[hadith]قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدیرَهُ

،

وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبیرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزلَتِهِ، وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الِانْتِهَاءِ إِلَی غَایَتِهِ، وَ لَمْ یَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بالْمُضِیِّ عَلَی إِرَادَتِهِ، فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشیئَتِهِ الْمُنْشئُ أَصْنَافَ الْأَشْیَاءِ بلَا رَوِیَّةِ فِکْرٍ آلَ إِلَیْهَا وَ لَا قَرِیحَةِ غَرِیزَةٍ أَضْمَرَ عَلَیْهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ أَفَادَهَا مِنْ حَوَادثِ الدُّهُورِ وَ لَا شَرِیکٍ أَعَانَهُ عَلَی ابْتِدَاعِ عَجَائِب الْأُمُورِ، فَتَمَّ خَلْقُهُ بأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ وَ أَجَابَ إِلَی دَعْوَتِهِ لَمْ یَعْتَرِضْ دُونَهُ رَیْثُ الْمُبْطِئِ وَ لَا أَنَاةُ الْمُتَلَکِّئِ، فَأَقَامَ مِنَ الْأَشْیَاءِ أَوَدَهَا وَ نَهَجَ حُدُودَهَا وَ لَاءَمَ بقُدْرَتِهِ بَیْنَ مُتَضَادِّهَا وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنِهَا وَ فَرَّقَهَا أَجْنَاساً مُخْتَلِفَاتٍ فِی الْحُدُود وَ الْأَقْدَارِ وَ الْغَرَائِز وَ الْهَیْئَاتِ، بَدَایَا خَلَائِقَ أَحْکَمَ صُنْعَهَا وَ فَطَرَهَا عَلَی مَا أَرَادَ وَ ابْتَدَعَهَا.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 77-67

 

همه چیز از اراده او سرچشمه می گیرد!

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) بار دیگر به جهان آفرینش و تدبیر الهی در خلقت و نظم و ادامه آن باز می گردد و از این نظم و تدبیر به عنوان آینه ای برای

نشان دادن جلال و جمال پروردگار بهره می گیرد. می فرماید: «آنچه آفریده به درستی اندازه گیری نموده است و به خوبی تدبیر کرده و در مسیر خودش قرار داده است». (قَدَّرَ مَاخَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدیرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبیرَهُ، وَوَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ).

به این ترتیب، مراحل سه گانه «تقدیر» و «تدبیر» و «توجیه» را بیان فرموده است. «تقدیر» مقام اندازه گیری خلقت موجودات است و «تدبیر» به راه انداختن آنها در مسیر تعیین شده است و «توجیه» فراهم ساختن اسباب حرکت در این مسیر برای رسیدن به مقصد نهایی است وتمام این مراحل طبق حساب دقیق و برنامه منظّمی است، به گونه ای که در همه جهان هستی هیچ موجودی نه در آغاز آفرینش و نه در مسیر حرکت خود به سوی هدف، بی برنامه نیست.

به همین جهت بلافاصله می افزاید: «هیچ موجودی از حدّ و منزلت خود تجاوز نکرده و قبل از رسیدن به هدف کوتاهی ننموده است، و به هنگامی که به آن فرمان داده شد که مطابق اراده پروردگار حرکت کند، سرپیچی ننمود; چگونه ممکن است سرپیچی کند، حال آن که همه چیز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!». (فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزلَتِهِ، وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الإِنْتِهاءِ إِلی غَایَتِهِ، وَ لَمْ یَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بالمُضِیِّ عَلَی إِرَادَتِهِ، فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الاُْمُورُ عَنْ مَشیئَتِهِ؟).

در حقیقت این سخن، اشاره به آن است که تصوّر نشود حرکات موجودات زمینی و آسمانی و پیمودن مراحل وجود در جهان گیاهان و حیوانات و انسان و کواکب آسمان بی حساب است. همه درحرکات خود سر بر فرمان او دارند و برنامه ای را که از پیش برای آنها تعیین کرده، اجرا می کنند و هیچ تخلّفی از برنامه های تعیین شده ندارند و به این ترتیب، جهان هستی مجموعه ای است از نظم دقیق و حرکات و جریان های برنامه ریزی شده.

