[hadith]الَّذی ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلَی غَیْرِ مِثَالٍ امْتَثَلَهُ وَ لَا مِقْدَارٍ احْتَذَی عَلَیْهِ مِنْ خَالِقٍ مَعْبُودٍ کَانَ قَبْلَهُ، وَ أَرَانَا مِنْ مَلَکُوتِ قُدْرَتِهِ وَ عَجَائِب مَا نَطَقَتْ بهِ آثَارُ حِکْمَتِهِ وَ اعْتِرَافِ الْحَاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَی أَنْ یُقِیمَهَا بمِسَاکِ قُوَّتِهِ مَا دَلَّنَا باضْطِرَارِ قِیَامِ الْحُجَّةِ لَهُ عَلَی مَعْرِفَتِهِ، فَظَهَرَتِ الْبَدَائِعُ الَّتِی أَحْدَثَتْهَا آثَارُ صَنْعَتِهِ وَ أَعْلَامُ حِکْمَتِهِ، فَصَارَ کُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّةً لَهُ وَ دَلِیلًا عَلَیْهِ، وَ إِنْ کَانَ خَلْقاً صَامِتاً فَحُجَّتُهُ بالتَّدْبیرِ نَاطِقَةٌ وَ دَلَالَتُهُ عَلَی الْمُبْدعِ قَائِمَةٌ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 53-50

 

همه از تدبیر او سخن می گویند

از آن جا که در فرازهای گذشته امام(علیه السلام) مردم را از تعمّق در کنه ذات و صفات خدا بر حذر داشت، چرا که با عقل هیچ انسانی قابل درک نیست; در این بخش از خطبه، گویا برای اینکه تصوّر نشود راه معرفة الله بسته است طرق شناخت ذات و صفات پروردگار را به صورت اجمالی بیان می کند و آن را بی شمار و برتر از حدّ و مقدار ذکر می کند. می فرماید: «او خدایی است که موجودات را از کتم عدم به وجود آورده، بی آن که از نقشه قبلی دیگری اقتباس کند، یا در آفرینش از آفریدگاری پیش از خود، سرمشق بگیرد». (أَلَّذی ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلَی غَیْرِ مِثَال امْتَثَلَهُ وَ لاَ مِقْدَار احْتَذی عَلَیْهِ، مِنْ خَالِق مَعْبُود کَانَ قَبْلَهُ).

این چند جمله هم اشاره به ازلیّت ذات پاک خدا است و هم این که مخلوقاتش بدون هیچ سابقه ای به وجود آمده; آفرینش نو و بی نظیر به تمام معنا.

مسأله «ابداع» (آفرینش بی سابقه) از مسائل بسیار مهم است. اهمیّت آن هنگامی روشن می شود که ما بدانیم تمام اختراعات و ابتکارات بشر، دنباله روی از اموری است که در جهان آفرینش وجود دارد. گاه برای کار خود، از یک پدیده این جهان الهام می گیرد و گاه پدیده های مختلف را به هم ترکیب و تلفیق می کند; درست مانند نقّاش چیره دستی که گاه عین صورت اشیاء را بر صفحه کاغذ منعکس می کند و گاه چند شیء را به هم ترکیب کرده، از آن صورتی می سازد. به یقین اگر پدیده های گوناگون این جهان نبودند هیچ نقّاشی قدرت بر هیچ نقشی نداشت و هیچ مخترعی نمی توانست دست به اختراعی بزند. ولی کار خداوند از همه اینها جدا است; هر چه دارد ابداع و ابتکار بی سابقه است و این تنها مخصوص ذات پاک او است.

شبیه همین معنای بدیع در خطبه اوّل «نهج البلاغه» به صورت دیگری بیان شده است; آنجا که می فرماید: (أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءاً، وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِداءاً...).

سپس در ادامه و توضیح این سخن چنین می فرماید: «آن قدر از ملکوت قدرت خود و شگفتی هایی - که آثار حکمتش از آن سخن می گوید و از نیاز موجودات به قدرت بر پا دارنده ای خبر می دهد - به ما نشان داده که ما را بی اختیار به معرفت و شناخت او دعوت می کند». (وَ أَرَانَا مِنْ مَلَکوُتِ قُدْرَتِهِ، وَ عَجَائِب مَا نَطَقَتْ بهِ آثَارُ حِکْمَتِهِ، وَ اعْتِرَافِ الْحَاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ إلَی أَنْ یُقِیمَها بمِسَاکِ قُوَّتِهِ، مَا دَلَّنَا باضْطِرَارِ قِیَامِ الحُجَّةِ لَهُ عَلَی مَعْرِفَتِهِ).

