[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی ذم صفة الدنیا:

مَا أَصِفُ مِنْ دَار أَوَّلُهَا عَنَاءٌ، وَآخِرُهَا فَنَاءٌ! فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ، وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ. مَنِ اسْتَغْنَی فِیهَا فُتِنَ، وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزنَ، وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ بهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ.

[قال الشریف أقول و إذا تأمل المتأمل قوله (علیه السلام) «و من أبصر بها بصرته» وجد تحته من المعنی العجیب و الغرض البعید ما لا تبلغ غایته و لا یدرک غوره لا سیما إذا قرن إلیه قوله «و من أبصر إلیها أعمته» فإنه یجد الفرق بین أبصر بها و أبصر إلیها واضحا نیّرا و عجیبا باهرا].[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 3، ص: 328-313

و من کلام له علیه السّلام فی ذمّ صفة الدنیا.

از سخنانی است که امام در نکوهش دنیا بیان فرمود

.

خطبه در یک نگاه:

«

مبرّد» در کتاب «کامل» می گوید: «این خطبه را امام علیه السلام زمانی بیان فرمود که مشغول خواندن خطبه ای بود، مردی از میان جمعیّت عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! دنیا را برای ما توصیف کن.» امام علیه السلام فرمود: «بدون مقدّمه بگویم، درباره سرایی که ابتدای آن سختی و مشقّت است و پایانِ آن فناست» و به همین صورت این خطبه کوتاه را تا پایان بیان فرمود که ترسیم بسیار دقیق و روشنی از زندگی دنیا و مشکلات و گرفتاری ها و نابسامانی های آن است و به راستی دقّت در همین چند

جمله کوتاهی که در این خطبه آمده است، می تواند انسان را به حقایق مهمّی درباره دنیا و زندگی آن آشنا سازد، به گونه ای که می توان گفت: «چیزی درباره وصف دنیا باقی نمانده، مگر اینکه امام علیه السلام در این ده جمله کوتاه بیان فرموده است».

دنیا وسیله است، نه هدف!

امام(علیه السلام) در این سخن فصیح و بلیغ خود، در بیان اوصاف دنیا ده جمله ذکر فرموده است.

در نخستین جمله می فرماید: «من چگونه توصیف کنم سرایی را که آغاز آن سختی و مشقّت است» (مَا أَصِفُ مِنْ دَار أَوَّلُهَا عَنَاءٌ(1)).

در دوّمین جمله می افزاید: «و پایانش نیستی و فناست» (وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ).

یک نگاهِ اجمالی، به سراسر زندگی انسان در این جهان نشان می دهد که همه آن آمیخته با رنج و مشقّت است; سر آغاز آن که ولادت انسان است، نه تنها درد و رنج عظیمی برای مادر دارد، بلکه برای خود او رنج آورتر است; چرا که از محیط بسته ای به محیط بازی که بسیار با آن متفاوت است، وارد می شود و همه چیز دگرگون می گردد. در آغاز کودکی چنان ضعیف و ناتوان است که نه تنها نمی تواند پشه ای را از خود دور کند، بلکه قدرت حفظ آب دهان را، در دهان ندارد و اگر از او به دقّت پرستاری نشود، هر لحظه با خطری روبروست. دوران شیرخوارگی را، با تمام مشکلاتش پشت سر می گذارد و با درد و رنج از شیری که شیره جان او بود، جدا می شود و کم کم به راه می افتد در حالی که هیچ تجربه ای در زندگی ندارد و خطرات عظیمی از هر سو، زندگی او را تهدید می کند; کم کم بر سر عقل می آید و هوش او کامل می شود و تازه دردسرهای او آغاز می گردد، چرا که از حجم مشکلات زندگی و گرفتاری هاو محرومیّت ها باخبر می شود; با چه زحمتی در میان جمعی که به همه چیز چسبیده اند، جای پایی برای خود باز می کند و خانه و لانه و همسری - با هزاران مشکل - برای خود برمی گزیند: مشکلاتی که تا پایان عمر همراه اوست. دوران پیری که نیروها از کف می رود و انواع ضعف ها و بیماری ها، در چشم و گوش و دست و پا و قلب و عروق و استخوانش ظاهر می شود، مشکلات مضاعفی برای او می آفریند. آری سرای دنیا سرایی است که با درد و رنج آغاز می شود و با انواع گرفتاریها ادامه می یابد!