در آیات قرآن مجید نیز، به این مراتب و مراحل سه گانه اشاره شده است. در سوره یس آیات 38 تا 40 می فرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیز الْعَلِیمِ وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازلَ حَتَّی عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدرْکَ الْقَمَرَ و َلاَ اللَّیْلُ سَابقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلک یَسْبَحُونَ; و خورشید که پیوسته به سوی قرارگاهش در حرکت است، (آیتی دیگر از آیات خدا است) این تقدیر و اندازه گیری خداوند قادر دانا است. و برای ماه منزلگاه هایی قرار دادیم (هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام به صورت شاخه کهنه قوسی شکل و زرد رنگ خرما در می آید. نه خورشید را سزاست که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام در مسیر خود شناورند».

آیات فراوان دیگری نیز در قرآن است که به این حقیقت اشاره می کند.

در اینجا به دو نکته باید توجّه داشت: نخست این که، آنچه در جمله های بالا درباره امر و فرمان و پیروی موجودات از فرمان الهی آمده، همه اشاره به اوامر تکوینیّه الهی، یا به تعبیری دیگر: اشاره به قوانینی است که خداوند برای جهان هستی تعیین کرده و همه موجودات را در چنبر این قوانین قرار داده است به گونه ای که تخلّف از این قوانین برای آنها غیر ممکن است.

دیگر این که، این سخن هرگز به معنای مجبور بودن انسان در افعال خویش نیست! چرا که خداوند صفت اختیار و آزادی اراده را به عنوان یک قانون از قوانین عالم هستی برای انسان قرار داده است و هرگز انسان نمی تواند این صفت را از خود سلب کند و به تعبیر دیگر: آزادی او هم به فرمان خدا است.


راز و رمز آفرینش

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، به چگونگی آفرینش موجودات می پردازد و می فرماید: «خداوند کسی است که موجودات مختلف را بدون نیاز به تفکّر و اندیشه ای که به دست آورده باشد، و بدون غریزه ای که در درون، نهان داشته باشد، و بی نیاز از تجربه حوادث زمانهای گذشته، و بدون کمک شریک و همتایی که او را در آفرینش موجودات شگفت انگیز یاری کرده باشد، آفرید».

(الْمُنْشیءُ أَصْنَافَ الأَشْیَاءِ بلاَ رَوِیَّةِ فِکْر آلَ إلَیْهَا، وَ لاَ قَرِیحةِ(1) غَرِیزَة أَضْمَرَ عَلَیهَا، و لا تَجْرِبَة أفادَهَا مِنْ حَوَادثِ الدُّهُورِ، وَ لاَ شَرِیک أَعَانَهُ عَلَی ابْتِدَاعِ عَجَائِب الأُمورِ).

در واقع، مبدأ علم و دانش و آگاهی به حقایق برای ما انسان ها یکی از چهار چیز است: یا تفکّر و اندیشه است، یا الهام های درونی است که غریزه نامیده می شود. یا تجربه ای است که از تکرار کاری برای انسان حاصل می شود و یا کمکی است از همفکر و همتایی از برون که با آگاهی های خود انسان را یاری می دهد و بر انجام کار بدیعی کمک می کند.

از آنجا که خداوند عالَم، بر همه چیز آگاه و همه حقایق نزد او حاضر است و چیزی از دایره علم بی پایان او خارج نیست، در آفرینش خود هیچ گاه نیازی به این امور چهارگانه ندارد. فکر و اندیشه برای کسی سودمند است که معلوماتی دارد و مجهولاتی; و می خواهد از معلومات به مجهولات پی برد و الهام غریزی، از آنِ کسانی است که حقیقتی از نظر آنها پنهان است و به یاری این الهام آشکار می شود.

تجربه و تکرار عمل برای پی بردن به نتیجه کارها، مربوط به کسی است که ازنتایج بی خبر است و کمک گرفتن از افکار دیگران مخصوص کسانی است که نارسایی و ناتوانی دارند; ولی آن ذات پاکی که از همه این امور مبرّا است، چه نیازی به اینها دارد؟

این تعبیرات در ضمن می تواند، ما بندگان ناآگاه را برای پیدا کردن منابع شناخت و معرفت کمک کند و بدانیم از این منابع چهارگانه، می توانیم برای حلّ مشکلات کمک بگیریم، که سخت در زندگی به همه آنها نیازمندیم.

سپس امام(علیه السلام) به نکته دیگری در همین مورد اشاره کرده، حاکمیّت قوانین آفرینش را بر همه موجودات قطعی می شمرد و همه را سر بر فرمانش معرّفی می کند; می فرماید: «به این ترتیب، آفرینش موجودات به فرمان او کامل شد، همه سر بر فرمانش نهادند، و دعوتش را (طبق قوانین تکوین) اجابت کردند، بی آن که در برابرش سستی کنند یا در اطاعت امرش درنگ نمایند». (فَتَمَّ خَلْقُهُ بأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ، وَ أَجَابَ إِلی دَعْوَتِهِ، لَم یَعْتَرِضْ دُونَهُ رَیْثُ(2) الْمُبْطِیءِ، وَ لاَ أَنَاةُ(3) الْمُتَلَکِّیءِ(4)).

