[hadith]وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ، فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ وَ السَّعَةِ، [فَعَدَّلَ‏] فَعَدَلَ فِیهَا لِیَبْتَلِیَ مَنْ أَرَادَ بمَیْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا وَ لِیَخْتَبرَ بذَلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّهَا وَ فَقِیرِهَا، ثُمَّ قَرَنَ بسَعَتِهَا عَقَابیلَ فَاقَتِهَا وَ بسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا وَ بفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا، وَ خَلَقَ الْآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا، وَ وَصَلَ بالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا وَ جَعَلَهُ خَالِجاً لِأَشْطَانِهَا وَ قَاطِعاً لِمَرَائِرِ أَقْرَانِهَا.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 177-172

 

روزی، وسیله بزرگ آزمایش انسان

در ادامه بحث های گذشته پیرامون اتمام حجت از سوی پروردگار به وسیله فرستادن پیامبران و نزول کتب آسمانی و دلایل قوی و روشن، امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به دو وسیله آزمون الهی نسبت به بندگان در مراحل مختلف تکلیف اشاره می کند.

نخست می فرماید: «خداوند روزی ها را مقدّر کرد و اندازه گیری فرمود; گاه آن را زیاد و گاه کم نمود; گاه با تنگی و گاه با وسعت، روزیِ (بندگان) را تقیسم کرد». (وَ قَدَّرَ الأرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَها، وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ والسَّعَة).

و از آنجا که ممکن است این چنین توّهم شود که تفاوت گذاشتن میان بندگان، با عدالت سازگار نیست در جمله بعد می افزاید: «خداوند ارزاق را به طور عادلانه تقسیم کرد». (فَعَدَلَ فِیهَا).

اشاره به این که عدالت به معنای مساوات و برابری نیست; بلکه عدالت آن است که به هر کس آنچه مصلحت او است بدهند چنان که در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)آمده است که فرمود: خداوند می فرماید: «إِنَّ مِنْ عِبَادیَ الْمُؤْمِنینَ مَنْ لاَیُصْلِحُهُ إِلاَّ الْفَاقَةَ وَ لَوْ أَغْنَیْتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلِکَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادی مَنْ لاَیُصْلِحُهُ إِلاَّ الصِّحَّةَ وَ لَوْ أَمْرضْتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلِکَ...; بعضی از بندگان با ایمان من هستند که جز تنگدستی آنها را اصلاح نمی کند و اگر آنها را غنی سازم موجب فسادشان می شود و بعضی از بندگان من هستند که جز سلامت (و غنا) آنها را اصلاح نمی کند و اگر آنها را بیمار (و فقیر) کنم موجب فسادشان می شود; (بنابراین به هر یک آنچه سبب صلاح حالشان می شود می دهم)».(1)

سپس در این زمینه شرح بیشتری می دهد; می فرماید: «هدف از آن تقسیم این بوده است که هر که را بخواهد به وسعت روزی، یا تنگی آن بیازماید (و به تعبیر دیگر:) به وسیله آن، شکر و صبر غنی و فقیر را امتحان کند». (لِیَبْتَلِیَ مَنْ أَرَادَ بمَیْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا، وَ لِیَخْتَبرَ بذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّهَا وَ فَقِیرِهَا).

ممکن است این تفاوت در اشخاص مختلف باشد; گروهی از نعمت فراوان بهره گیرند تا در میدان آزمایش نشان دهند که آیا شکر این همه نعمت را به جا می آورند و بخشی از ثروت خداداد را در اختیار محرومان قرار می دهند و آنچه را دارند در جای خود مصرف می کنند، یا به عکس، فزونی ثروت آنها را از خدا و خلق بیگانه می کند و در غرور و غفلت فرو می برد; یا این که تنگی روزی، صبر و استقامت آنها را درهم می شکند و آنان را به حرام و ناشکری و اعتراض بر پروردگار وادار می سازد.

حتّی در یک انسان ممکن است هر دو حالت واقع شود: گاه غنی و بی نیاز، و گاه فقیر و تنگدست; و هر کدام از این دو، میدان آزمون الهی است، میدان آزمون شکر و صبر و عدم استقامت و بی تابی.

در ادامه این سخن، به این نکته اشاره می کند که فقر و غنا و سلامتی و بیماری، چنان از هم جدا نیستند که انسان بتواند بر یکی تکیه کند; بلکه چنان به هم نزدیک یا آمیخته اند که بر هیچ یک نمی توان اعتماد کرد; می فرماید: «سپس روزیِ وسیع را با باقی مانده فقر و بیچارگی درآمیخت، و تندرستی را با حوادث دردناک توأم ساخت، و شادی و سرور را با غصّه و اندوه قرین کرد». (ثُمَّ قَرَنَ بسَعَتِهَا عَقَابیلَ فَاقَتِهَا، وَ بسَلاَمَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا، وَ بفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا).(2)

تا هیچ کس در حال غنا و سلامت و شادی و سرور مغرور نگردد و همگان بدانند این امور همیشه و همه جا و در مورد هر کس در معرض زوال و نابودی و تبدیل به ضدّ است و به گفته شاعر:

بر مال و جمال خویشتن غرّه مشو        کان را به شبی برند و این را به تبی!

