[hadith]و منها:

فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللهِ بالْعِبَرِ النَّوَافِعِ، وَاعْتَبرُوا بالآی السَّوَاطِعِ، وَ ازْدَجِرُوا بالنُّذُرِ الْبَوَالِغِ، وَانْتَفِعُوا بالذِّکْرِ وَالْمَوَاعِظِ؛ فَکَأَنْ قَدْ عَلِقَتْکُمْ مَخَالِبُ الْمَنِیَّةِ، وَانْقَطَعَتْ مِنْکُمْ عَلاَئِقُ الاُْمْنِیَّةِ، وَ دَهِمَتْکُمْ مُفْظِعَاتُ الاُْمُورِ، وَالسِّیَاقَةُ إِلَی الْوِرْد الْمَوْرُود، فَـ «کُلُّ نَفْس مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِیدٌ»: سَائِقٌ یَسُوقُهَا إِلَی مَحْشَرِهَا، وَ شَاهِدٌ یَشْهَدُ عَلَیْهَا بعَمَلِهَا.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 583

بخش دوم خطبه:

پس از بیان صفات هشتگانه ذات مقدس حق تعالی امام (ع) این فراز را ایراد فرموده است. این بخش از خطبه نیز در بردارنده فوایدی به شرح زیر می باشد:

1-  امام (ع) دستور می دهد که انسانها از عبرتهای سودمند پند بگیرند. 

عبرت در حقیقت بمعنی پند گرفتن می باشد، و گاهی به طور مجاز بر چیزی که مورد عبرت قرار می گیرد نیز اطلاق می شود. محتمل است که در این خطبه، عبرت به عنوان اطلاق اسم حال بر محلّ به کار رفته باشد یعنی مقصود زمینه های عبرت زا باشد، بدین توضیح که امور عبرت انگیز را بدقت مورد بررسی قرار دهند که اگر چنین کنند، نتیجه عبرت خود بخود حاصل می شود. از سه جهت باید پند و اندرز را مورد دقت قرار داد. 

الف: علل و اسبابش ب: حقیقتش ج: نتیجه و ثمره اش.

امّا از نظر علل و اسباب، آنچه موجب پند و اندرز می شود عبارت است از: تفکّر در آثار گذشتگان، اندیشه در سرگذشت و احوال آنان، و آنچه از قضای الهی برای آنها بوقوع پیوسته و زمینه عبرت گرفتن را فراهم آورده است. 

امّا حقیقت عبرت، ترس و وحشتی است که در دل عبرت گیرنده پدید می آید و از این که مبادا به سرنوشت آنان گرفتار آید، هراسناک می شود.

امّا اثر عبرت، دوری جستن از محرمات الهی و اجابت کردن دعوت پروردگار و تسلیم شدن، و پیمودن راه خداوندی است. 

2-  فرمان می دهد که از آیات روشن استفاده شود. امام (ع) به دنبال امر به پندگیری از عبرتهای سودمندی در عبارت قبل، اینجا امر به عبرت گرفتن از آیات روشن که سبب آن است آورده و این دو عبارت را ردیف هم قرار داده است. 

ممکن است مقصود از «الآی» نشانه ها و عجایب مصنوعات الهی و یا آیات قرآن کریم که هم بشارت و هم بیم می دهند باشد. آن حضرت کلمه «سطوع» را برای آیات و نشانه های روشن حق تعالی استعاره آورده است. وجه شباهت، ظهور و درخشش انوار آیات حق بر آیینه دل بندگان می باشد. چنان که درخشش سپیده دم، ظلمت و تاریکی شب را می زداید. در این عبارت شیئی محسوس «نور» برای امر معقول «هدایت» استعاره آمده است، بدین توضیح که آدمی به هنگام نظر بوسیله روشنایی، و بگاه استدلال با امر معقول به مقصود خود هدایت می شود. 

