[hadith]فی صفة الملائکة:

ثُمَّ خَلَقَ سُبْحَانَهُ لِإِسْکَانِ سَمَاوَاتِهِ وَ عِمَارَةِ الصَّفِیحِ الْأَعْلَی مِنْ مَلَکُوتِهِ خَلْقاً بَدیعاً مِنْ مَلَائِکَتِهِ وَ مَلَأَ بهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا وَ حَشَا بهِمْ فُتُوقَ أَجْوَائِهَا، وَ بَیْنَ فَجَوَاتِ تِلْکَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحِینَ مِنْهُمْ فِی حَظَائِرِ الْقُدُس وَ سُتُرَاتِ الْحُجُب‏ وَ سُرَادقَاتِ الْمَجْد، وَ وَرَاءَ ذَلِکَ الرَّجِیجِ الَّذی تَسْتَکُّ مِنْهُ الْأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ نُورٍ تَرْدَعُ الْأَبْصَارَ عَنْ بُلُوغِهَا فَتَقِفُ خَاسئَةً عَلَی حُدُودهَا، وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَی صُوَرٍ مُخْتَلِفَاتٍ وَ أَقْدَارٍ مُتَفَاوِتَاتٍ "أُولِی أَجْنِحَةٍ" تُسَبِّحُ جَلَالَ عِزَّتِهِ لَا یَنْتَحِلُونَ مَا ظَهَرَ فِی الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ وَ لَا یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ یَخْلُقُونَ شَیْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بهِ "بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبقُونَهُ بالْقَوْلِ وَ هُمْ بأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ"، جَعَلَهُمُ اللَّهُ فِیمَا هُنَالِکَ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَی وَحْیِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ إِلَی الْمُرْسَلِینَ وَدَائِعَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیْب الشُّبُهَاتِ فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبیلِ مَرْضَاتِهِ

،

وَ أَمَدَّهُمْ بفَوَائِد الْمَعُونَةِ، وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّکِینَةِ، وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلًا إِلَی تَمَاجِیدهِ، وَ نَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَی أَعْلَامِ تَوْحِیدهِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 109-99

 

آفرینش فرشتگان:

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) به آفرینش فرشتگان و مسئولیت های مختلفی که بر عهده دارند می پردازد و با عباراتی بسیار زیبا و دلنشین - که به گفته «ابن ابی الحدید» آنچنان فصیح و بلیغ است که فصاحت عرب را به فراموشی می سپارد و نه تنها از نظر الفاظ، که از نظر معانی هم چنان پر محتوا و آسمانی است که عقل در آن حیران می ماند - این موضوع را شرح می دهد.

می فرماید: «سپس خداوند سبحان، برای سکونت در آسمانها و آباد ساختن آن (با عبادت و نیایش) در بالاترین صفحه ملکوت خود، مخلوقاتی بدیع از فرشتگان آفرید; تمام فواصل آسمان را با آنها پر کرد و فضای میان آن را از وجود فرشتگان، مالامال ساخت». (ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لإِسْکَانِ سَموَاتِهِ، وَ عِمَارَةِ الصَّفِیحِ(1) الأَعْلَی مِنْ مَلَکُوتِهِ، خَلْقاً بَدیعاً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ، وَ مَلأَ بهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا، وَ حَشَا بهمْ فُتُوقَ(2) أَجْوَائِها(3)).

تعبیر به «ثُمَّ» می تواند اشاره به این باشد که آفرینش فرشتگان بعد از آفرینش زمین و موجودات زمینی باشد و ممکن است به عنوان تأخیر در بیان و نه تأخیر در زمان ذکر باشد احتمال دوم - با توجّه به روایاتی که آفرینش فرشتگان را قبل از آفرینش موجودات زمینی ذکر کرده است و با توجه به خطبه اوّل نهج البلاغه که شرح آن گذشت - مناسب تر به نظر می رسد.

سپس می افزاید: «(هم اکنون) صدای تسبیح تسبیح گویانِ آنها، فاصله های آسمان را پر کرده و در بارگاه قدس و درون حجابها و سراپرده های مجد و عظمت، طنین انداز است». (وَ بَیْنَ فَجَوَاتِ(4) تِلْکَ الْفُرُوجِ زَجَلُ(5) الْمُسَبِّحِینَ مِنْهُمْ فِی حَظَائِرِ(6) الْقُدُس، وَ سُتُرَاتِ الْحُجُب، وَسُرَادقَاتِ(7) الْمَجْد).

