[hadith]فَاللَّهَ اللَّهَ‏ أَیُّهَا النَّاسُ فِیمَا اسْتَحْفَظَکُمْ مِنْ کِتَابهِ وَ اسْتَوْدَعَکُمْ مِنْ حُقُوقِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَ لَمْ یَتْرُکْکُمْ سُدًی وَ لَمْ یَدَعْکُمْ فِی جَهَالَةٍ وَ لَا عَمًی، قَدْ سَمَّی آثَارَکُمْ وَ عَلِمَ أَعْمَالَکُمْ وَ کَتَبَ آجَالَکُمْ، وَ أَنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتَابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبیَّهُ أَزْمَاناً حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیمَا أَنْزَلَ مِنْ کِتَابهِ دینَهُ الَّذی رَضِیَ لِنَفْسهِ وَ أَنْهَی إِلَیْکُمْ عَلَی لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ أَوَامِرَهُ، وَ أَلْقَی إِلَیْکُمُ الْمَعْذرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّةَ وَ قَدَّمَ إِلَیْکُمْ بالْوَعِید وَ أَنْذَرَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدیدٍ. فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّةَ أَیَّامِکُمْ وَ اصْبرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الْأَیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَةُ وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ، وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسکُمْ فَتَذْهَبَ بکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ وَ لَا تُدَاهِنُوا فَیَهْجُمَ بکُمُ الْإِدْهَانُ عَلَی الْمَعْصِیَةِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 600-597

مقصود امام (ع) از حفظ آنچه در کتاب آمده است، تفکر و دقّت کردن در آن و محافظت عملی داشتن بر اوامر و نواهی قرآن است زیرا اوامر و نواهی قرآن حقوق خداوندی است، که به عنوان امانت به انسانها سپرده است. 

و سپس علّت امر به توجّه داشتن انسانها نسبت به اوامر و نواهی کتاب را چنین توضیح می دهد که، خداوند تعالی آدمیان را بیهوده و بدون حکمت و مصلحت نیافریده است، بلکه به این منظور بوده است که با اسباب و ابزار جسمانی بخشوده شده فضایل نفسانی خود را کامل گردانند، خداوند آنها را بی حساب و کتاب رها نکرده است، آثار و اعمالشان را ضبط، مدّت عمر، زندگی و مرگ شان، و پس از آن تا روز قیامت، در کتابی روشن و الواحی محفوظ نوشته است. و بوسیله پیامبر بزرگواری، زندگی انسانها را نظم بخشیده و عمر پیامبر را برای هدایتشان در میان آنها طولانی کرده است. و کتابی که برای آنها راه پیروی از حقیقت را نشان می داد، همراه پیامبر نمود. آن گاه برای آنها و پیامبرش دینی که مورد خوشنودی و رضایتش بود کامل گردانید، و تمام اموری که برای سعادتشان مفید بود بیان فرمود. چنان که خود می فرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ». 

بر زبان پیامبر رحمت آنچه از خیرات ماندنی را دوست می داشت، و آنچه که از بدیهای بدبخت کننده در آخرت را نمی پسندید تحت عنوان اوامر و نواهی بدانها ابلاغ کرد و در قرآن مجید بهانه جوییها و دلایل را از جهت اتمام حجت توضیح داد و محتوای آن را از بیم کیفر و ترس از عذاب سخت پر ساخت. 

امام (ع) لفظ «یدیه» را برای عذاب استعاره به کار برده اند. «بین یدیه» کنایه از وقتی است که فراروی عذاب آخرت و مشرف بر آن باشد، وجه شباهت این است، که ترس همواره از شخص دارای قدرتی است که سخت گیر هم باشد. 

پس گویا امام (ع) عذاب سخت را به منزله عذاب کننده در نظر گرفته و لفظ «یدیه» را برای آن استعاره به کار برده، و مقدّم بودن ترس و اندار را، بمنزله فراروی عذاب شدید قرار گرفتن دانسته است. توضیح دادن مطلب به طریق استعاره و کنایه از لطیفه هایی است که جاذبه فراوان دارد. 

بعد از انذار و بر حذر داشتن مردم از گناه و معصیت، مجددا آنها را امر می کند، که از باقی مانده عمرشان در دنیا استفاده کنند و نفس خود را بر مشکلات کارهای نیک شکیبا سازند، یعنی در انجام کارهای شایسته هر چند سختیهایی وجود دارد، صبر داشته باشند. 

درک باقیمانده از عمر، در سخن امام (ع) برای توجّه دادن، به کوتاهیهاست که در مقابل انجام وظیفه الهی خود داشته اند و به همین دلیل می فرمایند، زمانی که شما برای انجام کارهای نیک و شایسته دارید به نسبت زمانی که از پند و موعظه غفلت کرده اید بسیار اندک است. 

نسبت دادن امام (ع) اعمال را بوقت، بدین جهت است که تمام اوقات می توانند ظرف کارهای لازم و شایسته قرار گیرند، بنا بر این نسبت دادن افعال نیک به تمام زمانها به این اعتبار قابل صدق می باشد. 