3-  سوّمین فایده این است که امام (ع) دستور می دهد، تا انسانها از انذارهای بلیغ و پیشامدهای ناگوار بیم یابند، در حقیقت امر می کند که از فایده موعظه و بیم دهندگی انبیا که فراوان بدانها تأکید شده است، غافل نمانند و از آن همه ابلاغ کلمه به تخویف و وعید عبرت بگیرند. 

4-  امام (ع) فرمان می دهد تا از تذکّر و مواعظ پند دهندگان نهایت فایده را به دست آورند. معنی بیان حضرت این است که به نتیجه موعظه و تذکّر رسولان توجّه دقیق داشته باشند. بدین دلیل امام (ع) به سود جستن از تذکّر و موعظه را با تاکید بیان کرده اند تا انسانها را بر پذیرفتن، تذکّر و موعظه دلسوزانه ترغیب کنند. 

5-  پنجمین فایده ای که کلام امام (ع) بدان اشاره دارد، بیم دادن و یادآوری مرگ و مراحل پس از آن است. آنچه از سخن حضرت بروشنی استفاده می شود، ترغیب و هدایت مردم است به فرمانبرداری از دستورات خداوند متعال که در فواید قبل دستور تحصیل آنها را داده بود.

قوله علیه السلام: «فکأن قد علقتکم مخالب المنیّة»، 

در عبارت فوق لفظ «مخالب» را که به معنی چنگال است برای مرگ بصورت استعاره بالکنایه بکار برده، و با کلمه «علوق» استعاره را ترشیحیّه کرده است بدین لحاظ که مرگ به درنده ای که حمله می آورد و شکار خود را پاره پاره می کند تشبیه شده است. ممکن است لفظ «کأن» در عبارت فوق تخفیف یافته از «کأنّ» باشد، در این صورت، اسم کأن، ضمیر شأن نهفته است، و ممکن است «ان» بر اوّل فعل ناصبه، و کاف بر سر آن برای تشبیه به کار رفته باشد، به هر صورت در معنی تغییری حاصل نمی شود. 

قوله علیه السلام: «و انقطعت منکم علایق الأمنیّة»، 

فراز فوق اشاره به این است که آرزوهای دنیوی، از مال و ثروت و مقام و جاه و دیگر دلبستگیها با فرا رسیدن مرگ از میان می رود. 

قوله علیه السلام: «و دهمتکم مفظعات الامور»،

یعنی، بر شخص محتضر سکرات موت، عذاب قبر، و دیگر خطرات روز آخرت هجوم می آورند. 

قوله علیه السلام: «و السّیاقة الی الورد المورود»، 

مقصود از «سیاقت» چنان که پیش از این گفتیم راندن با خواری به سوی گور و منظور از «ورد مورود» صحرای محشر است. 

قوله علیه السلام: «و کلّ نفس معها سائق و شهید»، 

این عبارت امام (ع) از آیه شریفه: «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»، گرفته شده است سائق آن چیزی است که انسانها را به سوی محشر می راند، و آن عبارت از حکم خداوندی، و عوامل نزدیک به مرگ می باشد، که بر نفس انسان حاکمیّت یافته و آن را به معادش باز می گرداند. حال اگر انسان از بدکاران بدبخت باشد، وای بر او، چه دردآور و زجر دهنده است آن سایق در این باره قرآن می فرماید: «کافران گروه گروه به دوزخ رانده می شوند. به جایگاه دوزخ که رسند، درهای دوزخ گشوده می شود. خازنان دوزخ به آنها می گویند: مگر فرستادگان خدا برای هدایت شما نیامدند» امّا اگر انسانهای وفات یافته اهل سعادت باشند، راهنمای مهربانی با ملاطفت و نرمی آنها را به سوی بهشت می برد، سپس به آنها نوید داده می شود، بدلیل کارهای شایسته ای که انجام داده اید، بهشت میراث شماست. قرآن در این باره می فرماید: «وَ سیقَ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ». 

معنی سایق این بود که توضیح داده شد، پیش از این در باره معنی «شاهد» یعنی فرشته ای که گواه بر عمل انسان می باشد، شرح لازم را داده ایم و نیازی به تکرار آن نمی بینیم.