ولی این بدان معنا نیست که این فرشتگان مقرّب توانسته اند به اوج معرفت پروردگار برسند; بلکه همانگونه که امام(علیه السلام) به دنبال این سخن می افزاید: «در ماورای زلزله و غوغای تسبیح آنان - که گوشها از آن کر می شود - شعاع های خیره کننده نور، چشمها را از دیدن باز می دارد و در محدوده خود متوقف می سازد». (وَ وَرَاءَ ذلِکَ الرَّجِیجِ،(8) الَّذی تَسْتَکُّ،(9) مِنْهُ الأَسْمَاعُ سُبُحَاتُ،(10) نُور تَرْدَعُ الأَبْصارَ عَنْ بُلُوغِهَا، فَتَقِفُ خَاسئَةً(11) عَلَی حُدُودهَا).

بدیهی است مفهوم این سخن آن نیست که خداوند متعال، محلّی در آسمانها دارد که با انوار فوق العاده شدید، از هر سو احاطه شده است; بلکه منظور این است که مراکز مقدّسی در این جهان هستی وجود دارد که حتّی فرشتگان از مشاهده آن عاجزند; یا اینکه تعبیرات فوق کنایه از آن است که فرشتگان الهی با آن همه قُرب و عظمت و غرق عبادت و تسبیح بودن نیز، قادر به درک کنه ذات و صفات خدا نیستند و عظمت پروردگار را جز به مقدار توان خود درک نمی کنند.

به تعبیر دیگر اگر این جمله ها را بر ظاهرشان حمل و تفسیر کنیم نشان می دهد که در آسمانها مراکزی است که از قداست و نورانیّت بیشتری برخوردار است (در روایاتی نیز به این معنا اشاره شده است).(12)

همانگونه که در روی زمین نیز مراکزی همچون کعبه و بیت المقدّس وجود دارد که همواره مورد احترام بوده، بی آنکه محلّی برای ذات پاک خدا باشد.

و اگر بر معنای کنایی حمل و تفسیر شود، دلیل بر این است که فرشتگان با تمام عظمتی که دارند در مقام قرب پروردگار، به جایی می رسند که از آن فراتر نمی روند; بلکه عظمت و نور پروردگار، آنها را از گذشتن از آن مرز مانع می گردد.


مأموریتهای فرشتگان:

در این بخش از خطبه امام(علیه السلام) به بیان صور مختلف فرشتگان و تقسیم مسئولیتهای آنها و قسمتی از ویژگیهای دیگر آنان پرداخته، چنین می فرماید:

«آنها را به صورتهای مختلف و اندازه های گوناگون آفرید، در حالی که دارای بال و پرهای متعددی هستند (و از نظر قدرت یکسان نمی باشند.) و همواره تسبیح جلال و عزّت او می گویند». (وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَی صُوَرِ مُخْتَلِفَات، وَ أَقْدَار مُتَفَاوِتَات، «أُولِی أَجْنِحَة» تُسَبِّحُ جَلاَلَ عِزَّتِهِ(1)).

بعضی از مفسّران نهج البلاغه این تعیبرات را بر ظاهر آن حمل کرده اند و گفته اند: فرشتگان اشکال مختلفی دارند و اندازه های آنها با هم متفاوت است و به راستی دارای بال و پرند و همواره تسبیح خدا می گویند. در حالی که بعضی دیگر این تعبیرات را کنایه از تفاوت مقامات فرشتگان و میزان قوّت و قدرت آنها دانسته اند و از آنجایی که بال برای پرندگان وسیله پرواز در آسمان است و چگونگی بال ها قدرتهای متفاوتی برای پرواز به آنها می دهد، این تعبیر را در مورد فرشتگان اشاره به تفاوت آنان از حیث قوّت و قدرت در انجام وظائف الهی دانسته اند.

