[hadith]قَد اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ وَ [وَصَّلَتْ‏] وَصَلَتْ حَقَائِقُ الْإِیمَانِ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَطَعَهُمُ الْإِیقَانُ بهِ إِلَی الْوَلَهِ إِلَیْهِ وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَی مَا عِنْدَ غَیْرِهِ قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ وَ شَرِبُوا بالْکَأْس الرَّوِیَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ وَ تَمَکَّنَتْ مِنْ [سُوَیْدَاوَاتِ‏] سُوَیْدَاءِ قُلُوبهِمْ وَشیجَةُ خِیفَتِهِ فَحَنَوْا بطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ وَ لَمْ یُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَیْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ وَ لَا أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِیمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ وَ لَمْ یَتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَیَسْتَکْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ وَ لَا تَرَکَتْ لَهُمُ اسْتِکَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِیباً فِی تَعْظِیمِ حَسَنَاتِهِمْ وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِیهِمْ عَلَی طُولِ دُءُوبهِمْ وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَیُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُنَاجَاةِ أَسَلَاتُ أَلْسنَتِهِمْ وَ لَا مَلَکَتْهُمُ الْأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بهَمْس الْجُؤَارِ إِلَیْهِ أَصْوَاتُهُمْ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِی مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاکِبُهُمْ وَ لَمْ یَثْنُوا إِلَی رَاحَةِ التَّقْصِیرِ فِی أَمْرِهِ رِقَابَهُمْ. وَ لَا تَعْدُو عَلَی عَزیمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَاتِ وَ لَا تَنْتَضِلُ فِی هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 761-754

لغات:

ربق: جمع ربقه: حلقه ریسمان. 

دؤوب: کوشش در عمل. 

اسلّه: اطراف زبان. 

جوار: بلند کردن صدا به دعا و تضرع. 

همس: صدای آهسته. 

انتضال: با تیر زدن. 

شرح:

20-  قوله علیه السلام: «و قد استفرغتهم اشغال عبادته إلی قوله و شیجة خیفته»: 

سرگرمی به عبادت و پرستش آنها را از هر شغل و کاری باز داشته است. 

یعنی فراغت و آسایشی برای کارهای دیگر جز عبادت ندارند. پیش از این دانستی که فرشتگان آسمان، که اجرام فلکیه را به حرکت در می آورند، اجرامی که بمنزله بدن ملائک بحساب می آید حرکتشان حرکتی است ارادی که از روی شوق انجام می گیرد، زیرا افلاک در حرکت فرمانبردارانه خود شبیه فرشتگانی هستند که واسطه فیض حق میان افلاک و خداوند متعال اند و کمال عبادت و حرکات دائمی پرستش وقت آنها را از پرداختن به کارهای دیگر پر کرده است، چنان که در این باره خداوند فرموده است. 

 «یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ» حقایق ایمان بخداوند، تصدیق فرشتگان به وجود حق تعالی است، به سبب آن که فرشتگان شاهد وجود خویش می باشند بدیهی است معرفتی که بر وجود حق سبحانه و تعالی از مشاهده وجود الهی حاصل شود معرفتی تام و کامل دائمی است، و همواره چنین کمالات بالقوّه ای بفعل در می آید، زیرا تصدیق داشتن به وجود چیزی که به دست آوردن آن را واجب بدانی، قوی ترین علّت انگیزاننده بر طلب آن می باشد. بنا بر این، ایمان، و تصدیق یقینی بر حقانیّت وجودی امری وسیله جامع و کاملی میان جوینده و معرفت آن امر و کمال بخشیدن به آن می شود. و بطور قطع و یقین پویندگان معرفت را عاشق و شیدای مطلوب می کند، و رغبت و میل آنها را به آنچه در نزد محبوب است، و نه دیگران، ثبات می بخشد. 

با توجّه به این که امام (ع) لفظ «ذوق: چشیدن» را برای تعقّل فرشتگان و لفظ «شرب-  آشامیدن» را برای آن معنایی که از عشق و کمال در ذات ملائکه کمون یافته است استعاره آورده اند، استعاره اوّل را با عبارت حلاوت و شیرینی ترشیّحیه کرده، و از نهایت لذّتی که از معرفت خداوند برای فرشتگان حاصل می شود کنایه قرار داده اند چنان که ذائقه انسانی از شیرینی لذّت می برد. 

