[hadith]قَد اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْش ذَخِیرَةً لِیَوْمِ فَاقَتِهِمْ وَ یَمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلَی الْمَخْلُوقِینَ برَغْبَتِهِمْ لَا یَقْطَعُونَ أَمَدَ غَایَةِ عِبَادَتِهِ وَ لَا یَرْجِعُ بهِمُ الِاسْتِهْتَارُ بلُزُومِ طَاعَتِهِ إِلَّا إِلَی مَوَادَّ مِنْ قُلُوبهِمْ غَیْرِ مُنْقَطِعَةٍ مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ فَیَنُوا فِی جِدِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسرْهُمُ الْأَطْمَاعُ فَیُؤْثِرُوا وَشیکَ السَّعْیِ عَلَی اجْتِهَادهِمْ لَمْ یَسْتَعْظِمُوا مَا مَضَی مِنْ أَعْمَالِهِمْ وَ لَوِ اسْتَعْظَمُوا ذَلِکَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَجَلِهِمْ وَ لَمْ یَخْتَلِفُوا فِی رَبِّهِمْ باسْتِحْوَاذ الشَّیْطَانِ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ وَ لَا تَوَلَّاهُمْ غِلُّ التَّحَاسُد وَ لَا تَشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ [الرَّیْب‏] الرِّیَب وَ لَا اقْتَسَمَتْهُمْ أَخْیَافُ الْهِمَمِ فَهُمْ أُسَرَاءُ إِیمَانٍ لَمْ یَفُکَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَیْغٌ وَ لَا عُدُولٌ وَ لَا وَنًی وَ لَا فُتُورٌ وَ لَیْسَ فِی أَطْبَاقِ السَّمَاءِ مَوْضِعُ إِهَابٍ إِلَّا وَ عَلَیْهِ مَلَکٌ سَاجِدٌ أَوْ سَاعٍ حَافِدٌ یَزْدَادُونَ عَلَی طُولِ الطَّاعَةِ برَبِّهِمْ عِلْماً وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِی قُلُوبهِمْ عِظَماً.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 137-128

 

باز صفات والای دیگری از فرشتگان:

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) به سراغ اوصاف دیگری از فرشتگان می رود (و گویی به آدمیان توصیه می کند که اگر می خواهید به شکل فرشتگان در آیید و راه قُرب الی الله را ادامه دهید باید این اوصاف را برای خود فراهم سازید.) نخست به مقام توحید افعالی آنها و توجّه خاصّ آنان به خداوند یکتا و صرف نظر کردن از غیر او اشاره کرده، می فرماید:

«آنها (عشق به) خداوندی را که صاحب عرش است، ذخیره روز بی نوایی خود قرار داده، و در آن هنگام که خلق به مخلوقات می اندیشند آنها تمام توجّه خود را متوجّه خالق ساخته اند». (قَد اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْش ذَخِیرَةً لِیَوْمِ فَاقَتِهمْ، وَ یَمَّمُوهُ(1) عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلی المَخْلُوقِینَ برَغْبَتِهمْ).

«ذَالْعَرش» یکی از اوصاف خداست که دلالت بر نهایت عظمت ذات او دارد; 

چرا که عرش برترین موجود جهان خلقت است و این وصف از آیه شریفه «ذُوالْعَرْش یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادهِ لِیُنْذرَ یَوْمَ التَّلاَقِ; او صاحب عرش است و روح (مقدّس) را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القا می کند تا همه را از روز ملاقات (روز رستاخیز) بیم دهد».(2)

آری، آنها جز به خدا دل نبسته اند و جز او را مبدءِ خیر و برکت و نجات، در این عالم نمی شناسند و انسان های با ایمان تا همین طریق را در مسیر معرفة الله نپویند به جایی نمی رسند.

تعبیر به «ذَخِیرَةً لِیَوْمِ فَاقَتِهِمْ» نشان می دهد که فرشتگان نیز در روز قیامت حساب و کتاب و پاداش و جزایی دارند.

سپس می افزاید: «آنها هیچگاه عبادت او را پایان نمی دهند (چرا که) علاقه آنها به لزوم عبادت پروردگار، از رجاء و خوف روز افزون او - که هرگز از دل آنها برکنده نمی شود - سرچشمه می گیرد». (لاَ یَقْطَعُونَ أَمَدَ غَایَةِ عِبَادَتِهِ وَ لاَ یَرْجِعُ بهِمُ الإسْتِهْتارُ(3) بلُزُومِ طَاعَتِهِ، إِلاَّ إِلَی مَوَادَّ(4) مِنْ قُلُوبهمْ غَیْرِ مُنْقَطِعَة مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ).