درست است که ما وظیفه داریم تمام الفاظ را که در قرآن مجید و تعبیرات معصومین(علیهم السلام) به کار گرفته شده، بر معانی حقیقی حمل کنیم و کنایه و مجاز جز با وجود قراین روشن میسّر نیست، ولی با توجّه به تعبیراتی که در ادامه این خطبه درباره اوصاف فرشتگان آمده بعید به نظر می رسد که بتوان آنها را بر معنای ظاهری حمل کرد; مانند: (وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الأَرْضِ السُّفْلَی...) و همچنین تعبیراتی که در خطبه های گذشته درباره فرشتگان آمده بود; مانند آنچه در خطبه اوّل درباره فرشتگان آمده: (وَ مِنْهُمُ الثّابتةُ فِی الأَرَضِینَ السُّفْلَی أَقْدَامُهُمْ، وَ المَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیَا أعْنَاقُهُمْ...) «گروهی از آنان (از آن قدر عظیم و بزرگند که) پاهایشان در طبقات پایین زمین، ثابت و گردنهایشان از آسمانِ بالا، گذشته است...»(2). این تعبیرات می تواند قرینه خوبی باشد بر اینکه اینگونه اوصاف جنبه کنایی و معنوی دارد نه ظاهری و مادّی.

سپس در ادامه این سخن، به برخی از ویژگی های فرشتگان اشاره می کند و می فرماید: «آنها هرگز، اسرار شگفت انگیز آفرینش مخلوقات را به خود نسبت نمی دهند (هر چند خود به فرمان خدا واسطه در خلق باشند) و هیچ گاه ادّعا نمی کنند که در آفرینش چیزی، با او شرکت دارند». (لاَیَنْتَحِلُونَ(3) مَا ظَهَرَ فِی الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ، وَ لاَ یَدَّعُونَ أَنّهُمْ یَخْلُقُونَ شَیْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بهِ).

بلافاصله از همان تعبیری که قرآن در مورد تسلیم مطلق فرشتگان در برابر اراده خدا بیان کرده، استفاده می کند و می فرماید: «بلکه آنها بندگان گرامی (خدا) هستند که هیچگاه در سخن بر او پیشی نمی گیرند و به فرمان او (بی هیچ کم و کاست) عمل می کنند». (بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * لاَ یَسْبقُونَهُ بالْقَوْلِ وَهُمْ بأمْرِهِ یَعْمَلُونَ).(4)

آری، آنها چشم بر امر، و گوش بر فرمان حقّ دارند و جز به اراده و مشیت او کاری نمی کنند و این نخستین ویژگی فرشتگان است که در این خطبه به آن اشاره شده است و مقام عصمت و مصون بودن آنها را از گناه و خطا بیان می دارد و در واقع بر تمام ادّعاهای مشرکان عرب و غیر آنها که برای فرشتگان مقام ربوبیّت و الوهیّت قائل بودند، خطّ بطلان می کشد، و آنها را در حدّ بندگان مطیع و سر بر فرمان حقّ معرفی می نماید که نه آفریدگارند و نه شریک آفریدگار در امر آفرینش.

سپس به وظیفه دیگری از وظایف آنها به عنوان حاملان وحی اشاره کرده، چنین می فرماید: «(گروهی از) آنان را امین وحی خود قرار داده و به آنها برای رساندن ودایع امر و نهیش به پیامبران مأموریت داده و از تردید و شبهات مصونیّت بخشیده است به گونه ای که هیچ کدام از آنها از راه رضای حقّ منحرف نمی شوند». (جَعَلَهُمُ اللهُ فِیمَا هُنَالِکَ أَهْلَ الأَمَانَةِ عَلَی وَحْیِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ إِلی الْمُرْسَلِینَ وَدَائِغَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَعَصَمَهُمْ مِنْ رَیْب الشُّبْهَاتِ. فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ(5) عَنْ سَبیلِ مَرْضَاتِهِ).

گر چه در این عبارت رساندن پیام وحی الهی را به همه فرشتگان نسبت داده، ولی به یقین منظور از آن، گروهی از آنهاست همانگونه که قرآن مجید می فرماید: «اللهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلا; خداوند از فرشتگان رسولانی (به سوی پیامبران) بر می گزیند».(6)

و خود آن حضرت در خطبه اوّل نهج البلاغه نیز به این معنا تصریح فرموده، می فرماید: «وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَی وَحْیِهِ، وَ أَلْسنَةٌ إِلَی رُسُلِهِ; گروهی از آنها امنای وحی خدا و زبان (گویای حق) به سوی پیامبران او هستند». و این تعبیر معمول است که کارهای مهمّی که از گروه خاصّی از یک مجموعه سر می زند، به عنوان برنامه ای از همه آن مجموعه تلقّی می شود.