قرآن مجید می گوید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ فِی کَبَد; به یقین ما انسان را در رنج آفریدیم(2)». «کبد» در اصل به معنای شدّت است و یا دردی است که به کبد انسان عارض می شود، سپس به هرگونه رنج و مشقّت اطلاق شده است و اینکه قرآن می گوید: «ما انسان را در درد و رنج آفریدیم.» گویی درد و رنج، همچون خانه و لانه انسان است که آدمی از روز اوّل در آن جای می گیرد!

حتّی مرفّه ترین زندگی ها، از انواع درد و رنج ها خالی نیست و به هر حال، هر کسی به نوعی گرفتار است.

آری، این طبیعت زندگی دنیاست که با درد و رنج آغاز می شود و ادامه می یابد و کسی که غیر از آن، بطلبد در واقع می خواهد طبیعت جهان را دگرگون سازد و این ممکن نیست. یکی از شعرای معروف قریب عصر ما، به نام «ابوالحسن تهامی» هنگامی که فرزند جوان خود را از دست می دهد و اشعاری از سر سوز می سراید، در ضمن اشعارش اشاره به همین نکته کرده، می گوید:

طُبعَتْ عَلَی کَدَر وَ أَنْتَ تُرِیدُهَا         صَفْواً مِنَ الاَْقْذَارِ وَ الاَْکْدَارِ

وَ مُکلِّفُ الاَْیَّامِ ضِدَّ طِبَاعِهَا         مُتَطَلِّبٌ فِی الْمَاءِ جَذْوَةَ نَارِ

«طبیعت جهان بر کدورت و ناصافی است و تو می خواهی- از هرگونه ناپاکی پاک و صاف باشد»؟!

«هر کس این جهان را بر ضدّ طبیعتش بطلبد- همچون کسی است که در میان امواج آب، شعله آتشی جستجو می کند»!

این درباره درد و رنج دنیا بود و امّا فناپذیری چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. تمام افراد از مؤمن و کافر، صغیر و کبیر، از هر قوم و ملّت، این حقیقت را دریافته اند که همه باید سرانجام با زندگی وداع گویند; گروهی زودتر و گروهی دیرتر.

سپس در بیان سومین و چهارمین وصف می فرماید: «در حلال آن حساب، و در حرامش عقاب است». (فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ، وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ).

اشاره به اینکه حتّی انسان در آخرت گرفتار پیامدهای دنیای خویش است; زیرا از دو حال خارج نیست: یا در طلب حلال بوده و یا در طلب حرام. اگر به سراغ حلال رفته باید حساب همه آنها را در قیامت پس بدهد و اگر در طلب حرام بوده، باید کیفر آن را بچشد! به همین دلیل در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «یَدْخُلُ الْفُقَرَاءُ الْجَنَّةَ قَبْلَ الاَْغْنِیَاءِ بخَمْس مِائَةِ عَام; فقرا پانصد سال قبل از اغنیا وارد بهشت می شوند (زیرا اغنیا باید حساب اموال خود را باز پس دهند).»(3)

در اینکه چگونه خداوند حساب بندگان را می رسد؟ و چه چیزهایی مورد محاسبه واقع می شود؟ و چه کسانی بدون حساب وارد بهشت می شوند؟ بحثهایی است که به خواست خدا در نکته ها خواهد آمد.

سپس در بیان پنجمین و ششمین وصف می افزاید: «کسی که در دنیا ثروتمند شود، مورد انواع آزمایش ها و فتنه ها قرار می گیرد و کسی که فقیر گردد محزون می شود» (مَنِ اسْتَغْنَی فِیهَا فُتِنَ، وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزنَ).