آری، آنها انگیزه های اطاعت و بندگی را از سرچشمه ای می گیرند که فناناپذیر است و آن سرچشمه، همان خوف و رجاء در برابر پروردگار است که نتیجه معرفت و شناخت آنها نسبت به خداست; این عرفان ابدی و آن خوف و رجاء جاودانه، همواره آنها را در این مسیر به راه می اندازد.

لذا در جمله بعد تأکید می کند که: «هرگز اسباب خوف پروردگار، از آنها قطع نشده تا در تلاش و کوشش خود سستی کنند» (لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ، فَیَنُوا فی جِدِّهِمْ).

سپس این سخن را با جمله دیگری تکمیل می فرماید و آن اینکه: «طمع ها آنها را اسیر چنگال خود نکرده، تا سرعت سعی (در امور دنیا) را بر کوشش خود (در کار آخرت و طاعت پروردگار) مقدّم دارند».(و لَمْ تَاْسیرْهُمُ الاَْطْمَاعُ فَیُؤْثِروُا وَ شیکَ(5) السَّعْیِ عَلی اجْتِهَادهِمْ).

آری، آنچه انسان را در طریق بندگی حق سست می کند اسارت در چنگال هوس ها و طمع هاست که نیروهای خلاّق را به خود جذب کرده و از اطاعت خدا دور می سازد.

در توصیفی دیگر درباره فرشتگان می فرماید: «آنها اعمال گذشته خود را بزرگ نشمرده اند که اگر بزرگ می شمردند امیدواری (بیش از حدّ) آنها خوفشان را از بین می برد».

(لَمْ یَسْتَعْظِمُوا مَا مَضَی مِنْ أَعْمَالِهِمْ، وَ لَوِاسْتَعْظَمُوا ذلِکَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَ جَلِهِمْ).

این، درس دیگری است برای همه انسانها تا همیشه اعمال خویش را در پیشگاه خدا کوچک بشمرند، که اگر بزرگ بشمرند سبب دلبستگی و امیدواری به آن می شود و آنان را در اعمال آینده، سست می سازد و خوف از خدا را - که یکی از عوامل مهمّ حرکت به سوی کمال است - از میان می برد. گذشته از این، ما چه هستیم که اعمال ما چیزی باشد که لایق درگاه او باشد.

در بعضی از صفات گذشته سخن از عدم اعجاب ملائکه نسبت به خود و اعمال خویش بود و در اینجا سخن از تأثیر اعجاب در غلبه یافتن رجا بر خوف است که رهروان راه حق را از راه باز می دارد! چرا که طبیعی است هرگاه کسی اعمال خود را در پیشگاه خدا بزرگ بشمرد، حالت طلبکاری در خود احساس می کند و شخصی که خود را طلبکار می داند اعمالی را که انجام داده کافی می شمرد و از پیمودن راه تکامل باز می ماند.


سپس در ادامه این اوصاف به بخش مهمّ دیگری از اوصاف فرشتگان می پردازد که انسانها سخت به آن نیازمندند و آن عدم اختلاف آنها با یکدیگر در مورد پروردگار است و از آنجا که اختلاف گاهی بر اثر وسوسه های شیطانی است و گاه ناشی از رذایل اخلاقی درونی، امام(علیه السلام) آن را به صورت پنج توصیف درباره فرشتگان بیان می فرماید:

نخست به عوامل برونی اشاره کرده، می فرماید: «آنها درباره پروردگارشان هرگز بر اثر وسوسه های شیاطین گرفتار اختلافی نشده اند». (وَ لَمْ یَخْتَلِفُوا فِی رَبِّهِمْ باسْتِحْواذ الشَّیْطَانِ عَلَیْهِمْ).

این سخن پیام روشنی برای همه انسانها دارد که سرچشمه اختلاف ادیان و مذاهب پیش از هر چیز، وسوسه های شیطان است! چرا که اختلاف - به خصوص اگر عقیدتی باشد - سرچشمه انواع جنگ ها و جدال ها و نابسامانی ها خواهد بود و سرنوشت و سعادت انسان را تباه می کند.

