[hadith]فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ اخْتَارَ آدَمَ (علیه السلام) خِیرَةً مِنْ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبلَّتِهِ وَ أَسْکَنَهُ جَنَّتَهُ وَ أَرْغَدَ فِیهَا أُکُلَهُ وَ أَوْعَزَ إِلَیْهِ فِیمَا نَهَاهُ عَنْهُ، وَ أَعْلَمَهُ أَنَّ فِی الْإِقْدَامِ عَلَیْهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِیَتِهِ وَ الْمُخَاطَرَةَ بمَنْزلَتِهِ، فَأَقْدَمَ عَلَی مَا نَهَاهُ عَنْهُ مُوَافَاةً لِسَابقِ عِلْمِهِ، فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِیَعْمُرَ أَرْضَهُ بنَسْلِهِ وَ لِیُقِیمَ الْحُجَّةَ بهِ عَلَی عِبَادهِ؛ وَ لَمْ یُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ مِمَّا یُؤَکِّدُ عَلَیْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبیَّتِهِ وَ یَصِلُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ، بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بالْحُجَجِ عَلَی أَلْسُنِ الْخِیَرَةِ مِنْ أَنْبیَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِی وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً، حَتَّی تَمَّتْ بنَبیِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)‏ حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 169-164

 

آفرینش آدم و بعثت پیامبران:

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) به مسأله آفرینش آدم بعد از مهیّا شدن زمین در تمام جهات می پردازد و می فرماید: «هنگامی که خداوند زمین خود را آماده ساخت و فرمان خویش را (در تمام جهات) نافذ کرد، آدم را از میان تمام آفریده ها برگزید و او را نخستین و برترین خلق خویش قرار داد!» (فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ، وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ، اخْتَارَ آدَمَ، عَلَیْهِ السَّلامُ، خِیرَةً مِنْ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبلَّتِهِ).(1)

تعبیر به «أَوَّلِ جِبلَّتِهِ» (نخستین مخلوق خود) ممکن است اشاره به نخستین انسان از نظر ترتیب زمانی باشد، و یا نخستین مخلوق از نظر موقعیّت و مقام، و یا هر دو.

سپس می افزاید: «خداوند او را در بهشت خود جای داد و غذاهای فراوان و گوارا در اختیارش نهاد و (در عین حال) پیشاپیش از آنچه ممنوعش کرده بود وی را بر حذر داشت، و آگاهش ساخت که اقدام بر آن (تناول از درخت ممنوع) سبب نافرمانی او خواهد بود و مقام و منزلتش را به خطر می افکند!». (وَ أَسْکَنَهُ جَنَّتَهُ، وَ أَرْغَدَ فِیهَا أُکُلَهُ، وَ أَوْعَزَ(2) إِلَیْهِ فِیمَا نَهَاهُ عَنْهُ، وَ أَعْلَمَهُ أَنَّ فِی الإِقْدَامِ عَلَیْهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِیَتِهِ، وَ الْمُخَاطَرَةَ بمَنْزَلَتِهِ).

آری، خداوند آدم(علیه السلام) را در بهشت زمین (باغی بسیار خرّم و سرسبز و پر از میوه ها از باغ های روی زمین) جای داد و جمله «فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ» گواه روشن این معناست.

سپس گفتنی ها را به آدم گفت و امر و نهی خویش را به عنوان نخستین تکلیف برای آدم بیان کرد و از عاقبت شوم نافرمانی او را باخبر ساخت.

گرچه در این عبارت تصریح به شجره منهیّه (درخت ممنوع) نشده، ولی به طور اشاره بیان گردیده است و این همان چیزی است که در آیات متعدّدی از قرآن مجید دیده می شود. از جمله می فرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً; پیش از این از آدم پیمان گرفته بودیم، امّا او فراموش کرد و عزم استواری برای او نیافتیم».(3)

در جای دیگر می فرماید: «وَ قُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلاَمِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هذهِ شَجَرَةِ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ; و گفتیم: ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از نعمت های آن از هر جا می خواهید گوارا بخورید; ولی نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد!»(4)

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن می افزاید: «امّا آدم اقدام بر آن چیزی که از آن نهی شده بود کرد، و علم خداوند درباره او به وقوع پیوست». (فَأَقْدَمَ عَلَی مَا نَهَاهُ عَنْهُ- مُوَافَاةً لِسَابقِ عِلْمِهِ-).