آری طبیعت این دنیا، چنین است که انسان دائماً بر سر دو راهی قرار دارد که هر دو به مشکل می انجامد: اگر فقیر و تنگدست شود کوهی از غم و اندوه بر قلبش گذارده می شود و اگر از ثروت و سرمایه بهره مند شود گرفتار مشکلات دیگری خواهد شد! زیرا حفظ ثروت و نگهداری آن از انواعِ آفات و حتّی هزینه کردن آن، با انواع مشکلات آمیخته است; از یک سو تیرهای کینه و حسد به سوی او پرتاب می شود; از سوی دیگر با انواع آزمونهای الهی روبرو می گردد. از درون بخل و تنگ نظری و انحصارطلبی و حرص و طمع، او را تهدید می کند و از برون انواع آفات و بلاها. گاه همین استغنا و ثروت، او را از ذکر خدا به کلّی دور می سازد و به خود مشغول می نماید; تمام ارزشهای انسانی را از صفحه خاطر او محو می کند و تنها ارزش مال و ثروت، جای آن را می گیرد!

این بحث را با حدیثی که می تواند شاهد گویایی بر هر دو بخش از خطبه باشد (مَنِ اسْتَغْنَی فِیهَا فُتِنَ، وَ مَنْ افْتَقَرَ فِیهَا حَزنَ) پایان می دهیم; در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که: «در عصر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مرد فقیری در میان اهل صفّه بود به نام «سعد»، که بسیار نیازمند بود و از ملازمین رسول خدا در تمام نمازها بود هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیاز شدید او را مشاهده می کرد، بسیار اندوهگین می شد; خداوند برای زدودن این غم و اندوه از قلب پیامبر(صلی الله علیه وآله) جبرئیل را فرستاد و عرض کرد: «آیا دوست داری که او را بی نیاز کنی؟» پیامبر فرمود: «آری!» جبرئیل دو درهم به پیامبر داد تا برای امر تجارت به «سعد» بدهد; پیامبر «سعد» را دید فرمود: «آیا به روش تجارت آشنا هستی؟» عرض کرد: «چیزی نداشتم که با آن تجارت کنم» فرمود: «این دو درهم را بگیر و با آن طلب روزی کن!» سعد مشغول شد و چیزی نگذشت که کار و کسب او بالا گرفت و ثروتمند شد; محل کسب و کار او نزدیک مسجد بود، هنگامی که بلال اذان می گفت، او سرگرم تجارت خویش بود; پیامبر(صلی الله علیه وآله) به او می فرمود: «مثل اینکه دنیا تو را به خود مشغول ساخته و از نماز بازمانده ای؟» عرض کرد: «می فرمایید چه کنم؟ اموالم را ضایع کنم؟! این مرد را که می بینید چیزی از من خریده، می خواهم پول آن را بگیرم، می فرمایید نگیرم؟! آن دیگری چیزی به من فروخته، باید ثمن معامله را به او بپردازم می فرمایید نپردازم؟!» پیامبر(صلی الله علیه وآله) بسیار اندوهناک شد، اندوهی بیش از زمان فقرِ «سعد»; در این هنگام جبرئیل نازل شد عرض کرد: «خداوند از اندوه تو درباره «سعد» آگاه است کدام را بیشتر دوست داری حالت سابقش را یا امروزش را؟» فرمود: «حالت سابقش را! چرا که دنیا آخرتش را بر باد داد» جبرئیل عرض کرد: «آری دنیا و اموال دنیا مایه فتنه و سرگمی و بازماندن از آخرت است، به سعد دستور ده، دو درهمی را که روز اوّل به او دادی به تو بازگرداند، در این صورت به حالت اوّل باز می گردد!»

پیامبر(صلی الله علیه وآله) «سعد» را ملاقات کرد، فرمود: «نمی خواهی دو درهم ما را بدهی؟» عرض کرد: «دو درهم چیزی نیست دویست درهم می دهم!» فرمود: «نه! همان دو درهم را بازگردان» «سعد» دست کرد و دو درهم را داد و از همان روز دنیا به او پشت کرد و تمام آنچه را گرد آورده بود از دست داد و به حالت اوّل بازگشت!(4)»


در هفتمین و هشتمین جمله به بیان دو وصف دیگر از دنیا می پردازد که دقّت در آن، انسان را از حرص و آز و عشق به دنیا دور می کند، می فرماید: «کسی که به سرعت به دنبال دنیا بدود، به آن نمی رسد و کسی که آن را رها سازد، به او روی می آورد و از وی اطاعت می کند» (وَ مَنْ سَاعَاهَا(5) فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ(6)).