در توصیفات بعدی، اشاره به عوامل درونی و رذایل اخلاقی که سبب اختلاف می گردد فرموده، می افزاید: «برخوردهای بد، آنان را از هم جدا نساخته. و حسادت های درونی آنان را از هم دور ننموده; و عوامل شکّ و تردید، آنها را پراکنده نکرده; و افکار متفّرقه، جمع آنها را تقسیم ننموده است». (وَ لَمْ یُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ، وَلاَ تَوَلاَّهُمْ غِلُّ التَّحَاسُد، وَ لاَ تَشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ الرِّیَب، وَلاَ اقْتَسَمَتْهُمْ أَخْیَافُ(6) الْهِمَمِ).

بی شک قسمت عمده عوامل اختلاف با دقّت در این سخن کوتاه تبیین شده است:

اگر افراد نسبت به یکدیگر برخورد خوب و مؤدّبانه داشته باشند و با سخنان محبّت آمیز با هم برخورد کنند، جلو بسیاری از اختلافات که ناشی از سوء برخوردهاست، گرفته می شود و اگر نسبت به یکدیگر در درون دل حسد نپرورانند، عامل مهم دیگری ریشه کن می شود و اگر شک و تردیدها را در مسائل مختلف از خود دور سازند و با علم و آگاهی از مسائلی که پیرامون آنها می گذرد، گام بردارند، به یقین اختلافات کمتر می شود.

و اگر اختلاف اندیشه ها و تفاوت ذوق ها و سلیقه ها را تحمّل کنند باز هم جدایی ها کاهش می یابد; چرا که خداوند انسانها را گوناگون آفریده و اگر هر کدام بخواهند سلیقه خود را بر دیگری تحمیل کنند - به یقین - حتّی دو نفر هم نمی تواند با هم زندگی مشترک و بی دغدغه ای داشته باشند.

درست است که فرشتگان دارای شهواتی که ویژه آدمیان است، نیستند، و بسیاری از عوامل گناه در آنها وجود ندارد، ولی به هر حال دارای اختیار و عقل و شعور و حبّ ذاتند و قدرت بر عصیان و نافرمانی دارند; ولی عرفان آنها نسبت به پروردگار مانع از گناه می گردد; چرا که هرگاه گناه و عصیان بر آنها غیرممکن بود، در خور این همه مدح و تمجید و الگو شدن برای انسانها نبودند! بنابراین، اگر انسانها نیز به آن پایه از کمال و معرفت برسند، می توانند خود را در برابر عواملِ گناه و شهوات، مهار کنند.

در پایان این سخن، در یک نتیجه گیری فشرده و گویا می فرماید: «آنها پای بند ایمانی هستند که هرگز طوق آن را به سبب شک و تردید، عدول از حق، و سستی و خستگی از گردن خویش بر نمی دارند!» (فَهُمْ أُسَرَاءُ إِیمَان لَمْ یَفُکَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِه زَیَغٌ(7) وَ لاَ عُدُولٌ وَ لاَ وَنیً(8) وَ لاَ فُتُورٌ).

تعبیر به «أُسَراء» (اسیران) و تعبیر به «رَبقَه» (طنابی که حلقه های متعدّد دارد) اشاره به التزام و پای بندی محکم آنها به ایمان است; چنان در دریای معرفت پروردگار فرو رفته اند و تسلیم در برابر ذات پاک او هستند که گویی گردنهایشان را محکم با طناب ایمان بسته اند و هیچ عاملی نمی تواند این طوق و طناب را از گردن آنها بردارد و اگر انسانها نیز همین گونه تسلیم فرمان حق و پای بند به ایمان باشند، هرگز عوامل گناه به وجود آنها راه نمی یابد.

امام(علیه السلام) در پایان این بخش به نکته دیگری پرداخته، از کثرت وجود فرشتگان و عظمت معرفت آنان سخن می گوید و سخن خود را در شرح اوصاف آنها به همین جا پایان می دهد و می فرماید: «در تمام آسمانها به قدر جای پوست حیوانی نتوان یافت جز اینکه فرشته ای در آنجا به سجده افتاده، یا ملکی تلاشگر و سریع و چابک، مشغول کار است; فرشتگانی که طاعت فراوان آنها بر یقین و معرفتشان نسبت به پروردگار می افزاید و عزّت خداوند را در قلوبشان فزونی می بخشد». (وَ لَیْسَ فی أَطْبَاقِ السَّماءِ مَوْضِعُ إِهَاب(9) إِلاَّ وَ عَلَیْهِ مَلَکٌ سَاجِدٌ، أَوْ سَاع حَافِدٌ،(10) یَزْدَادُونَ عَلَی طول الطَّاعَةِ برَبِّهمْ عِلْماً، وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِی قُلُوبهِمْ عِظَماً).

