[hadith]و من کلام له (علیه السلام) لما بلغه اتهام بنی أمیة له بالمشارکة فی دم عثمان‏:

أَ وَ لَمْ یَنْهَ بَنِی أُمَیَّةَ عِلْمُهَا بی عَنْ قَرْفِی؟ أَ وَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابقَتِی عَنْ تُهَمَتِی، وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِی. أَنَا حَجِیجُ الْمَارِقِینَ وَ خَصِیمُ النَّاکِثِینَ الْمُرْتَابینَ، وَ عَلَی کِتَاب اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ وَ بمَا فِی الصُّدُورِ تُجَازَی الْعِبَادُ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 445

از سخنان آن حضرت (ع) است هنگامی که شنید بنی امیه او را متهم به کشتن عثمان نموده اند ایراد فرمود.

«أَ وَ لَمْ یَنْهَ بَنِی أُمَیَّةَ عِلْمُهَا بی عَنْ قَرْفِی- أَ وَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابقَتِی عَنْ تُهَمَتِی- وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِی- أَنَا حَجِیجُ الْمَارِقِینَ وَ خَصِیمُ النَّاکِثِینَ الْمُرْتَابینَ

-وَ عَلَی کِتَاب اللَّهِ تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ- وَ بمَا فِی الصُّدُورِ تُجَازَی الْعِبَادُ».

شرح: 

قوله علیه السلام: «او لم ینه الی أ و ما وزع ...»،

این جمله امام (ع) به صورت استفهام و پرسش آمده، در باره این که چرا بنی امیّه از تهمت زدن آن حضرت در باره قتل عثمان دست بر نمی دارند با وجودی که پایبندی آن بزرگوار را به دیانت و برکناری وی را از ریختن خون مطلق مسلمین می دانند چه رسد به خون عثمان که به ظاهر هر خلیفه مسلمانها و داماد پیامبر (ص) بوده است. 

استفهام و پرسش را به صورت انکار آورده اند. گویا این اتهام را از آنها بدور دانسته و از چنین نسبتی که به وی داده شده است تعجب می نماید. 

امام (ع) به این دلیل بنی امیّه را نادان دانسته است، که آنها بخوبی سابقه آن حضرت را در اسلام و به دور بودن وی را از قتل عثمان می دانستند و در عین حال کشتن خلیفه را به وی نسبت می دادند... 

قوله علیه السلام: «و لما وعظهم اللَّه به ابلغ من لسانی»، 

این فراز گفته امام (ع) نوعی استدلال است بر این که چرا سخن آن حضرت بنی امیّه را از غیبت و تهمت باز نمی دارد بدین توضیح که موعظه خداوند با وجودی که از نظر مفهوم و معنی از کلام امام (ع) در ادای مقصود و تأثیرگذاری در بنی امیّه تأثیر نکرده باشد که آنها را از تهمت های ناروا باز دارد چه انتظاری است که از سخن امام پند گیرند خداوند در موارد فراوانی موعظه فرموده پند داده است از جمله:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ...» «وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَد احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً». 

در قرآن آیات فراوانی بدین معنی آمده است. 

امام (ع) لفظ «لسان» را از باب اطلاق اسم سبب بجای مسبّب برای وعظ مجاز آورده اند. 

قوله علیه السلام: «أنا حجیج المارقین»،

منظور از «مارقین» تمام کسانی هستند که از دین خارج شده باشند و مقصود از «خصیم المرتابین» یعنی آنان که با شکّ و شبهه و بدون دلیل قتل عثمان را به آن حضرت نسبت می دادند. قول دیگر این است که مراد شک کنندگان در باره درستی دین یعنی منافقان می باشند. 

قوله علیه السلام: «و علی کتاب اللّه تعرض الأمثال...»،

این فراز از سخن امام (ع) اشاره به دلیلی است که بر علیه آنها اقامه کرده و به علّت این تهمت نادرست آنها را خصم و دشمن خود می داند. شرح استدلال کلام حضرت چنین است. 

هر عمل منکری که از انسان صادر شود، باید نشانه ای از گفتار، کردار و یا اعتقاد بر صدور آن وجود داشته باشد. در مورد اتّهام بنی امیّه و نسبت قتل به امام (ع) باید گواهی از گفتار یا کردار و یا نیّت باطنی آن حضرت بر ارتکاب قتل، در دست بنی امیّه می بود تا می توانستند ادّعا کرده آن بزرگوار را متّهم نمایند، و چون بنی امیّه شاهدی که حاکی از اثبات ادّعایشان باشد، در اختیار نداشتند و ادعایشان باطل بود. 

امّا از جهت گفتار و کردار امام (ع) در رابطه قتل عثمان، گواهی در اختیار نداشتند و اگر روزنه ای برای تهمت زدن در دستشان بود در طول تاریخ باثبات می رساندند و حتما خبرش بما رسیده بود. 

هر چند در ظاهر کلام و عمل حضرت ابهاماتی وجود داشت که افراد جاهل و نادان می توانستند حمل بر قتل عثمان نمایند ولی حضرت می فرماید اینها صرفا حدسیاتی هستند که باید برای اعتبار یافتن، بر کلام خدا عرضه شوند، چنانچه قرآن این حدسیات را به عنوان دلیل قبول کرد مورد قبول است در مورد گفتار روایتی از امام (ع) نقل شده است، که از آن بزرگوار در مورد قتل عثمان سؤال شد. در پاسخ فرمودند: «خدا عثمان را کشت و من با او بودم.» در مورد عمل و رفتار به هنگام کشته شدن عثمان امام (ع) از خانه خارج نشد، از ظاهر این روایت و بیرون نیامدن حضرت از خانه اش فهمیده می شود که در قتل عثمان دست داشته است. 

امام (ع) در ردّ این توهّم می فرمایند: این حدسیّات باید بر کلام خدا عرضه شود، آیا قرآن امور گمانی را دلیل قطعی و برهانی می داند. 

امّا در مورد اعتقاد و رأی حضرت بر قتل عثمان، اصولا کسی از نیّت و قلب انسان جز خدا آگاه نیست خداوند خیراندیشی و یا بداندیشی انسانها را می داند و آنها را مکافات می دهد. بنی امیّه که از قلب و اعتقاد امام آگاه نبودند چگونه آن حضرت را متّهم به قتل می کردند. با توضیح فوق روشن شد، که از لحاظ گفتار کردار و اعتقاد بنی امیّه حق نداشتند که امام (ع) را متّهم به قتل کنند.