اشاره به اینکه: بسیارند کسانی که به دنبال دنیا می دوند و به آن نمی رسند و بسیارند کسانی که دنیا را رها می سازند، ولی دنیا به آنها روی می آورد.

تجربیّات روزانه و مطالعات تاریخی نیز این واقعیت را تأیید می کند که دویدن بیشتر به دنبال زرق و برقِ دنیا، همیشه دلیل استغنا نیست و بی توجهی به آن همیشه سبب فقر نمی شود.

بدیهی است منظور از دنیا در اینجا زندگی آبرومندانه و خالی از نیاز به دیگران نیست; بلکه منظور زندگی های تشریفاتی، پر زرق و برق و جنون آمیز است.

به هر حال، هدف از این تعبیرات، فرو نشاندن آتش حرص و طمع، و عشق دیوانهوار به زرق و برق دنیاست.

در نهمین و دهمین ویژگی اشاره به نکته بسیار مهمّی درباره دنیا می کند; نکته ای که غالب مفسّران «نهج البلاغه» و مرحوم «سیّد رضی» گرد آورنده نهج البلاغه را به اِعجاب واداشته و سرمست از شراب طهور خود ساخته است، می فرماید: «آن کس که با دنیا بنگرد، به او بصیرت و بینایی می بخشد و آن کس که به دنیا بنگرد، نابینایش می سازد!» (مَنْ أَبْصَرَ بهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ).

یعنی آن کس که دنیا را، وسیله نیل به کمال و ابزاری برای وصول به آخرت و سببی از اسباب تکامل قرار دهد، حجاب ها از برابر دیدگان او، کنار خواهد رفت و حقایق جهان را آن چنان که هست در می یابد، ولی آن کس که دنیا را به عنوان هدف بشناسد و نظر او نسبت به آن نظر استقلالی باشد، نه به عنوان وسیله و ابزار، چنان حجابی بر چشم دل او می افتد که از دیدن حقایق محروم می شود; عاشق دنیا و زرق و برق آن می شود و دلباخته و دلداده عالم مادّه می گردد و هر چه را جز آن است، به فراموشی می سپارد.

در واقع خداپرستانِ راستین و دنیاپرستان حریص، تفاوتشان در همین است که یکی دنیا را به عنوان مقدّمه ای برای آخرت می خواهد و دیگری دنیا را به عنوان هدف نهایی و غایت مطلوب!

دنیا، یعنی: «مجموعه مواهب مادّی» همچون خورشید عالمتاب است که اگر به آن نگاه کنی، نابینا می شوی و اگر با آن بنگری همه چیز را در پرتو نور آن، مشاهده خواهی کرد.

تفسیرهای دیگری نیز برای این جمله ذکر شده است; نخست این که: منظور از جمله اوّل این است که: «دنیا را با آن همه آیات الهی و نشانه های ربّانی نگاه کنیم.» که هر چه از این دیدگاه بیشتر به آن بنگریم، بصیرت ما افزون می شود. و منظور از جمله دوم آن است که: «تنها چشم به مواهب مادّی از بُعد مادّیش بدوزیم.» که سبب محرومیت ما از معرفة اللّه و قرب پروردگار خواهد شد.

دیگر این که: منظور از جمله «أَبْصَرَبهَا» نگاه کردن به عیوب دنیا و ناپایداری آن و درس های عبرتی که در آن نهفته است، می باشد; به یقین چنین نگاهی سبب بینایی و هوشیاری است و منظور از جمله «أَبْصَرَ إِلَیْهَا» چشم دوختن به زرق و برق و مظاهر فریبنده آن است که چشم باطن انسان را، کور می کند.

جمع میان هر سه معنا نیز در مفهومِ جامعِ این دو جمله کوتاه و پر معنا بی مانع است و به راستی چه کلام زیبایی! و چه گفتار آموزنده و پر معنایی! اگر انسان تنها همین یک درس را از مکتب مولا بیاموزد، برای نجات او در دنیا و آخرت کافی است. صلوات و درود بر آن مولا و پیشوایی که دو جمله کوتاهش، این قدر الهام بخش و روح پرور و انسان ساز است.