این تعبیر از یک سو نشان می دهد که عدد فرشتگان الهی تا چه حد زیاد و گسترده است، به گونه ای که تمام آسمانها را پر کرده اند; اعم از فرشتگانی که مأموریّت هایی در اداره عالم بر عهده آنها گذارده شده، و فرشتگانی که کارشان پیوسته عبادت و بندگی خداست.

از سوی دیگر هر دو گروه به خاطر طول اطاعت پروردگار روز به روز بر علم و معرفتشان افزوده می شود و به عظمت پروردگار آشناتر می شوند.

و این درس دیگری است برای انسانها که بدانند تقوا و اطاعت، سبب فزونی علم و معرفت و آشنایی بیشتر به صفات جمال و جلال پروردگار است و در واقع این دو در هم تأثیر متقابل دارند; معرفت بیشتر، سبب طاعتِ فزونتر می گردد و طاعت بیشتر، سبب علم و عرفان عمیق تر می شود!

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که شخصی از آن حضرت پرسید: آیا فرشتگان بیشترند یا انسانها؟ امام(علیه السلام) در جواب فرمود: «وَ الَّذی نَفْسی بیَدهِ! لَعَدَدُ مَلاَئِکَةِ الله فِی السَّمواتِ أکْثَرُ مِنْ عَدَد التُّراب فِی الأَرْضِ; وَ مَا فِی السَّمَاءِ مِنْ مَوْضِعِ قَدَم إلاّ وَ فِیهَا مَلَکٌ یُسَبِّحُهُ وَ یُقَدِّسُهُ; قسم به کسی که جانم در دست اوست! عدد فرشتگان خدا در آسمانها، بیشتر است از عدد ذرّات خاک در زمین و در تمام آسمانها به اندازه جای پایی نیست مگر اینکه در آنجا فرشته ای تسبیح و تقدیس خدا می گوید».(11)


نکته:

باز هم انسانها و فرشتگان:

در این خطبه امام(علیه السلام) صفات فرشتگان را به صورت بسیار گسترده بیان فرموده است; به یقین هدف مهمی را در این بیان تعقیب می کند که تمام ریزه کاری ها را شرح می دهد. به نظر می رسد که هدف اصلی امام(علیه السلام) دو چیز است: نخست، همان مطلبی است که خطبه برای آن ایراد شده و آن معرفت صفات الهی، به دور از هرگونه تفکّر شرک آمیز است; نه آلوده تشبیه شدن و نه آلوده تعطیل گشتن.

دیگر اینکه، منظور این بوده که انسانها را به سوی صفات فرشتگان سوق دهد; فرشتگانی که پیوسته به کار خود مشغولند; همواره متواضع، خاضع و سر بر فرمانند; نه از کار خود خسته می شوند و نه سستی و فتور در آنها راه می یابد; نه گرفتار کینه و حسد هستند و نه اختلاف و پراکندگی; نه اعمال خود را بزرگ می شمرند و نه یأس و نومیدی در آنها راه می یابد; جز به خدا نمی اندیشند و جز در مسیر طاعت او گام برنمی دارند.

درست است که آفرینش انسان با آنها بسیار متفاوت است، بر آنها عقل حکومت می کند و بر آدمیان عقل و شهوت. ولی همان گونه که این معجون حیوانی و عقلانی - یعنی انسان - ممکن است تا سر حدّ حیوانات درنده بلکه پست تر از آن، سقوط کند (بَلْ هُمْ أضَلُّ). همین طور استعداد آن را دارد تا به اوج افتخار فرشتگان برسد بلکه در این پرواز ملکوتی خود، از آنها بالاتر رود و به جایی رسد که «جز به خدا نبیند». و به همین دلیل، فرشتگان می توانند درجهاتی الگویی برای انسانها شوند.

از سوی دیگر، آگاهی از حضور فرشتگان در سرتاسر جهان - به گونه ای که حتّی یک قدم از این جهان پهناور از وجود آنها خالی نیست - نشانه مهمّی از حضور تدبیر پروردگار در سرتاسر جهان هستی است و در این امر، یک نکته تربیتی مهمّی است که بر آگاهان پوشیده نمی باشد!