به تعبیر دیگر: از سویی، خداوند آثار قدرتش را در پهنه جهان هستی که از همه موجودات آشکار و نمایان است، به همگان نشان داده; و از سوی دیگر، نظم پیچیده و حساب شده ای که بر آنها حاکم است، نشان می دهد که نگهداری آنها نیاز به علم و قدرت بی پایان و ربوبیّت و تدبیر فوق العاده دارد. بنابراین، هم در ایجاد، و هم در بقا، بیانگر آن مبدأ بزرگ علم و قدرت است و لحظه به لحظه و ذرّه به ذرّه وجود آنها، حکایتِ از آن ذات پاک می کند; به گونه ای که هر انسانی را وادار به اعتراف می سازد و چراغ معرفتش را در درون دلها بر می افروزد.

در ادامه این سخن می افزاید: «بدین ترتیب، ابداعاتی را آثار صنع او و نشانه های حکمتش به وجود آورده که هر یک از مخلوقاتش حجّت و دلیلی بر وجود او هستند; هر چند به ظاهر مخلوقی خاموشند، ولی (با زبان بی زبانی، امّا با صراحت و وضوح) از تدبیر او سخن می گویند و همواره گواه بر آفریدگارند». (فَظَهَرَتِ الْبَدائِعُ الَّتِی أَحْدَثَتُهَا آثَارُ صَنْعَتِهِ، وَ أَعْلامُ حِکْمَتِهِ، فَصَارَ کُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّةً لَهُ، وَ دَلِیلا عَلَیْهِ; إِنْ کَانَ خَلْقاً صَامِتاً، فَحُجَّتُهُ بالتَّدْبیِر نَاطِقَةٌ، وَ دَلاَلَتُهُ عَلَی الْمُبْدعِ قَائِمَةٌ).(1)

آری!، در سرتاسر عالم، زمزمه علم و قدرت اوست و از جبین تمام موجودات، نور توحید می درخشد. و غُلغله حمد و تسبیح موجودات فضای عالم را پر کرده و آنگونه که قرآن می گوید: «سَنُریِهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ; ما آیات و نشانه های خود را در سراسر جهان و در وجود خود آنها (انسانها) به آنان نشان می دهیم، تا آشکار گردد که او حقّ است»(2) و به گفته شاعر فارسی زبان:

هر گیاهی که از زمین روید            وَحْدَهُ لاَ شَریکَ لَه گوید.

به گفته شاعر دیگری (ابوالعتاهیه) که به زبان تازی سروده:

«فَیَا عَجَباً کیفَ یُعْصَی الإلهُ أَمْ کَیْفَ یَجْحَدَهُ الْجَاحِدُ       وَ فِی کُلِّ شَیء لَهُ آیَةُ تَدَلُّ عَلَی أَنَّهُ وَاحِدُ» «راستی شگفت است! چگونه معصیت پروردگار می شود; یا چگونه منکران، او را انکار می کنند! حال آن که در هر چیزی نشانه اوست; نشانه ای که دلالت بر یکتایی او می کند».(3)

آری، بر هر چه بنگریم نشانه عظمت او در آن دیده می شود و به هر موجودی گوش فرا دهیم با زبان حال، مدح و ثنای حق می گوید و برای پی بردن به ذات پاک او، بی نهایت دلیل و برهان داریم: به عدد برگهای درختان، قطره های باران، ذرّات اتم ها، سلول های بدن انسانها، به عدد ستاره های آسمانها، کهکشانها و به عدد تمام ذرّات این جهان.

جمله «مَا دَلَّنَا باضْطِرَارِ قِیَامِ الْحُجَّةِ» به این معنا نیست که ما به حکم اجبار، اعتراف به وجود مقدّس او می کنیم; بلکه به این معناست که آنقدر دلایل وجود او آشکار و هویداست که جایی برای انکار باقی نمی ماند. مثل اینکه کسی را در محکمه ای حاضر کنند، فیلم ها و نوارها و شهود فراوان و قراین گوناگون بر کارهای او گواهی دهد، به گونه ای که هیچ جای انکار برای او باقی نماند; در اینجا تعبیر می کنیم: «او مجبور به اقرار شد»! و این نه به معنای تحت فشار قرار دادن از طریق تهدید و شکنجه است; بلکه به این معناست که مسئله آنقدر روشن است، که جایی برای انکار باقی نمانده است.

جمله «فَحُجَّتُهُ بالتَّدْبیرِ نَاطِقَةٌ، وَ دَلاَلَتُهُ عَلَی الْمُبْدعِ قَائِمَةٌ» اشاره به این معناست که: تدبیر جهان هستی، دلیلی بر علم و قدرت بی پایان اوست و تنوّع موجودات این جهان که پر از ابداعات شگفت انگیز است، گواه دیگری بر آن علم و قدرت بی پایان است.


پی نوشت:

  1. ضمیر «حُجَّتُهُ» و «دَلاَلَتُهُ» به خلق خدا بر می گردد، نه به خالق. 

  2. سوره فصّلت، آیه 53.

  3. الکنی و الالقاب، جلد 1، صفحه 121.