در «نهج البلاغه» و سایر کلمات «معصومین(علیهم السلام)» نیز تعبیراتی هماهنگ با این سخن مولا دیده می شود; از جمله، در حدیثی آمده است که خداوند به داود فرمود: «یَا دَاوُدُ احْذَرِ الْقُلُوبَ الْمُعَلَّقَةَ بشَهَوَاتِ الدُّنیَا! فَإِنَّ عُقُولَهَا مَحْجُوبَةٌ عَنِّی; از دلهایی که وابسته به شهوات دنیاست بپرهیز! چرا که عقل و درک آنها نسبت به من، در حجاب است»(7).

در حدیث دیگری از همان حضرت (امیرمؤمنان علی(علیه السلام)) آمده است: (لِحُبِّ الدُّنْیَا صَمَّتِ الاَْسْمَاعُ عَنْ سَمَاعِ الْحِکْمَةِ وَ عَمِیَتِ الْقُلُوبُ عَنْ نُورِ الْبَصِیرَةِ; به خاطر حبّ دنیا، گوشها از شنیدن حکمت کر شده و چشمِ دلها، از نور بصیرت، نابینا گشته است»(8).


مرحوم سیّد رضی به پایان این خطبه که می رسد چنین می گوید:

«وَ إذَا تَأَمَّلَ الْمُتَأَمِّلُ قَوْلَهُ(علیه السلام): «وَ مَنْ أَبْصَرَ بهَا بَصَّرَتْهُ» وَجَدَ تَحْتَهُ مِنَ الْمَعْنَی الْعَجِیب وَالْغَرَضِ الْبَعِید، مَا لاَ تُبْلَغُ غَایَتُهُ وَ لاَیُدْرَکُ غَوْرُهُ، لاَ سیَّمَا إِذَا قَرَنَ إِلَیْهِ قَوْلُهُ: «وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ» فَإِنَّهُ یَجِدُ الْفَرْقَ بَیْنَ «أَبْصَرَ بهَا» وَ «أَبْصَرَ إِلَیْهَا» وَاضِحاً نَیِّراً، وَ عَجِیباً بَاهِراً! صَلَوَاتُ اللّهِ وَ سَلاَمُهُ عَلَیْهِ».

«اگر به درستی انسان در این سخن امام(علیه السلام) که می فرماید: (وَ مَنْ أَبْصَرَ بهَا بَصَّرَتْهُ) (کسی که با آن بنگرد بینایش می کند) دقّت کند، در آن معنای شگفت آور و مفهوم ژرفی خواهد یافت که هرگز به عمق آن نتوان رسید، به ویژه اگر جمله (مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ) (کسی که به دنیا بنگرد و منتهای آرزویش را دنیا قرار دهد کورش خواهد کرد) در کنار جمله بالا گذارده شود; در این صورت فرق واضحی میان آن دو خواهد یافت، فرقی روشن و شگفت انگیز و آشکار. درود و سلام خدا بر او باد».

مرحوم «سیّد رضی» نخواسته است فرق میان این دو را واضحتر و آشکارتر از این بیان کند; شاید به این منظور که ذهن شارحان و عالمان، به هر سو برود و تفسیرهای گوناگونی را برای این جمله کشف کنند.


نکته ها:

1- چگونگی حساب اعمال در جهان دیگر

مسأله حساب در روز «معاد» که در خطبه بالا به آن اشاره شده است، از مسایل قطعی در اسلام است که در آیات بسیاری از قرآن مجید و اخبار متواتری وارد شده است و دایره آن، تمام اعمال انسان از کوچک و بزرگ و گفتار و رفتار و حتّی سخن گفتن و سکوت را شامل می شود و از همان آیات و روایات استفاده می شود که در حسابرسیِ اعمالِ آدمی در قیامت، فوق العاده دقّت و موشکافی می شود; همان گونه که در آیه 16 سوره لقمان آمده است: «یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فِی صَخْرَة أَوْ فِی السَّموَاتِ أَوْ فِی الاَْرْضِ یَأْتِ بهَا اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَطِیفٌ خَبیرٌ; پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگی یا گوشه ای از آسمانها یا زمین پنهان گردد، خداوند آن را (در قیامت) برای حسابرسی می آورد، خداوند دقیق و آگاه است.»