این موضوع، هم اشاره ای است به قدرت پروردگار و هم نظام متین و دقیق آفرینش، که همه موجودات از قوانین معیّنی پیروی می کنند و سر بر فرمان آن هستند. نه بر این قوانین پیشی می گیرند و نه از آن عقب می افتند. قرآن مجید در این باره می گوید: «ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَآءِ وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلاَْرْضِ ائِتَیَا طَوْعاً أَوْکَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ; سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود بود به آن و به زمین دستور داد: به وجود آیید (و شکل گیرید) خواه از روی اطاعت و خواه اکراه، آنها گفتند ما از روی اطاعت می آییم (و شکل می گیریم)».(5)

اضافه بر این، پیامی برای همه انسانها دارد، که هماهنگ با جهان آفرینش، پیرو قوانین الهی باشند; نه بر آن پیشی بگیرند و نه از آن عقب بمانند، تا به سر منزل مقصود برسند و سعادت را در آغوش گیرند.

در آخرین بخش از این فراز، به پنج نکته درباره نظام آفرینش و اسرار جهان خلقت، اشاره می کند که شایان دقّت و تأمّل است.

نخست می فرماید: «بدین گونه، موجودات را بی هیچ کژی برپا داشت». (فَأَقَامَ مِنَ الأَشْیَاءِ أَوَدَهَا)(6).

سپس می افزاید: «و راهی را که باید بپیمایند، معیّن فرمود». (وَ نَهَجَ حُدُودَهَا).

آنگاه می گوید: «با قدرتش در میان اشیای متضادّ، الفت ایجاد کرد». (وَ لاَءَمَ بقُدْرَتِهِ بَیْنَ مُتَضَادِّهَا).

سپس می فرماید: «و آنها را که با یکدیگر همگون بودند، پیوند داد». (وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنَها).

و سرانجام می فرماید: «و موجودات جهان را به انواع مختلف، از نظر حدود، اندازه ها، غرائز، و اَشکال و هیئت های گوناگون تقسیم نمود». (وَ فَرَّقَهَا أَجْنَاساً مُخْتَلِفَات فِی الْحُدُود وَ الأَقْدَارِ، وَالْغرَائِز وَ الْهَیْئَاتِ).

بدین ترتیب، نظام آفرینش از هر نظر کامل شد و با تنوّع و کثرتی که در انواع و اجناس آن است همه با هم، تحت یک برنامه و قانون واحد، انجام وظیفه می کنند.

حتّی اشیای متضاد، با یکدیگر همکاری دارند و از جمع میان ضدّین نتایج عالی برمی خیزند! اشباه و نظایر به هم می پیوندند و مجموعه کاملی را به وجود می آورند و تنوّع عجیبی که در میان موجودات از نظر حدود و اندازه ها و غرایز و هیئت ها وجود دارد، مجموعه بدیع و شگفت انگیزی ایجاد کرده، که عالی ترین دلیل بر قدرت خالق و علم بی پایان اوست.

جمعی از «مفسّران نهج البلاغه» «قرائِن» را در عبارت فوق به معنای نفوس آدمی گرفته اند، که خداوند آنها را با بدن ها که در ظاهر با هم متضادّند - یکی از عالم مادّه و دیگری از عالم مجرّدات است - پیوند داده است.

گر چه یکی از معانی «قرینه» (که جمع آن قرائن است)، در لغت، «نفس انسانی» شمرده شده; ولی دلیلی ندارد که جمله فوق را محدود به نفوس انسانی کنیم; بلکه هدف، بیان جمع میان اضداد و وصل قرینه ها و همگون ها در سرتاسر جهان آفرینش است که وجود انسان یکی از مصادیق آن می باشد و اصولا اطلاق «قرینه» به نفس انسان، به خاطر مقرون بودن آن با بدن انسان است.