و باز از سوی دیگر، این اوصاف، این پیام مهم را نیز برای انسانها دارد که اگر گاه به نماز می ایستند، یا با خدای خود راز و نیاز می کنند و یا حتّی در دل شب به عبادت او برمی خیزند، از اعمال خود مغرور نشوند و آن را زیاد نشمرند و این فکر شیطانی در مغز آنها ظاهر نگردد که نیازی به عبادت آنها بوده است; چه اینکه ذات بی نیاز، به فرض محال که عبادتی از بندگان می طلبید، آن قدر فرشته دارد که از ازل تا ابد در سجده و قیام و عبادتند.

به راستی، دقّت در اوصافی که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در این خطبه درباره فرشتگان بیان فرموده، انسان را در عالمی از نور وعرفان فرو می برد و به کوچکی اعمال و طاعاتش در پیشگاه خداوند واقف می سازد و راز و رمز قُرب او را آشکار می کند و نشان می دهد که نه فرشتگان بی دلیل در جوار قرب خدا جای دارند و نه انسان بدون تلاش و عشق به پروردگار و اطاعت عاشقانه، به جایی می رسد:

طُفیل هستی عشقند آدمی و پری         ارادتی بنما تا سعادتی ببری!

بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش        که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری!

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که یکی از یارانش به نام «عبدالله بن سنان» از او پرسید:

«آیا فرشتگان برترند یا بنی آدم؟» فرمود: «امیر مؤمنان علی(علیه السلام) چنین فرمود: «إنَّ اللهَ رَکَّبَ فِی الْمَلاَئِکَةِ عَقْلا بلاَ شَهْوَة، وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بلاَ عَقْل، وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلْتَیْهِمَا، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهَ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلائِکَةَ وَ مَنَ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌ مِنَ الْبَهَائِمِ; خداوند در فرشتگان عقل بدون شهوت قرار داد و در بهایم (چهار پایان) شهوت بدون عقل، ولی در انسانها هر دو را با هم ترکیب کرد; پس آن کس که عقلش بر شهوتش غلبه کند، از فرشتگان بهتر است و آن کس که شهوتش بر عقلش پیشی گیرد، از بهایم بدتر».(12)

البتّه این حدیث بدان معنا نیست که فرشتگان از خود اختیاری ندارند و یا اینکه عوامل گناه و نافرمانی در آنها نمی تواند وجود داشته باشد، زیرا نبودن شهوت، به معنای نبودن بخشی از عوامل گناه است، نه تمام آن.


پی نوشت:

  1. «یَمّموا» از مادّه «یَمّ» به معنای قصد کردن چیزی است و «تیمّم» را از این رو «تیمّم» می گویند که انسان قصد می کند دست خود را بر خاک زند و بر پیشانی و پشت دستها بمالد.

  2. سوره غافر، آیه 15.

  3. «اِستهتار» مصدر است و به معنای بی مبالاتی و حرص بر انجام کار خلافی است و ریشه اصلی آن «هَتْر» (بر وزن ستر) به معنای حماقت و جهل است.

  4. «موادّ» جمع «مادّه» در اصل از «مدّ» به معنای گسترش و افزایش گرفته شده; بنابراین، موادّ به معنای فزونی ها و افزایش هاست. 

  5. «یَنُوا» از مادّه «وَنْی» (بر وزن رمی) به معنای ضعف و فتور و سستی است.

  6. «وشیک» از مادّه «وشک» (بر وزن اشک) به معنای سرعت گرفتن است. 

  7. «أخیاف» از مادّه «خیف»، (بر وزن هدف) به معنای کسی است که رنگ چشم های او با هم متفاوت باشد، یکی آبی و دیگری مشکی; سپس به هرگونه اختلاف و تفاوت اطلاق شده است. 

  8. «زَیَغ» از مادّه «زیغ» (بر وزن فیض) به معنای اعوجاج و کجی است 

  9. «ونیِّ» از همان مادّه «وَنْی» است که پیش از این (در توضیح لغت یَنُوا) اشاره شد. 

  10. «إهاب» به معنای پوست حیوان است; یا خصوص پوستی که دبّاغی شده. 

  11. «حافد» از مادّه «حفد» (بر وزن هفت) به معنای سرعت در عمل است. تفسیر قمی «جلد دوم» صفحه 255. 

  12. وسائل الشیعه، جلد 11، صفحه 164، حدیث 2.