استعاره دوّم را هم با ذکر «کأس رویّه» ترشیحیّه کرده است زیرا کمال شرب و آشامیدن در این است که با جام سیراب کننده باشد، یعنی جامی که آشامیدن و سیراب شدن را کفایت کند. این عبارت کنایه از کامل بودن معرفت فرشتگان نسبت به دیگران می باشد. 

و باز استعاره «قلوب» را با بیان «سویدائها» ترشیحیّه کرده است، زیرا استقرار عوارض قلبی همچون محبّت و خوف، به این است که تمام قلب را فرا گیرد و در آن نفوذ و رسوخ کند و عبارت «بوشیجة خیفته» امام (ع) اشاره به علاقه ای است که به دلیل ترس از خداوند، با ذات فرشتگان در آمیخته و در آن جای گرفته است ترس ذاتی ملائکه کمال علم آنها به عظمت پروردگار است.

لفظ «خیفة» برای علاقه باطنی چنان که گذشت استعاره به کار رفته است، زیرا فرشتگان بهنگام لحاظ عزّت و قهاریّت حضرت حق، خود را در نهایت درجه پست ممکن، مغلوبیّت و تسلیم می بینند. 

21-  قوله علیه السلام: «فحنوا بطول الطّاعة اعتدال ظهورهم»: 

بر اثر اطاعت طولانی تعادل پشتهاشان به هم خورده، یعنی قدّشان خمیده شده است مجازا خمیدگی پشت را نشانه کمال خضوع در عبادت و پرستش آنها گرفته است و این از باب به کار بردن نام مسبّب بجای سبب است، خمیدگی پشت که مسبّب است بجای طاعت و بندگی که سبب آن می باشد به کار رفته است. 

22-  قوله علیه السلام: «و لم ینفد طول الرّغبة اللّه مادّة تضرّعهم»: 

خواست طولانی فرشتگان از پیشگاه حضرت حقّ، تضرّع و زاری آنها را، از میان نبرده و پایان نبخشیده است. 

طبیعت کار این است که اگر کسی برای خواست امری و یا انجام کاری به نزد پادشاهی برود و با تضرّع و زاری از او انجام کاری را بخواهد، سر انجام تضرّعش بدلیل از بین رفتن منشأ خواست و تقاضایش، پایان می یابد. 

پایان یافتن تضرّعش یا به این دلیل است، که خواست نفسانی بر مطلوبش از میان می رود، هنگامی که از طلب و خواست خسته شود، و بیش از آن نتواند مشقّت طلب را تحمل کند. و یا به این دلیل است که مطلوب و مقصودش از میان برود، بدین لحاظ، که به مقصود برسد و یا ناامید شود، یعنی مورد تقاضایش بر آورده شود. و یا به کلّی خواستش را رد کنند. در هر حال زمینه تضرّع و زاریش از میان رفته است. 

امّا فرشتگان، زمینه تضرّع و زاری و عبادتشان برای خداوند متعال، بنا به هر دو فرض از بریدن و قطع شدن بدور است و به لحاظ ذات و سرشتشان، منقطع نمی شود به این دلیل که خستگی و دلسردی از ویژگیهای ترکیبات عنصری است (فرشتگان ترکیب عنصری ندارند) به لحاظ مطلوبشان هم پایان ناپذیر است، زیرا مطلوب و خواست آنها پس از تصوّر عظمت حق، معرفت خداوند می باشد، و چنان که دانسته ای مراتب وصول بحق پایان ناپذیر و نامتناهی است به همین دلیل بمنظور ستایش فرشتگان امام (ع) زمینه تضرّع آنها را بدرگاه حق، سلب ناشدنی دانسته، و لازمه آن پایان نیافتن تضرّع و عبادت آنها در درگاه خداوند می باشد. 

23-  قوله علیه السلام: «و لا أطلق عنهم عظیم الزّلفة ربق خشوعهم»: 

تقرّب جویی فراوان فرشتگان بخداوند، گردنشان را بریسمان خضوع بند آورده و آزادشان نگذاشته است. 

از ویژگی نزدیکان به سلاطین دنیا این است، که هر قدر شخص به پادشاه نزدیکتر شود، قوّت نفس بیشتری یافته و هیبت سلطان در نظرش کمتر می شود. 