به هر حال، این تعبیر نشان می دهد که فرشتگان در ابلاغ وحی، نهایت دقّت و امانت را دارند بی آنکه کوچک ترین کم و زیادی در آن رخ دهد.

در واقع امام(علیه السلام) در دو جمله اخیر اشاره به معصوم بودن فرشتگان از خطا و گناه فرموده است; جمله اوّل اشاره به مصونیّت از شبهه و شکّ و خطاست و جمله دوم اشاره به معصوم بودن از گناه و مخالفت فرمان خدا می باشد.

در ادامه این سخن، امام(علیه السلام) ضمن چهار جمله، عنایات خداوند را نسبت به فرشتگان وحی برای انجام صحیح مأموریت دشوارشان بیان می کند.

نخست می فرماید: «آنان را از یاری خویش بهره مند ساخته (تا وظیفه سنگین ابلاغ وحی را به خوبی انجام دهند)». (وَ أَمَدَّهُمْ بفَوائِد الْمَعُوَنَةِ)

و در دومین جمله می فرماید: «قلب آنان را با تواضع و خشوع و سکینه و آرامش قرین ساخته (تا در انجام این وظیفه خطیر گرفتار خطا نشوند)». (وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّکِینَةِ).(7)

و در سومین جمله می افزاید: «و درهای سهل و آسانی را برای مدح و تمجید (و نیایش) خویش به روی آنها گشوده (تا از این طریق مصونیّت بیشتری به آنان ببخشد)». (وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلا(8) إِلی تَمَاجِیدهِ(9)).

و در جمله چهارم می فرماید: «و چراغ های روشنی، جهت راهیابی به نشانه های توحیدش برای آنها نصب نموده است (تا در پرتو انوار الهی و درک بیشتر از حقیقت توحید برای انجام وظیفه ابلاغ وحی آماده تر گردند)». (وَنَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَی أَعْلاَمِ تَوْحِیدهِ).

در مجموع، در این بخش از خطبه امام(علیه السلام) ضمن بر شمردن اشکال و صورتهای مختلف فرشتگان و تفاوت توانایی های آنها، به یکی از مهمترین وظایف گروهی از آنها، یعنی ابلاغ وحی و صفات این گروه ابلاغ کننده، اشاره فرموده است.


نکته:

چرا فرشتگان واسطه وحی اند؟

می دانیم وحی از طرق مختلف صورت می گرفته است: گاه توسط فرشته بوده که به عنوان پیک پروردگار عمل می کرده، مانند نزول وحی بر پیامبر اسلام به وسیله جبرئیل، و گاه از طریق شنیدن امواج صوتی که به قدرت خدا در فضا ایجاد می شده، مانند نزول وحی بر موسی(علیه السلام) از این طریق. در داستان معراج نیز این گونه وحی - طبق روایات - بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نازل شده است و گاه از طریق الهام به قلب صورت می گرفته است، همانگونه که برای پیامبر اسلام در پاره ای از مواقع صورت پذیرفته است.

اکنون این سؤال پیش می آید: با توجّه به امکان وحی از طریق ایجاد امواج صوتی یا الهام به قلب، چه ضرورتی دارد که فرشتگان واسطه وحی باشند؟

در جواب این سؤال مهم می توان گفت: نزول فرشته، دارای مزایایی است:

1- از آنجا که فرشتگان موجودات مجرّدی هستند و بشر - هر کس باشد - جنبه مادّی و جسمانی و روحانی هر دو دارد تحمّل و دریافت وحی از طریق وساطت فرشتگان برای انبیا سهل تر و آسان تر است، در حالی که از طریق مستقیم سنگین و مشکل تر است.

2- نزول فرشته، وحی را به صورت مطئمن تر در می آورد و از این گذشته رسمیّت و اهمیّت بیشتری دارد، چرا که خداوند فرشته بزرگی را مأمور ابلاغ وحی ساخته است و جالب اینکه در بعضی از روایات آمده است که به هنگام نزول بعضی از سوره های قرآن، گروهی از فرشتگان (گاه هفتاد هزار نفر) جبرئیل را همراهی می کردند تا اهمیّت موضوع بر همگان آشکارتر شود و به یقین، این مزایا در الهام به قلب، یا شنیدن امواج صوتی نیست، هر چند آنها نیز در جای خود مزایای دیگری دارند.