قوله علیه السلام: «و لا ترخّصوا لأنفسکم الی قوله المعصیة»، 

مقصود از رخصتی که امام (ع) در این فراز بدان اشاره دارند رخصت شرعی نیست، بدین معنی که انسانها اجازه ترک اعمال را در حال حاضر به شرط انجام آن در آینده داشته باشند. 

بلکه منظور آن سهل انگاریهایی است که اشخاص در رابطه با انواع خوردنیها، آشامیدنیها و ازدواج داشته اند و با سرگرمیهای آن چنانی به اموری بیش از حدّ لزوم پرداخته اند و برای زیاده رویهای غیر مجاز تأویل و توجیه هائی هم ذکر کرده اند، بدین خیال که این توجیهات آن اعمال را در شریعت جایز کرده و زمینه را برای پیروی از هوای نفسشان آماده می کند. مانند غیبت دیگران و حضور یافتن در مجلس گناهکاران، و رفاقت و همنشینی با ستمگران که از این قبیل امورند. 

قاعده کلّی در این باب این است، که انسان، دائره امور مباح را که انجامشان از نظر شرع اشکال ندارد، چنان وسیع بگیرد که به امور مکروه سرایت کند. و سپس بدین گمان که انجام کارهای مکروه کیفر ندارد، خواسته های نامطلوب شخص او را به انجام کارهای مکروه وابدارد و سر انجام همین اهمیّت ندادن به مکروهات او را بر انجام محرّمات جری کرده، محرمات و امور ممنوعه را هم انجام می دهد. دلیل این مطلب روشن است. هنگامی که عقل از نفس امّاره در دستورهای نابجایی که به او می دهد پیروی کند، آهسته آهسته او را به کارهای زشت وادار می کند، تا حدّی که دیگر، به دلیل علاقه ای که بر انجام حرام پیدا کرده، از آن نفرت نداشته و آن را ناروا نمی داند. شک نیست که انجام بعضی از کارهای حرام، شخص را بر ارتکاب پاره ای دیگر از محرمات، جری می سازد، و بتدریج کارش بجایی می رسد که حدود شرع را زیر پا می نهد و بدام شیطان گرفتار آمده، دست به محرّماتی می زند، که عقوبتی جز هلاکت و نابودی ندارد. 

برای بیان همین مقصود است که در خبر آمده: «هر که به محرمات نزدیک گردد، بیم آن هست که در آنها واقع شود». عرفا قلب انسان را به حصار و شیطان را به دشمنی تشبیه کرده اند که می کوشد بدان وارد شود. دفع چنین دشمنی، جز به نگهبانی کامل و بستن درهای حصار و پاسداری مداوم و مستمر ممکن نیست، فرض این است که این حصار درهای بی شماری دارد. انجام محرمات، سهل انگاری نفس در امور مباحه و وارد شدن در کارهایی که شبهه ناک باشند، از درهای بزرگ این حصارند، و توان دخول شیطان از همین درها بیشتر و آسانتر است، بدین سبب امام (ع) فرمود: «فتذهب بکم الرخّص فیها مذاهب الظّلمة و لا تداهنوا فیهجم بکم الإدهان علی المعصیة [المصیبة]» «به نفس خود مجال ندهید. که او به شما اجازه ورود بتاریکها را می دهد. و با سهل انگاری و مماشات با نفس خود برخورد نکنید که هجوم آوردن شما را به انجام معصیت روا می داند.» مقصود از «مذاهب الظلمة» در عبارت حضرت، راههای انحرافی و عدول از طریق حق می باشد.

روایت شده است که ابلیس بر یحیی بن زکریّا (ع) ظاهر شد. حضرت یحیی تمام امور مورد علاقه انسانها را بر اندام ابلیس مشاهده کرد، از ابلیس پرسید، اینها چه چیزند که بر خود آویخته ای؟ پاسخ داد اینها شهواتی هستند که بدانها دل انسانها را می ربایم. حضرت یحیی پرسید: آیا در میان آنها چیزی که مورد علاقه من باشد وجود دارد؟ ابلیس پاسخ داد، بلی هر گاه شکمت را از غذا پر نمایی، من تو را از نماز و یاد خدا غافل می سازم. حضرت یحیی پرسید غیر از این مورد، علاقه دیگری از من در نزد تو می باشد؟ جواب داد. خیر آن گاه حضرت یحیی سوگند یاد کرد که هرگز از غذا سیر نخورد و ابلیس سوگند یاد کرد که هرگز مسلمانی را نصیحت نکرده و به او رازی نگوید. 

منظور از: «و لا تداهنوا» این است که با گمراهیها و گمراهان مماشات نکنید. 

با منکراتی که از آنها می بینید بر خورد مسالمت آمیز نداشته باشید، که همین سهل انگاری شما را به معصیت می اندازد. بدین توضیح که هر گاه با مشاهده معاصی و گناهان انس پیدا کردید و با تکرار آنها خو گرفتید، شما هم از معصیت کاران بحساب آمده و بتدریج انجام منکرات شما را شریک گناهکاران می کند.