[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) و فیها بیان للأسباب التی تهلک الناس: 

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ یَقْصِمْ جَبَّارِی دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِیلٍ وَ رَخَاءٍ، وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ، وَ فِی دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ، وَ مَا کُلُّ ذی قَلْبٍ بلَبیبٍ وَ لَا کُلُّ ذی سَمْعٍ بسَمِیعٍ وَ لَا کُلُّ [ذی] نَاظِرٍ ببَصِیرٍ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 644

مقصود امام (ع) از بیان این خطبه توبیخ و سرزنش امّت، است که به دلیل اختلافی که در دینشان پیدا کرده بودند و هر کدام بر حسب آرا و اندیشه خود در مسائل دینی و فقهی عمل می کردند، آنها را نکوهش می کند، چه با وجودی که امام (ع) در میان امّت بود، به آن حضرت مراجعه نمی کردند و به دانش خود متّکی بودند. 

فقوله: «امّا بعد الی قوله ببصیر»، 

عبارت فوق بیان کننده دلیل صدور خطبه می باشد و چنین به نظر می رسد که امام (ع) علّت بیان این خطبه را خود رایی مردم در عدم مراجعه به آن حضرت دانسته که ناشی از تکبّر آنها در فراگیری دانش و استفاده معنوی نبردن از محضر امام (ع) بوده است. راحت طلبی آنها موجب شد تا برای شناخت حقیقت دین به خود زحمتی ندهند و در جهت دوری جستن از اشتباه تلاشی نکنند و رنجی را متحمل نشوند. 

به این دلیل آنان را از گرفتار شدن به سرنوشت شوم ستمکاران می ترساند و از این که به دلیل اختلاف آرا اساس دین را ترک کنند و نهایتا زمینه هلاکت و نابودی خود را فراهم آورند آنها را، بر حذر داشته می فرماید: خداوند هیچ ستمگر روزگاری را درهم نشکست، مگر پس از مهلت زیاد و آسایش فراوانی که به وی مرحمت فرمود، و آنها بدان مهلت و رفاهی که داشتند، مغرور و در خوشگذرانی و لذّت غرق شدند، در نتیجه از آخرت رو برگردانیدند. و یاد خدا را فراموش کردند و آماده ترک دستورات دین، که نظام جهان بر آن استوار است شده زمینه هلاکت خود را آماده ساختند چنان که خداوند متعال می فرماید: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً». 

امام (ع) برای تکمیل و تأیید موضوع فوق می فرماید: خداوند شکست هیچ امتی را جبران نکرد، مگر بعد از سختیها و مشکلاتی که تحمّل کردند. استواری یافتن استخوان شکسته را استعاره بالکنایه از نیرومندی بعد از ضعف و ناتوانی آورده اند. صدق این حقیقت که: پیروان انبیا پس از ناتوانی نیرومند شده اند، روشن است. زیرا هر جمعیّتی که به منظور یاری دین از انبیا تبعیّت کرده اند و یا برای رسیدن به دنیا از پادشاهشان پیروی کرده اند بمقصود نرسیده اند، مگر پس از سپری کردن دوران ضعف و ناتوانی، و حمایت کردن از یکدیگر، و گرفتار شدن بدشواریهای طاقت فرسایی که موجب آمادگی توسّل بدرگاه خداوند متعال شده است و دلهای آنها را به هم نزدیک و اراده آنها را برای رسیدن به پیروزی آماده کرده است. 

این سخن امام (ع) وجوب وحدت در دین و تفرقه نداشتن در آرا را گوشزد می کند، چه تفرقه در رأی، موجب شود که مردم گروه گروه و متفرق شوند و در نتیجه دچار سستی و ناتوانی و ضعف گردند، در صورتی که تمام این حالات به طوری که قبلا بیان شد خلاف خواسته شارع مقدس می باشد. 