چنین بازتابی بدین لحاظ است که مدّت پادشاهی، شاهان دنیا تمام شدنی است و بعلاوه سلطنت برای آنها امری اکتسابی است (نه حقیقی) نزدیک شوندگان به سلطان تصوّر همانند بودن خود را با پادشاه دارند. پس رسیدن به پادشاهی را مانند سلاطین برای خود بعید نمی دانند. ولی سلطنت خداوند بلحاظ عظمت و عزّت و عرفان نامتناهی است، بنا بر این عارفی که خواهان تقرّب بخداست، هرگز تصوّر تخفیف یافتن هیبت حق تعالی را نکرده و خشوع و عبادتش نسبت بخداوند نقصان نمی یابد. بلکه هر چه معرفتش در باره حق سبحانه و تعالی افزون شود عظمت و بزرگی خداوند را در نفسش بیشتر احساس می کند، زیرا در سلوک، عظمت خداوند، با معیار و میزان عرفان محاسبه می شود. بنا بر این هر تغییری که در سر منزل عرفان پدید آید، عظمت آفریدگار بیشتر دانسته می شود و به همین نسبت، یقین قلبی عارف کامل تر می گردد، و نقصان و کمبود ذاتی خود را بهتر درک می کند، و بدین سبب خشوعش کامل، و خضوعش شدّت می یابد.

امام (ع) لفظ «ربق» را برای آن مقدار از خشوع که برای فرشتگان حاصل می شود استعاره به کار برده اند. 

24-  قوله علیه السلام: «و لم یتولّهم الإعجاب الی قوله حسناتهم»: 

«خود پسندی بر آنها سلطه پیدا نمی کند» عجب و خود پسندی عبارت از این است که انسان خود را به تصوّر فضیلتی بزرگ بداند و منشأ چنین حکمی نفس امّاره است که شخص را بدین پندار، که چنان فضیلتی خاصّ اوست و صرفا با سعی و کوشش وی به دست آمده است، گرفتار می سازد، بی آن که توجّهی به بخشنده نعمتها و عطا کننده فیض، خداوند متعال داشته باشد. 

ولی فرشتگان آسمان به دلیل غرق بودن در عشق خداوند و مطالعه مستمرّ نعمتهای وی و قرار داشتن تحت جلال و عزّت حق تعالی، از اوهام و خیالات و از احکام واهی بدورند. بنا بر این عبادتهای گذشته خود را زیاد ندانسته و آنچه از خیر و نیکی به دست آنها صورت پذیرفته باشد بزرگ نمی شمارند. 

25-  قوله علیه السلام: «و لم تجر الفترات فیهم علی طول دؤوبهم»: 

با وجود کوشش فراوانی که، در طول عبادت و اعمال نیکشان داشته اند، سستی و فتوری بر عزم و اراده آنها وارد نیامده است. 

(در جای خود) ثابت شده است که فرشتگان آسمان، مدام جرم وجودی خود را، بی آن که آرامش و سکونی در کار باشد. و فاصله ایجاد کند، در حرکت دارند، و رنج و تعبی آنها را به زحمت نمی اندازد. و سستی و فتوری بر اثر این حرکت مدام و همیشه ای پیدا نمی کنند. برای اثبات این ادّعا بوسیله برهان و استدلال، اصولی است که در محلّ خود آمده است. اثبات این موضوع از طریق قرآن آیه کریمه: «یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ»، می باشد که قبلا توضیح داده شد. 

26-  قوله علیه السلام: «و لم تفض رغباتهم فیخالفوا عن رجاء ربّهم»: 

چشم امیدی که به پروردگارشان دارند از عشقشان به حق تعالی نکاسته است مخالفت از چیزی به معنای بازگشت از آن می باشد (یعنی فرشتگان از محبّت و عشق به خداوند عدول نمی کنند هر چند امید زیادی به رحمت حق داشته باشند). 

چنان که سابقا توضیح داده شد، علاقه فرشتگان آسمان و شوق آنها به کمال یابی خود، دائمی و ثابت است. بنا بر این امیدواریشان به بخشنده کمال همیشگی خواهد بود. 

لفظ «غیض» در کلام امام (ع) استعاره به کار رفته است. 

27-  قوله علیه السلام: «و لم تجفّ لطول المناجاة اسلات ألسنتهم»: 

طول مناجات و راز و نیازها، تری زبان فرشتگان را خشک نمی کند. طول مناجات ملائکه، به معنای توجّه دائمی آنها بذات حق تعالی است. 

لفظ «ألسنته» را استعار آورده و آن را با کلمه «الأسلات» ترشیحیّه کرده است، به ملاحظه تشبیه کردن فرشتگان در مناجاتشان به انسانهای راز و نیاز کننده. 