در مجموع، قرآن مجید و روایات اسلامی در مورد حساب روز قیامت، به چند موضوع مهمّ اشاره می کند.

الف: عمومیت حساب و شمول آن نسبت به همه انسانها از اوّلین و آخرین و حتّی انبیا و پیامبران; تا آنجا که یکی از اسامی روز قیامت «یوم الحساب» است که در چندین آیه از قرآن مجید آمده است.(9)

عمومیت نه تنها در مورد انسانها بلکه درباره تمام اعمال آنها نیز می باشد، چنانکه در آیه 47 سوره انبیاء می خوانیم: «وَ نَضَعُ الْمَوَازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَیْنَا بهَا وَ کَفَی بنَا حَاسبینَ; و در قیامت ترازوهای عدالت را در میان می نهیم و به هیچ کس کمترین ظلمی نمی شود و اگر اعمال نیک و بدی به اندازه دانه خردلی باشد، آن را برای حساب حاضر می کنیم و کافی است که ما حسابرس باشیم.»

البتّه کسانی هستند که به خاطر زشتی فوق العاده اعمال، یا نیکویی فوق العاده آن، بدون حساب وارد جهنّم یا بهشت می شوند و به تعبیر دیگر: حساب آنها روشن است. در حدیثی از امام زین العابدین(علیه السلام) می خوانیم: «إِعْلَمُوا عِبَادَ اللّهِ! إِنَّ أَهلَ الشِّرْکِ لاَتُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازینُ وَلاَتُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِینُ وَ إِنَّماَ یُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً; بدانید ای بندگان خدا! که مشرکانِ (لجوج و طغیانگر) ترازوی سنجش اعمال برای آنها برپا نمی شود و نامه اعمالشان بررسی نمی گردد; بلکه گروه گروه بسوی جهنم فرستاده می شوند».(10)

ب: سرعت حساب; در آیات و روایات این نکته به خوبی روشن است که حساب الهی در قیامت بسیار سریع است; از جمله در هشت آیه از آیات قرآن مجید، خداوند به عنوان «سریع الحساب» معرّفی شده است. در حدیثی می خوانیم: «إنَّ اللّهَ یُحَاسبُ الْخَلائِقَ کُلَّهُمْ فِی مِقْدَارِ لَمْحِ الْبَصَرِ; خداوند حساب همه بندگان را در یک چشم به هم زدن رسیدگی می کند».(11)

دلیل این سرعت روشن است; چرا که سرعتِ محاسبه به علم و آگاهی بستگی دارد و با توجّه به احاطه علمی پروردگار، برای رسیدگی به حساب انسان ها در یک لحظه مشکلی وجود ندارد! مگر اینکه خداوند بخواهد گروهی را برای مجازات، یا به رنج افکندن یا حکمتی دیگر در پای میزان حساب، معطّل کند.

اصولا اعمال ما آثاری در روح و جسم ما به یادگار می گذارد که با یک نگاه اجمالی به آن، از سوی کسی که این آثار را می بیند، حساب روشن است و از یک نظر می توان اعمال انسان را به کارکرد «اتومبیل ها» تشبیه کرد که با یک نگاه روی صفحه «کیلومتر شمار» آن، می توان فهمید که در طی بیست سال چه مقدار راه رفته است; مخصوصاً در عصر کامپیوتر - که گاه با اشاره به یک دکمه همه چیز بر صفحه آن نمایان می شود - مسأله سرعت حساب امر پیچیده ای نیست.

ج: دقّت در حساب، یکی دیگر از ویژگی های حساب الهی در روز قیامت است که در آیات قرآن، گاهی به عنوان «مثقال ذرّه» (سنگینی یک ذرّه) و گاهی به عنوان «مثقال خردل» (سنگینی یک دانه خردل، که دانه بسیار کوچکی است و ضرب المثل در کوچکی قرار گرفته، مانند تعبیر به «سرِ سوزن» که در فارسی به کار می رود) به آن اشاره شده است.