پی نوشت:

  1. «صَفیح» از مادّه «صَفْح» در اصل به معنای انبساط و گسترش و عریض بودن چیزی است; بنابراین «صفیح» به معنای صحنه های گسترده و وسیع می آید. و «ألصَّفِیحُ الأَعْلی» به معنای آسمانهای گسترده بالاست. این مادّه گاه به معنای گذشت کردن نیز بکار می رود، زیرا حکایت از عدم سخت گیری و شرح صدر نسبت به شخص یا چیزی می کند. 

  2. «فُتُوق» جمع «فَتْق» به معنای شکاف در چیزی یا فاصله میان دو چیز است و فرق آن با «فُرُوج» که جمع «فَرْج» و به معنای شکاف می باشد، شاید از این نظر است که «فَتق» گستردگی بیشتری دارد و همچنین ممکن است «فتق» اشاره به جایی باشد که دو بخش چیزی از هم جدا شود، در حالی که «فرج» تنها به معنای شکاف در چیزی است، بی آنکه از هم جدا گردد.

  3. «أجواء» جمع «جوّ» به معنای هوا، یا به معنای فاصله میان زمین و آسمان است. 

  4. «فَجوات» جمع «فَجْوه» به معنای محلّ وسیع و گشاده است و به معنای فراخی و گشادگی میان دو چیز نیز آمده است و در داستان اصحاب کهف در قرآن کریم اشاره است به محلّ وسیع غار اصحاب کهف (فَهُمْ فِی فَجْوَة مِنْهُ).

  5. «زَجَل» از مادّه «زَجْل» (بر وزن جمع) در اصل به معنای برداشتن و پرتاب کردن چیزی است و «زَجَل» (بر وزن عمل) به معنای صدای بلند و طرب انگیز است و گاه به هرگونه صدای بلند نیز اطلاق می شود. 

  6. «حَظائر» جمع «حَظِره» به معنای منطقه ممنوعه است - از مادّه «حَظْر» (بر وزن فرض) به معنای منع است.

  7. «سُرادقات» جمع «سُرا دق» به معنای سراپرده و خیمه عظیم و باشکوه است.

  8. «رجیج» از مادّه «رجّ» (بر وزن حجّ) به معنای حرکت دادن شدید یا زلزله است. 

  9. «تستکّ» از مادّه «سَکّ» (بر وزن حکّ) در اصل به معنای حفر کردن است و در جمله بالا اشاره به صداهای شدیدی است که گویی گوش را سوراخ می کند; این واژه به معنای کر شدن نیز آمده است که در واقع لازم و ملزوم معنای قبل است. 

  10. «سُبُحات» جمع «سُبحه» (بر وزن غنچه) به معنای نور و عظمت است و اضافه آن به «نور» در جمله بالا اضافه بیانیّه است.

  11. «خاسئه» از مادّه «خَسأ» (بر وزن مدح) به معنای طرد کردن توأم با تحقیر است. 

  12. رجوع شود به بحارالانوار، جلد 55، کتاب «السماء العالم»، باب 5 (الحُجُب و الأستار و السُّرادقات) صفحه 39.

  13. تعبیر «تُسَبِّحُ جَلاَلَ عِزَّتِهِ» ممکن است اشاره به تسبیح فرشتگان در برابر جلال و عزّت خداوند باشد و انتخاب صیغه مؤنّث، به خاطر مفهوم جمعی آنهاست. 

  14. رجوع شود به جلد اوّل پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، صفحه 159.

  15. «یَنْتحلون» از مادّه «انتحال» به معنای ادّعا کردن چیزی به نفع خویش است، در حالی که تعلّق به دیگری دارد. 

  16. سوره انبیاء، آیات 26 - 27.

  17. «زائغ» از مادّه «زیغ» (بر وزن میل) به معنای عدول از حقّ و انحراف و تمایل به سوی دیگر است. 

  18. سوره حج، آیه 75. 

  19. «إِخبات» به معنای خضوع و خشوع و تواضع است.

  20. «ذُلل» جمع «ذَلوُل» به معنای رام و تسلیم و سهل و آسان است.

  21. «تماجید» جمع «تمجید» به معنای بیان مجد و شرافت و جلالت شخصی است.