با توجّه به اینکه «عقابیل» جمع «عقبوله» (بر وزن جرثومه) به معنای بقایای بیماری و مشکلات و آثاری که از «تب» به صورت «تبخال» بر لبها باقی می ماند، می باشد; تعبیر بالا نشان می دهد که مشکلات و گرفتاری ها و آثار و بقایای آن، همواره در کنار خوشی ها و راحتی ها قرار دارد و هرگز از آن جدا نمی شود و جمله «بفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا» تأکید دیگری بر این معنا است; چرا که «أَتْرَاح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معنای غم و اندوه است; در نتیجه امام(علیه السلام) می فرماید: «شادی ها با اندوه ها آمیخته و غصّه ها در کنار شادمانی نشسته است».

دومین نکته ای که از امام(علیه السلام) در ادامه این سخن بیان می فرماید، زمان دار بودن زندگی است، که بالأخره پایانی دارد و دیر یا زود به پایان می رسد و چیزی که برای هیچ کس از آن گریزی نیست، مرگ است. می فرماید: «سرآمد زندگی و پایان عمر را آفرید، آن را گاه طولانی و گاه کوتاه قرار داد، و گاه مقدّم و گاه مؤخّر داشت». (وَ خَلَقَ الآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا، وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا).

«سرانجام مرگ را با عوامل پایان عمر، پیوند داد; (و بیماری ها را بهانه هایی برای سرآمد زندگی مقرّر داشت.) و با آن رشته های طولانی حیات را درهم پیچید، و پیوندهای محکم زندگی (توانمندان و اقویا) را با آن قطع کرد!» (وَ وَصَلَ بالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا، وَ جَعَلَهُ خَالِجاً(3) لأَشْطَانِهَا(4)، وَ قَاطِعاً لَمَرائِرِ(5) أَقْرَانِهَا).

امام(علیه السلام) در این عبارت کوتاه به نکته های فراوانی اشاره فرموده، از جمله این که بعضی به طور طبیعی عمر طولانی دارند و بعضی عمر کوتاه و در عین حال، گاهی همان عمر طولانی بر اثر اعمال بی رویه، یا انواع گناهان کوتاه می شود و گاه آن عمر کوتاه به خاطر رعایت مسایل مربوط به تندرستی و یا بر اثر اعمال و کارهای نیک طولانی می شود. همچنین به این نکته اشاره فرموده که برای مرگ اسباب فراوانی است; اگر انسان بتواند از بعضی بگریزد، در چنگال دیگری گرفتار خواهد شد و حتّی نیرومندترین نیرومندان از مرگ در امان نیست! بنابراین، هیچکس نباید به سلامتی و تندرستی و جوانی و نیرومندی مغرور گردد و هر کس در هر سن و سال و در هر شرایطی باید با اعمال صالحه آماده سفر آخرت باشد.(6)

بعضی از «شارحان نهج البلاغه» این احتمال را نیز داده اند که مراد از تقدیم و تأخیر، این است که خداوند طبق مصالحی بعضی را در زمان های گذشته آفریده و زمان آنها را مقدّم داشته و بعضی را در زمان های بعد آفریده است، ولی معنای اوّل مناسبتر و آموزنده تر است.


نکته:

آیا روزی هر کس مقدّر است؟

نه تنها از عبارت بالا، بلکه از بسیاری از آیات قرآن و روایات مقدّر بودن روزی استفاده می شود و در منابع مختلف می بینیم که وسعت و فراخی روزی یا تنگی و ضیق آن، به اراده و مشیّت خداوند نسبت داده شده است، تا بندگان خود را بیازماید.

به تعبیر دیگر: به هر کس آنچه مصلحتش بوده است داده و برای هر کس آنچه مایه صلاح حالش بوده مقرّر فرموده. این تعبیرات سؤالات متعدّدی بر می انگیزد.

نخست اینکه: اگر چنین است پس تلاش و کوشش، برای رزق و روزی چه مفهومی می تواند داشته باشد؟

دیگر اینکه: این گونه برداشت ها سبب رکود فعّالیت های اجتماعی و عقب ماندگی جامعه می گردد; جامعه ای که باید پرنشاط و پرامید به فعّالیت های گسترده بپردازد و در میدان رقابت از جوامع غیر مسلمان عقب نماند.

قرآن مجید می فرماید: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیَشَتَهُمْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجَات; ما معیشیت و (روزی) آنها در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم».(7)

ولی پاسخ این سؤال ها در روایات اسلامی آمده است که هرگاه کنار هم چیده شود، ابهامی باقی نمی ماند.