د: سخت گیری در حساب; درباره کسانی که در زندگی دنیای خود، نسبت به مردم سخت گیری داشته اند ویژگی دیگری از حساب روز قیامت است که در آیات قرآن از آن تعبیر به «سوء الحساب» شده است. به یقین خداوند «سوء حساب» به معنای حساب نادرست و بد، با کسی ندارد; بلکه منظور از آن سخت گیری درباره کسانی است که سخت گیر بوده اند.

هـ: حسابهای آسان; از پاره ای از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که به عکس گروه بالا، خداوند درباره بعضی حساب «یوم القیامه» را آسان می گیرد و آنها کسانی هستند که در دنیا حسابها را بر دیگران آسان گرفته اند و خدا هم به پاداش اعمال خیرشان، حساب را بر آنها آسان می گیرد، قرآن مجید می گوید: «فَأَمَّا مَنْ اُوتِیَ کِتَابَهُ بیَمِینِهِ فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَاباً یَسیراً وَ یَنْقَلِبُ إِلَی أَهْلِهِ مَسْرُوراً; امّا کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شده است، به زودی حساب آسانی برای او می شود و مسرور و شادمان به خانواده اش ملحق می گردد».(12)

در حدیثی از پیغمبر(صلی الله علیه وآله) آمده است: «ثَلاَثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ، حَاسَبَهُ اللّهُ حِسَاباً یَسیراً وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ برَحْمَتِهِ; قَالُوا: وَ مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللّهِ؟ قَالَ: تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ; سه صفت است که در هر کس باشد خداوند حساب را بر او آسان می گیرد: به کسی که تو را محروم کرده، عطا کنی! و با کسی که از تو بریده، پیوند برقرار سازی! و از کسی که به تو ستم کرده بگذری و عفو کنی!»(13)

این حدیث به خوبی نشان می دهد که حساب آسانِ خداوند در قیامت، بازتابی است از حسابی که انسان در این دنیا با دیگران داشته است.

و- آنها که بی حساب وارد بهشت می شوند; در برابر گروههایی که در حساب آنها سخت گیری و یا آسان گیری می شود، گروه سومی هستند که بی حساب وارد بهشت می شوند; آنها کسانی هستند که در اوج تقوا و پرهیزگاری و معارف حقّه الهیّه بودند. در حدیثی از امام سجاد(علیه السلام) می خوانیم: «إِذَا جَمَعَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الاَْوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ، قَامَ مُنَاد - فَنَادَی یُسْمِعُ النَّاسَ - فَیَقُولُ: «أَیْنَ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللّهِ؟» فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاس فَیُقَالُ لَهُمْ: «اذْهَبُوا إِلَی الْجَنَّةِ بغَیْرِ حِسَاب»; هنگامی که خداوند اوّلین و آخرین را (در روز قیامت) جمع می کند، ندا دهنده ای بر می خیزد و این سخن را به گوش همه می رساند، می گوید: «کجا هستند آنهایی که به خاطر خدا یکدیگر را دوست می داشتند؟» در این هنگام گروهی از مردم بر می خیزند، به آنها خطاب می شود: «بروید به سوی بهشت بدون حساب!»»(14).

شبیه همین معنا درباره صابران(15) و پیشگامان در ایمان به اطاعت خدا(16) نیز آمده است.

در مقابل آنها گروهی هستند که بدون حساب وارد دوزخ می شوند; زیرا آنقدر آلوده اند که نیازی به حساب ندارند! از جمله در حدیثی از امام صادق(علیه السلام)می خوانیم: «ثَلاَثَةٌ یُدْخِلِهُمُ اللّهُ النَّارَ بغَیْرِ حِسَاب: إِمَامٌ جَائِرٌ وَ تَاجِرٌ کَذُوبٌ وَ شَیْخٌ زَان; سه گروهند که خداوند آنها را بدون حساب وارد دورزخ می کند: پیشوایان ستمگر و تاجران دروغگو (که با دروغ و توطئه خود، خون محرومان را می مکند) و پیرمردان زناکار».(17)

در دیگر روایات گروه های دیگری نیز در این زمره، ذکر شده اند.