احتمال دیگری که در شرح سخن امام (ع): «لم یقصم جبّاری دهر...» داده می شود این است که منظور حضرت از «ستمکاران روزگار» کنایه به معاویه و یارانش باشد، و مقصود از: «لم یجبر عظم احد...» پیروان امام (ع) باشند. با فرض صحّت این احتمال با عبارت اوّل مردم را آگاه می سازد که ستمکاران هر چند دوران حکومت و اقتدارشان طولانی شود، این فرصت و مهلتی است که خداوند به آنها داده است تا پیمانه گناهشان لبریز و آماده هلاکت شوند و با عبارت دوّم، تسلّی خاطری به یارانش می دهد که هر چند شما ضعیف و گرفتار باشید، برای کسانی که بخواهد یارییشان کند، سنّت پروردگار چنین است که پس از ابتلا و رنج و گرفتاری آنان را پیروز فرماید. 

پس از بیان این حقیقت امام (ع) مردم را بر اختلاف و پراکندگی رأی در دین و مذهب توبیخ می کند، چه اختلاف نظر و پراکندگی رأی موجب طولانی شدن اندوه و ضعف در مقابله با دشمن می گردد. 

قوله علیه السلام: «و فی دون ما استقبلتم من عتب و استدبرتم من خطب»، 

از تذکّر و عتابی که از ناحیه من به استقبال شما آمده (باید عبرت بگیرید) و از ترس و هراسی که در صدر اسلام از ناحیه مشرکین دیده اید پند بیاموزید، آن گاه که شما اندک بودید و دستور چنین بود که بهنگام جنگ هر فردی در برابر ده نفر مقاومت کند. سپس خداوند شما را یاری و دلهایتان را نسبت به یکدیگر مهربان کرد و به وسیله تازه مسلمانهایی که بدین شما داخل می شدند کمبودتان را جبران و شکست شما را برطرف ساخت، چه عبرتی برای عبرت گیرنده از این بالاتر می تواند باشد اینک و در حال حاضر اگر اتّحاد در دین نداشته باشید، و تلخیهای بی یاوری را بچشید و دچار اختلاف رأی شوید، چنان که متأسفّانه هستید (با وجودی که به لحاظ شمارش عدّه زیادی را تشکیل می دهید) زیادی افراد شما مشکلی را حل نمی کند. 

و به سخن دیگر گویا امام (ع) می فرماید: عبرت گرفتن از گذشته که در برابر مشرکین، اندک و بسختی گرفتار بودید، ایجاب می کند، که در دین متّحد بوده و در رأی و نظر نیز متفرّق نباشید. به پند و اندرز من گوش بسپارید تا من شما را به اصول و فروع دین آگاه سازم. 

قوله علیه السلام: «فما کل ذی قلب بلبیب الی قوله ببصیر»، 

مقصود امام (ع) از «ذی قلب» انسان می باشد، و روشن است که انسان گاهی عقل خود را از دست می دهد و منظور از «لبّ» عقل و ذکاوت و تیزهوشی است. به کار بردن «لبّ» در مفهوم عقل و خرد، در حقیقت آن نتیجه ای است که از عقل و خرد گرفته می شود. بنا بر این «لبیب» آن کسی است که از عقلش در موردی که نیاز بفکر دارد استفاده کند. به عبارت روشن تر به نتیجه عقل و خرد «لبّ» گفته می شود نه خود عقل و بدین طریق کسانی را «سمیع» و «بصیر» می گویند که از شنیدنیها و دیدنیها پند بگیرند، و به اصلاح امر آخرتشان بپردازند، چنان که خداوند متعال در این زمینه می فرماید: «أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بها» و باز می فرماید: «أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بها ...» فایده ای که امام (ع) از این عبارت مورد نظر دارد، وادار کردن انسانها بر عبرت گرفتن است، تا اگر کسی از حقایق پند آموخت، نابخرد، ناشنوا و نابینا بشمار نیاید.