امام(علیه السلام) در پایان این سخن، در یک نتیجه گیری روشن می فرماید: «اینها مخلوقات شگفت انگیزی است که خداوند آفرینش آنها را استوار و توأم با حکمت ساخت و آن سان که می خواست ایجاد و ابداع فرمود». (بَدَایَا خَلاَئِقَ أَحْکَمَ صُنْعَهَا، وَ فَطَرَهَا عَلَی مَا أَرَادَ وَ ابْتَدَعَهَا)!(7)


نکته:

روشن ترین راه خداشناسی:

تاکید امام بر این نکته که به کنه ذات خدا نیندیشید! بلکه در جهان آفرینش و خلقت او تفکّر کنید، یک اصل اساسی در بحث های مربوط به معرفة الله است. چرا که اوّلی انسان را به سوی شرک و تشبیه می برد و دومی به سوی ایمان و توحید; توحیدی آمیخته با عشق و محبت و اخلاص.

دلایل و براهین دیگر خداشناسی، مانند: برهان وجوب و امکان، غنا و فقر که بر محور دور و تسلسل و مانند آن دور می زند، دلایل خشکی هستند که معرفت می آورند، ولی عشق و محبّت و اخلاص در آن نیست; ولی دقّت در نظام آفرینش موجودات، سرچشمه فیّاض عشق و محبّت است.

هنگامی که به عظمت آسمان ها، و ستاره ها، که تنها در کهکشان ما میلیاردها از آن وجود دارد - در حالی که به گفته دانشمندان بیش از یک میلیارد کهکشان در این جهان موجودات است - می اندیشیم.

و هنگامی که، در جهان فوق العاده کوچک سلول های بدن انسان، که ساختمان هر کدام به اندازه یک شهر صنعتی اسرارآمیز است، دقّت می کنیم;

و هنگامی که در تنوّع عجیب گیاهان و حیوانات، فکر می کنیم و درگفته دانشمندان که می گویند: هنوز میلیون ها نوع گیاه و حیوان در اعماق جنگل ها و دریاها وجود دارد که بشر آنها را ندیده و نشناخته است، باریک می شویم و می دانیم که این تنوع و تکثّر عجیب، همه و همه به دو موجود ساده به نام «آب» و «خاک» باز می گردد.

و هنگامی که ظرافت گل ها، لطافت گلبرگها، نظم بی نظیر گردش خون در مویرگ ها، جهان اسرارآمیز روح و فکر و مغز و اعصاب، فکر می کنیم و می دانیم اینها تنها گوشه ای از شگفتی های جهان آفرینش است، بی اختیار با قافله جهان هستی که همه تسبیح گویان به سوی ذات پاکش در حرکتند، همصدا می شویم و زمزمه «سُبْحانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا»(8) و نغمه «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلا»(9) سر می دهیم; در حالی که قلب ما سرشار از عشق و محبّت به خداوند و ایمان، به قدرت و عظمت او می باشد.

تعبیراتی که امام(علیه السلام) درخطبه بالا ذکر فرموده، اشارات پر معنایی به این حقایق است.


پی نوشت:

  1. «قریحه» همان طور که قبلا گفته شد، در اصل به معنای اوّلین آبی است که از چاه کشیده می شود; سپس به آنچه انسان از اعماق فکر و ذوق خویش را در می یابد، اطلاق شده و انضمام آن به غریزه - که به معنای طبیعت است - که چیزی را انسان به کمک ذوق و طبیعت خود در یابد. در مورد غیر انسان نیز این معنا ثابت است; مثلا غالب پرندگان ساختن لانه ها و تربیت فرزندان و مهاجرت های طولانی دسته جمعی و امثال آن را با الهام از قریحه و غریزه انجام می دهند. 

  2. «رَیْث» به معنای کُندی کردن و سستی و کوتاهی نمودن در انجام کاری است.

  3. «أَناة» به معنای وقار آمیخته با تفکّر به هنگام انجام کاری است. 

  4. «مُتلکّیء» از مادّه «لَکَأ» (بر وزن هدف) به معنای توقّف کردن در مکانی است; سپس «متلکّیء» بر کسانی که در کار یا مسأله ای توقّف می کنند و روی آن می اندیشند، اطلاق شده است. 

  5. سوره فصّلت، آیه 11.

  6. «اَوَد» به معنای کجی و کج شدن است. 

  7. جمله بالا از نظر ترکیب نحوی چنین است: «بَدَایَا» خبر است برای مبتدای محذوفی که «هذهِ» باشد و اضافه «بَدَایَا» به «خَلاَئِق» از قبیل اضافه صفت به موصوف است که در اصل به معنای «خَلاَئِقَ بَدَایَا» است، «بدایا» جمع «بدیئه» به معنای موجود بدیع وشگفت انگیز است. 

  8. سوره بقره، آیه 32.

  9. سوره آل عمران، آیه 191.