خشک نشدن زبانشان بر اثر مناجات، کنایه از عدم سستی، و ناتوانی و رنجوری آنها در عبادت است، زیرا روشن است که فرشتگان زبانی از گوشت ندارند، تا خشکی بر آن عارض شود. 

28-  قوله علیه السلام: «و لا ملکتهم الی قوله اصواتهم»: 

عبادت و پرستش، فرشتگان را دچار ضعف نمی کند، تا صدایشان ضعیف شود، و تضرّعشان در پیشگاه حق به آهستگی گراید. 

این عبارت إمام (ع) بیان منزّه دانستن فرشتگان از خصوصیّات بشری و ویژگیهای جسمانی است. به همین دلیل، ضعف و ناتوانی خستگی اعضای به هنگام مشغله زیاد و شدّت یافتن کار بر آنها عارض نمی شود. 

پیش از این دانسته شد که ملائکه آسمان، دچار این عوارض نمی شوند. 

لفظ «اصوات» مانند «السنة» استعاره به کار رفته است. 

29-  قوله علیه السلام: «و لم یختلف فی مقاوم الطّاعة مناکبهم إلی قوله رقابهم»: 

«شانه های فرشتگان در صف عبادت و فرمانبرداری، پس و پیش نمی شود» کنایه از پایداری و استواری آنها در اطاعت و فرمانبرداری است. 

لفظ «مقاوم» را که به معنی ده عدد پر، در هر بالی از بالهای پرندگان می باشد، استعاره از اطاعت و فرمانبرداری فرشتگان آورده است. دلیل این موضوع، مطابق شرحی که قبل از این گذشت وجوب اطاعت خدا می باشد، و از اهمّ عبادات، شناخت و معرفت حق سبحانه، و تعالی و توجّه به اوست. 

لفظ «مناکب شانه ها» بمعنی چهار عدد پر، می باشد، که پس از «مقاوم» ذاتا در هر بالی قرار دارد. وجه شباهت این است که «مناکب» بعد از «مقاوم» قرار گرفته و با نظم و ترتیب و روش خاصّی، که هیچ گاه از آن وضع مخصوص خارج نمی شود. و بدینسان ذات و جرم ذاتی ملائکه، در سبک و کیفیّت مهمّ عبادی و معرفتی خاصّی که قرار گرفته اند، دگرگونی و تغییری پیدا نمی کنند. بلکه در صفّ واحدی منظّم ایستاده، و بدلیل استقامت راهشان به سوی حق، گروهی نسبت به گروهی دیگر تخلّف نداشته، پس و پیش قرار نمی گیرند، و در توجّه به حق سبحانه و تعالی از نظام و ترتیب شان چنان که در خطبه اوّل به هنگام شرح جمله: و صافّون لا یتزایلون، بدان اشاره کردیم خارج نمی شوند. 

امام (ع) لفظ «رقاب» و ثنی را نیز استعاره به کار برده است. مفهوم عبارت این است که از رنج عبادت، توجّهی به استراحت و آسایش ندارند، تا در انجام اوامر خداوند کوتاهی داشته باشند. مقصود نهایی کلام امام (ع) این است که از فرشتگان احوال و خصوصیات بشری مانند: خستگی استراحت و... را نفی کنند، زیرا این امور از ویژگیهای جسم و ابدان می باشد. 

30-  قوله علیه السلام: «و لا تعدو الی قوله الشّهوات»: 

شما پیش از این معنای غفلت و بی خبری را دانسته اید (پس تکرار آن لزومی ندارد) و امّا معنای بلادت و کند فهمی، طرف تفریط فضیلت ذکاوت و تیز هوشی است، ذکاوت و بلادت هر دو از ویژگیهای بدن بوده و از طریق جسم حاصل می شوند، شهوات و خواسته های نفسانی نیز اموری وابسته به بدن می باشند. چون فرشتگان آسمان از جسم و جسمانیات بدورند، پس هیچ یک از امور فوق بر قصد و توجّهشان به حق عارض نمی شود، غفلت و بلادتی در آنها نیست، تا موجب دوری فرشتگان از توجّه به خداوند شود و شهوات همّت آنها را با تیرهای فریبشان هدف نمی گیرند. 

لفظ «انتضال» که بمعنی رمی کردن با تیر می باشد، از جاذبه های کمیاب شهوانی است که، نفس ناطقه انسانی را بدام انداخته، و آن را با خواری و ذلّت به قرارگاه دوزخ سوق می دهد.