[hadith]الدعاء للنبی‏:

اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحاً فِی ظِلِّکَ وَ اجْزهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَیْرِ مِنْ فَضْلِکَ. اللَّهُمَّ وَ أَعْلِ عَلَی بنَاءِ الْبَانِینَ بنَاءَهُ وَ أَکْرِمْ لَدَیْکَ مَنْزلَتَهُ وَ أَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ وَ اجْزهِ مِنِ ابْتِعَاثِکَ لَهُ، مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ مَرْضِیَّ الْمَقَالَةِ ذَا مَنْطِقٍ عَدْلٍ وَ خُطْبَةٍ فَصْلٍ. اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فِی بَرْد الْعَیْش وَ قَرَارِ النِّعْمَةِ وَ مُنَی الشَّهَوَاتِ وَ أَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ‏ وَ رَخَاءِ الدَّعَةِ وَ مُنْتَهَی الطُّمَأْنِینَةِ وَ تُحَفِ الْکَرَامَة.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 3، ص: 192-189

 

ما را در سایه او قرارده:

امام(علیه السلام) در این بخش از سخنانش دعای جامعی در حقّ پیامبر اسلام می کند و در واقع طرز دعا کردن به آن بزرگوار را به ما می آموزد و نیز دعای جامعی برای خود و دوستان و پیروانش می نماید.

در قسمت اوّل، شش چیز از پیشگاه خداوند بزرگ برای پیغمبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) تقاضا می کند. نخست این که عرض می کند: «پروردگارا! جایگاه وسیعی در سایه لطفت برای او بگشای!» (اللّهُمَّ افْسَحْ(1) لَهُ مَفْسَحاً فِی ظِلِّکَ).

«ظلّ» [= سایه] در این جا ممکن است معنای کنایی داشته باشد و اشاره به سایه لطف، جُود و بخشش خداوند باشد; و یا به معنای حقیقی، و اشاره به سایه های بهشتی در قیامت باشد. چنانکه در حدیث آمده است: «در بهشت درختی است که شخصِ سوارِ بر مرکب، می تواند در سایه آن یکصد سال راه برود».(2)

دوم این که عرض می کند: «خداوندا از فضل و کرمت پاداش مضاعف به او مرحمت کن!» (وَاجْزهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَیْرِ مِنْ فَضْلِکَ).

روشن است که پاداش الهی همیشه به صورت مضاعف و چندین برابر می باشد چرا که از فضل و کَرمش سرچشمه می گیرد و برابری با اَعمال در آن شرط نیست; ولی در اینجا تفاضای پاداشهای بیشتری برای آن بزرگوار شده است.

در سومین و چهارمین تقاضا عرضه می دارد: «خداوندا! کاخ پرشکوه او را از هر بنایی برتر ساز و مقام او را در پیشگاه خود گرامی دار!» (اللّهُمَّ وَ أعْلِ عَلَی بنَاءِ الْبَانِینَ بنَاءَهُ، وَ أَکْرِمْ لَدَیْکَ مَنْزلَتَهُ).

منظور از «بناء» در اینجا یا دین و آیین و مذهب اوست که تفاضا شده بر تمام ادیان جهان پیشی گیرد و یا مقام والای آن حضرت است، که بر همه تقدّم جوید.

در پنجمین و ششمین تقاضا از خداوند، عرضه می دارد: «خداوندا! نور او را (در سراسر جهان) کامل گردان! و پاداش رسالتش را پذیرش شهادت (و شفاعت در حقّ امّت) و قبول گفتار او قرارده! (چرا که او) دارای منطق عادلانه و سخنان جدا کننده حقّ از باطل بود» (وَ أَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ، وَاجْزهِ مِنِ ابْتِعَاثِکَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، وَ مَرْضِیَّ الْمَقَالَةِ، ذَا مَنْطِق عَدْل، وَ خُطْبَة فَصْل).

جالب این که جزای رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در این عبارت شفاعت امّت شمرده شده، چیزی که برکتش به دیگران باز می گردد و این نهایت کرامت و لطف آن حضرت است و در ضمن به این نکته نیز اشاره شده که شفاعت و گواهی آن حضرت، بی حساب نیست، او همواره گفتارش عادلانه و سخنانش جدا کننده حق از باطل بود، اگر درباره شخص، یا قومی شفاعت کند لیاقت و شایستگی شفاعت را در آنها یافته است و این ناظر به همان چیزی است که در مباحث شفاعت گفته ایم که شفاعت هم، بی حساب نیست، بلکه لیاقتی لازم دارد و به تعبیر دیگر: باید رابطه معنوی میان شفاعت کننده و شفاعت شونده باشد و آنها که تمام پیوندهای خود را بریده اند، لایق شفاعت نیستند و این همان مقام محمودی است که در قرآن مجید به آن اشاره شده، می فرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً; پاسی از شب را از خواب برخیز و قرآن (و نماز) بخوان این یک وظیفه اضافی برای توست تا پروردگارت تو را به مقام محمود برساند»(3).

در آخرین بخش از خطبه، امام دعایی برای خود و دوستانش می کند و در عبارت کوتاه، برترین نعمت های الهی را تقاضا می نماید، عرض می کند: «خداوندا! میان ما و آن پیامبر بزرگ(صلی الله علیه وآله) در جایی که زندگانیش خوش و نعمتش جاویدان و آرزوهایش مطلوب و لذّاتش خواستنی است، در کمال آرامش و نهایت اطمینان و توأم با هدایای پر ارزش، جمع گردان!» (اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فِی بَرْد الْعَیْش وَ قَرَارِ النِّعْمَةِ، وَ مُنَی الشَّهَوَاتِ، وَ أَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ، وَ رَخَاءِ الدَّعَةِ(4)، وَ مُنْتَهَی الطُّمَأْنِینَةِ، وَ تُحَفِ الْکَرَامَةِ).

این اوصاف هفت گانه، اوصاف بهشت برین است که دارای تمام این صفات و برکات می باشد; آرامش، آسایش، کرامت های الهی، لذّات شایسته و نعمت های معنوی و مادّی بی نظیر، توأم با جاودانگی در آن جمع است.


پی نوشت:

  1. «اِفْسَح» از مادّه «فَسْح» (بر وزن فسخ) به معنای مکان وسیع است; و از همین رو این مادّه در مفهوم گسترش دادن، به کار می رود.

  2. مجمع البیان، جلد 10-9، صفحه 218، ذیل آیه 30 از سوره واقعه.

  3. سوره اسراء، آیه 79. 

  4. «دَعَة» از مادّه «وداع» به معنای جدا شدن و رها کردن است و از آنجا که هر گاه انسان چیزی را رها می کند و بی حرکت و آرام می ماند، این واژه به معنای آرامش نیز بکار رفته و در خطبه بالا همین معنا اراده شده است.