از یک سو، در همین نهج البلاغه و کلمات مولا می خوانیم: «إِنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتاکَ; روزی بر دو گونه است: قسمتی از آن، تو باید به دنبالش بروی و قسمتی از آن، او به دنبال تو می آید به گونه ای که اگر به سراغش نروی به سراغ تو خواهد آمد».(8)

واقعیت نیز چنین است که قسمت مهمّی از روزی چیزی است که انسان باید در راه آن تلاش و کوشش کند و تمام هوش و استعداد و توان خود را به کار گیرد و بدون اینها هرگز به آن نخواهد رسید; ولی بخش دیگری روزی های ناخواسته است که به سراغ انسان می آید و به او نشان می دهد که اگر چه تلاش و کوشش یک اصل مهم است، امّا رازقیّت خدا منحصر به آن نیست و در همه حال باید به او دل بست و همه چیز را از او دانست.

در روایت دیگری می خوانیم: «از جمله دعاهایی که مستجاب نمی شود، دعای انسان سالمی است که در خانه نشسته و دست از تلاش و کوشش برداشته و عرضه می دارد: خدایا به من روزی ده! (فرشتگان الهی) به او می گویند: این دعای تو مستجاب نیست. برخیز و تلاش کن.» امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «أَرْبَعٌ لاَیُسْتَجَابُ لَهُمْ دُعَاءٌ: الرَّجُل جَالِسٌ فِی بَیْتِهِ، یَقُولُ: یَا رَبِّ ارْزُقْنِی! فَیَقُولُ لَهُ: أَلَمْ آمُرْکَ بالطَّلَب».(9)

از سوی دیگر، تقدیرات الهی در بسیاری از موارد هماهنگ با تدبیرات ما است; یعنی خداوند مقدّر کرده آنها که تلاش و کوشش می کنند سهم بیشتری داشته باشند و آنها که سُست و تنبل اند سهم کمتر. این هماهنگیِ تقدیر و تدبیر، پاسخ روشنی به کسانی می دهد که به بهانه تقدیر از تدبیر سرباز می زنند و تن به تنبلی می دهند.

از سوی سوم، بی شک استعداد جسمانی و فکری همه انسان ها یکسان نیست و افراد بشر از نظر هوش و استعداد و مدیریّت اقتصادی و توان جسمی برای کار کردن بسیار تفاوت دارند و همین، سرچشمه تفاوت بهره های آنها در این قسمت می شود; آن کس که این تفاوت ها را مقدّر کرده، طبعاً تفاوت های روزی را نیز مقدّر فرموده است و انتظار یکسان بودن همه انسانها از نظر روح و جسم، انتظار بسیار بی جایی است; مانند انتظار مساوی بودن همه اعضای بدن و تمام استخوان ها و عضلات; چرا که در مجموعه بدن، هر عضوی مأموریتی دارد و توان او به اندازه مأموریت اوست و مجموعه جهان انسانیّت نیز، همانند یک بدن است، با تفاوت ها در جهات مختلف و طبعاً با تفاوت در بهره های روزی.

نتیجه اینکه: آنچه در خطبه بالا درباره تقدیر ارزاق آمده، می تواند اشاره ای به تمام آنچه در سه نکته بالا گفتیم بوده باشد و این چیزی بر خلاف عدالت نیست; بلکه عین عدالت و حکمت است.


پی نوشت:

  1. بحارالانوار، جلد 68، صفحه 140. شبیه همین معنا مخصوصاً در مورد غنا و فقر و همچنین سلامت و بیماری و توفیق عبادت و عدم توفیق، در جلد 5 بحارالانوار، صفحه 284 از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از خداوند متعال نقل شده است. 

  2. «أتراح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معنای غم و غصه است و غالباً آن را به معنای ضدّ فرح تفسیر کرده اند; ولی گاه به معنای هلاکت و قطع خیر و خوبی نیز اطلاق شده است. 

  3. «خالج» از مادّه «خلج» (بر وزن خرج) به معنای جذب کردن است و خلجان چیزی در ذهن انسان به معنای مجذوب شدن ذهن در برابر چیزی است; و «خلیج» را از آن جهت «خلیج» گفته اند که بخش عظیمی از آب دریا را به خود جذب می کند. 

  4. «أشطان» جمع «شطن» (بر وزن وطن) به معنای طناب یا طناب طویل است. این واژه گاهی به معنای دوری نیز آمده است و «شیطان» را به این مناسبت شیطان می گویند که دور از هدایت و رحمت خداست. 

  5. «مَرائر» جمع «مریر» به معنای طناب محکم است. 

  6. درباره مسأله «أجل و سرآمد عمر» بحث مشروحی در جلد سوم ذیل خطبه 62 بیان شد. 

  7. سوره زخرف، آیه 32.

  8. نهج البلاغه، نامه 31. 

  9. میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 5701.