ممکن است در ابتدا چنین به نظر رسد، که تعبیر «مُوَافَاةً لِسَابقِ عِلْمِهِ» نشان می دهد که آدم مجبور بود راه نافرمانی را بپیماید، چرا که در علم خداوند این معنا گذشته بود (و این همان شُبهه معروف طرفداران جبر در مسأله علم ازلی خداوند است).

ولی همانگونه که در بحث جبر و تفویض به طور مشروح گفته ایم; هرگز علم ازلی سبب اجبار بر عمل نمی شود! چرا که خداوند می دانسته، آدم از روی اختیار اقدام به چنین کاری می کند; درست مثل اینکه استادی بداند فلان شاگرد او، به خاطر کوتاهی در درس و بحث، آخر سال رفوزه می شود. به یقین این علم و آگاهی، شاگرد او را مجبور بر این کار نمی کند. چرا که او می داند، شاگردش با علم و اختیار خود راه خطا می رود; به خاطر تنبلی و تن پروری و یا به هر دلیل دیگر.(5) و به همین دلیل، بعد از این کار مورد مؤاخذه قرار گرفت و به او گفته شد: «أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُما الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبینٌ; آیا شما را (تو و همسرت را) از آن درخت نهی نکردم و نگفتم شیطان دشمن آشکار شماست».(6)

اگر آدم واقعاً مجبور بود، چگونه خداوند حکیم او را بر چیزی که اختیار نداشته مؤاخذه می کند و نیز چرا آدم از کرده خود پشیمان می شود و توبه می نماید و چرا خداوند حکیم او را به خاطر این کار از بهشت خارج می کند؟ تمام اینها دلیل بر آن است که علم ازلی خداوند، هیچ گونه تضادّی با اختیار آدم و دیگران نداشته و ندارد.

سپس در ادامه این سخن می افزاید: «خداوند او را بعد از توبه از بهشت فرو فرستاد تا با کمک نسل خود، زمین را آباد سازد، و حجّت را بر بندگانش، اقامه کند». (فَأَهْبَطَهُ(7) بَعْدَ التَّوْبَةِ لِیَعْمُرَ أَرْضَهُ بنَسْلِهِ، وَ لِیُقِیمَ الْحُجَّةَ بهِ عَلَی عِبَادهِ).

با توجه به عبارت گذشته، که می فرمود: خداوند آدم را در زمین جای داد، استفاده می شود که منظور از هبوط و نزول آدم، هبوط ونزول مکانی نیست; بلکه مقامی است; یعنی خداوند آدم را از آن مقام والایی که داشت به خاطر این ترک اُولی تنزّل داد.

تعبیر به عمران و آبادسازی به وسیله آدم و نسل او نشان می دهد که باید هدف همه انسانها عمران و آبادی زمین باشد، نه تخریب آن به وسیله جنگها و اختلافات ویرانگر و یا تنبلی و سستی و بیکاری و یا حتّی تخریب محیط زیست! و جالب اینکه این عمران و آبادی بعد از توبه صورت گرفته و تا انسان از خطاهای خود توبه نکند توفیق این عمران و آبادی دست نمی دهد. در قرآن مجید نیز می خوانیم: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیِهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ; اوست که شما را از زمین آفرید و آبادی آن را به شما واگذاشت; پس از او آمرزش بطلبید سپس به سوی او باز گردید (و به عمران و آبادی زمین بپردازید)»(8)

در ضمن از جمله «فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ» به خوبی استفاده می شود که هبوط آدم بعد از توبه صورت گرفته است.

نکته دیگری که در عبارت فوق به چشم می خورد و بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده، مسئله اتمام حجّت بر بندگان است. گر چه خداوند به انسانها عقل داده است، ولی به آن اکتفا نفرموده; بلکه با فرستادن پیامبران و نزول کتابهای آسمانی و ابلاغ مبلّغان الهی - که در هر عصر و زمان صورت می گرفته - حجّت را بر بندگانش تمام کرد، همانگونه که در ادامه این سخن می فرماید:

«بعد از مرگ آدم، بندگان را از حجّت بر ربوبیّتش خالی نگذاشت و میان فرزندان آدم و معرفت خویش پیوندی برقرار ساخت و قرن به قرن، حجّت ها و دلیل ها را بر زبان پیامبران برگزیده و حاملان ودایع رسالت خویش برای آنها اقامه نمود، تا اینکه به وسیله پیامبر ما محمّد(صلی الله علیه وآله) حجّتش تمام شد (و سلسله پیامبران ختم گردید) و بیان احکام و انذار (و بشارت) به آخر رسید». (و لَمْ یُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ، مِمَّا یُؤَکِّدُ عَلَیْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبیَّتِهِ، وَ یَصِلُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ، بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بالْحُجَجِ عَلَی أَلْسُنِ الْخِیَرَةِ مِنْ أَنْبیَائِهِ، وَ مُتَحَمِّلِی وَدَائِعِ رِسَالاَتِهِ، قَرْناً(9) فَقَرْناً; حَتَّی تَمَّتْ بنَبیِّنَا مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) حُجَّتُهُ، وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ(10) عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ(11)).

از بعضی از آیات قرآن استفاده می شود که توبه قبلا بوده و از بعضی استفاده می شود که توبه بعد صورت گرفته است و جمع میان آنها کاملا ممکن است، که آدم(علیه السلام) توبه از خطای خود را مکرّر انجام داد: هم قبل از هبوط و هم بعد از هبوط; و بسیار می شود که انسان خطایی مرتکب می شود و سالیان دراز هر زمان به یادش می آید، استغفار می کند.

جمله «لَمْ یُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ» نشان می دهد که آدم یکی از پیامبران الهی و از حجّت های او بوده است و بعد از رحلت او، خدا پیامبران دیگری در هر زمان فرستاد و همچنان ادامه یافت تا به خاتم انبیا رسید.(12)

در اینجا این سؤال پیش می آید که اگر اتمام حجّت در هر عصر و زمان لازم است چرا با ظهور پیامبر اسلام، سلسله پیامبران پایان گرفت و آن حضرت خاتم انبیاء بود؟

پاسخ این سؤال با توجّه به یک نکته روشن می شود و آن اینکه خداوند آخرین دستورات و کامل ترین قوانین را بر پیامبر اسلام نازل کرد و اصول جامع و ضوابط متینی را مقرّر داشت که دانشمندان هر قوم و هر ملّت در سایه آن می توانند راه خود را به سوی خدا و طریق خویش را به سعادت بازیابند به خصوص اینکه اوصیای آن پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا دامنه قیامت خواهند بود. (شرح بیشتر پیرامون این سخن را در بحث «خاتمیت» در جلد هشتم از تفسیر «پیام قرآن» مطالعه کنید!).


پی نوشت:

  1. «جِبلّه»، به معنای طبیعت و فطرت انسان است (این واژه از مادّه «جبل» به معنای کوه گرفته شده است و از آنجا که فطرت انسان غیر قابل تغییر است، مانند کوه که نمی شود آن را جابجا کرد، به آن «جبّله» گفته شد). 

  2. «أَوعز» از مادّه «وعز» (بر وزن وعظ) به معنای پیشنهاد کردن کاری به دیگری است. 

  3. سوره طه، آیه 115. 

  4. سوره بقره، آیه 35. 

  5. شرح بیشتر درباره این موضوع را در کتاب «خدا را چگونه بشناسیم» مطالعه کنید. 

  6. سوره اعراف، آیه 22. 

  7. «أهبط» از مادّه «هُبوط» به معنای نزول و پایین آمدن است. 

  8. سوره هود، آیه 61. 

  9. «قَرْن» به معنای یک زمان طولانی است که گاه به صد سال اطلاق می شود و گاه به معنای جماعتی است که در یک عصر با هم زندگی می کنند. 

  10. «مَقْطع» به معنای پایان است. 

  11. «عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ» تعبیر به «عُذر» در اینجا به معنای اتمام حجّت بر بندگان است به گونه ای عذری برای آنها در مخالفت باقی نماند. و «نُذُر» جمع «نذیر» در اینجا به معنای انذار است; یعنی: ذکر عواقب سوئی که بر چیزی متّرتب می شود. 

  12. جمله «لِیُقِیَمَ الْحُجَّةَ بهِ عَلَی عِبَادهِ» (بنابراین که ضمیر «به» به آدم بر گردد)، نیز دلیل دیگری بر نبوّت آدم است و تعبیر به «عِبَادهِ» اشاره به حوّا و فرزندان آدم علیه السلام است.