگردانی بودند به علم و دانش فرا خواند و سرانجام، به مواعظ حسنه و خطابه های عاطفی که در اعماق قلب نفوذ می کرد، دعوت نمود.

جمعی از «شارحان نهج البلاغه» برای دو جمله اخیر، تفسیر دیگری ذکر کرده اند و گفته اند: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردم را به وسیله حکمت و موعظه حسنه به سوی خدا دعوت کرد. همان گونه که در آیه شریفه: «أُدْعُ إِلَی سَبیلِ رَبِّکَ بالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»(1) آمده است.(2)

امّا با توجه به جمله های قبل، که امام(علیه السلام) عامل بدبختی آنها را «جاهلیّت جَهْلاَء» و «بَلاَء مِنَ الْجَهْلِ» شمرده است، تفسیر اوّل مناسب تر به نظر می رسد.

به هر حال، آنچه در این خطبه درباره اوضاع ناگوار و شرایط ناهنجار و فجایع و نابسامانی های عصر جاهلیّت بیان شده، انسان را به فکر می اندازد که با مراجعه به تواریخ و روایاتی که شرایط آن زمان را بیان می کند، اطلاعات مشروح تری در این زمینه پیدا کند و خوشبختانه مدارک کافی برای این معنا وجود دارد و از آنجا که مقایسه آن اوضاع واحوال با شرایطی که بعد از قیام رسول الله بوجود آمد یکی از جنبه های اعجازآمیز تاریخ اسلام است، بررسی این موضوع برای همه، بخصوص برای نسل جوان اندیشمند ضروری به نظر می رسد.

ما در «جلد اوّل» ذیل «خطبه اوّل» و در «جلد دوم» ذیل خطبه «26» و «33»، توضیحات کافی در این زمینه داده ایم و نیاز به تکرار نمی بینیم; ولی توصیه می کنیم که خوانندگان گرامی بار دیگر آنها را از نظر بگذرانند.(3)


پی نوشت:

  1. سوره نحل، آیه 125.

  2. طبق این تفسیر «إِلی» در جمله بالا به معنای «به» می باشد; یا بعد از «إِلی» باید چیزی در تقدیر گرفته شود: «إِلَی رَبِّهِ بالْحِکْمَةِ».

سند خطبه: در کتاب مصادر نهج البلاغه منبع دیگری غیر از نهج البلاغه برای این خطبه ذکر نکرده؛ فقط از کلام ابن ابی الحدید که برای بعضی از واژه های این خطبه تعبیری غیر از آنچه در نهج البلاغه آمده است؛ آورده، چنین استنباط کرده که معلوم می شود نسخه های دیگری از این خطبه نزد ابن ابی الحدید بوده است.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 186).