بدیهی است که هم این گروه و هم گروههایی که بدون حساب وارد بهشت می شوند، کسانی هستند که آنقدر در طریق معصیت، یا طاعت قدم برداشته و در ناپاکی و یا در مسیر پاکی گام نهاده اند به گونه ای که وجودشان یکپارچه نور، یا ظلمت است و با چنین شرایطی نیاز به حساب ندارند و در واقع استثنایی هستند بر مسأله عمومیّت حساب که در آغاز بحث به آن اشاره شد.

2- دنیاپرستی مذموم است نه دنیاداری

نکته دیگری که اشاره به آن در اینجا لازم به نظر می رسد، این است که آنچه درباره نکوهش از دنیا در این خطبه و مانند آن آمده ناظر به دنیاپرستی است. یعنی روش کسانی است که همه ارزش ها را فدای منافع مادّی می کنند. «دل و دین» بر سر دنیا می نهند و گرنه زندگی آبرومندانه و بهره گیری معقول از مواهب الهی، هرگز در اسلام ممنوع و نکوهیده نیست. شرح بیشتر در این زمینه، با ذکر مدارک و شواهد به خواست خدا در ذیل خطبه های مشابه خواهد آمد.(18)


پی نوشت:

  1. «عَناء» به معنای رنج و مشقّت است و از همین رو به اسیر «عانی» می گویند; چرا که در رنج و مشقّت است. 

  2. سوره بلد، آیه 4. 

  3. بحارالانوار، جلد 69، صفحه 48. 

  4. وسائل الشیعه، جلد 12، صفحه 297-298، باب 14، حدیث 2 (با کمی تلخیص).

  5. «سَاعَی» از مادّه «سَعْی» در اصل به معنای دویدن است و به تلاش و کوشش نیز «سعی» گفته می شود. گویی انسان به دنبال چیزی می دود. در جمله بالا اشاره به کسانی است که به دنبال دنیا می دوند و گویی با هم مسابقه می دهند و هر یک بر دیگری پیشی می گیرد و یا اشاره به این است که آنها به دنبال دنیا می دوند و دنیا هم از آنها فرار می کند. جمعی از ارباب لغت این واژه را به معنای «دعوت کردن کنیزان به اَعمال منافی عفّت» دانسته اند; بنابراین خطبه بالا اشاره به نکته ظریف تری می کند; دنیا را به کنیز بدکاری تشبیه نموده که دنیاپرستان به دنبال او می دوند.

6.«وَاتَتْهُ» از مادّه «مُواتاة» به معنای دنبال شخص، یا چیزی رفتن و از او اطاعت کردن است. 

  1. بحار الانوار، جلد 14، صفحه 39.

  2. غرر الحکم، شماره 7363. 

  3. به آیات 16، 26 و 53 سوره ص و آیه 27 سوره غافر، مراجعه نمایید.

  4. تفسیر نورالثقلین، جلد 4، صفحه 507. 

  5. مجمع البیان، جلد 1، صفحه 297. 

  6. سوره انشقاق، آیات 7-9.

  7. تفسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 537.

  8. کافی، جلد 2، صفحه 126.

  9. بحارالانوار، جلد 79، صفحه 138.

  10. کنز العمّال، شماره 3031.

  11. خصال صدوق، صفحه80. (باب ثلاثه، نخستین حدیث).

18. 

سند خطبه: نویسنده «مصادر نهج البلاغه» با صراحت می گوید: «این توصیفی که امام از دنیا در این خطبه کرده است به طور متواتر و به طرق مختلف از آن حضرت نقل شده است. از جمله کتابهایی که قبل از «سیّد رضی» آن را آورده اند «کامل مبرّد»، «امالی صدوق»، «مُجتنی ابن دُرید»، «تحف العقول ابن شُعبه» و «عقد الفرید ابن عبد ربّه» است و از کتابهایی که بعد از «نهج البلاغه» آن را ذکر کرده اند «امالی سیّد مرتضی»، «تذکرة الخواص ابن جوزی»، «مشکاة الانوار طبرسی»، «غُررالحکم آمُدی» و «کنز الفوائد کراجکی» است که با مختصر تفاوتی آن را ذکر نموده اند».(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 90

).