[hadith]و قال (علیه السلام) لما قُتل الخوارج، فقیل له یا أمیرالمؤمنین هلک القوم بأجمعهم:

کَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَاب الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ، کُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّی یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابینَ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 333-332

«کَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَاب الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ -کُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ- حَتَّی یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابینَ».

این سخن امام (ع) برای ردّ گفتار و ادّعای شخصی است که به عرض رساند، تمام خوارج به هلاکت رسیده کسی از آنها باقی نماند. بیان این که خوارج به صورت نطفه در صلب مردها و رحم زنها باقی خواهند ماند، به این حقیقت اشاره دارد که بطور یقین گروهی وجود خواهند داشت که طرز تفکر و اندیشه نادرست خوارج را داشته باشند گر چه در زمان حاضر در پشت پدران و رحم مادرانشان هستند، ولی در آینده متولّد خواهند شد چه آنها که در زمان حضرت به صورت نطفه وجود داشته و از صلب پدران به رحم مادران انتقال یافته بودند و چه آنها که بعدها از صلب پدران به رحم مادران انتقال می یافتند فرموده امام (ع) همه را شامل می شود. 

سپس برای بقای خوارج در بستر زمان خصوصیاتی را بیان کرده اند، بدین شرح: از آنها رؤسایی با نفود قیام خواهند کرد. امام (ع) از ظهور و خروج آنان به عبارت «قرن» به صورت استعاره ترشیحی تعبیر فرموده اند: «هرگاه شاخه ای از خوارج بروید، بریده خواهد شد: «کلّما نجم منهم قرن قطع»: نجم و قطع از ویژگیهای گیاه است که به کنایه برای بوجود آمدن و از بین رفتن خوارج استعمال شده است. 

در عاقبت امر، رذالت و بیچارگی را برای آنها پیش بینی کرده می فرمایند: آنها سرانجام دزدان سر راه بگیری خواهند شد. 

گروه زیادی از خوارج، پس از آن حضرت به مقام ریاست رسیدند، زیرا آن نه نفری که در جنگ نهروان فرار کردند، هر کدام به محلّی رفتند و فزونی یافتند به علاوه این نه نفر گروهی از همفکران خوارج در اطراف پراکنده بودند که حضرت بر آنها دست نیافت. از آن نه نفر، دو نفر به عمان، دو نفر به کرمان، دو نفر به سجستان، دو نفر به جزیره و یک نفر به تلّ مورون رفتند. و بسرعت نوآوری در باره دیانت از ناحیه آنها در همه جا پراکنده شد، و در نهایت به بیست گروه و فرقه تقسیم شدند. بزرگان خوارج را شش فرقه و بترتیب زیر نام برده اند. 

1-  فرقه ازارقة: پیروان نافع بن ازرق، که از بزرگترین فرقه های خوارج بودند. این گروه از شهر بصره به قصد تصرّف اهواز خارج شدند. و بر اهواز و حومه آن و بخشی از سرزمین فارس و کرمان، در زمان فرمانروایی عبد اللّه زبیر مسلّط شدند. از فرماندهان خوارج ده نفر و به اسامی ذیل به همراه نافع بن ازرق بودند. 

اوّل: عطیّة بن اسود حنفی. دوّم: عبد اللّه ما خول و دو برادرش. سوّم: عثمان بن زبیر. چهارم: عمر بن عمیر العمیری. پنجم: قطرّی بن فجاة مازنی. ششم: عبدة بن هلال شیبانی. هفتم: صخر التیمی: هشتم: صالح عبدی. نهم: عبد ربّه الکبیر. دهم عبد ربّه الصغیر. 

نامبردگان با سی هزار سوار که به همراه داشتند، بر اهواز و اطراف آن استیلا یافتند.

از طرف عبد اللّه زبیر مهلّب بن صفرة، برای پیکار با آنها گسیل شد. مهلّب و فرزندانش نه سال تمام با خوارج جنگ کردند تا سرانجام، به هنگام امارت حجاج بن یوسف ثقفی، جنگ پایان یافته خوارج متلاشی شدند، فرمانده کل، نافع بن ازرق، پیش از آن که، مهلّب کاملا بر اوضاع مسلّط شود وفات یافت، خوارج پس از وی با قطری بن فجاة مازنی بیعت کرده او را امیر المؤمنین نامیدند. 

2-  فرقه دوّم، فرقه نجدات، که رهبرشان نجدة بن عامر حنفی بود. دو فرمانده دیگر نیز به همراه نجدة بودند که به یکی عطیّه و به دیگری ابو فدیک می گفتند. ابو فدیک به علّت شبهه ای که پیش آمد از نجدة جدا شد و سپس او را کشت. پیروان نجدة به دو دسته بزرگ به رهبری عطیه و ابو فدیک تقسیم شدند. در زمان حکومت عبد الملک مروان، هر دو نفر بقتل رسیدند. 

3-  فرقه بیهسیّة، پیروان، ابی بیهس الهیصیم بن جابر. ابی بیهس ساکن حجاز بود، و عثمان بن حیّان مزنی در مدینه پس از آن که دست و پایش را قطع کرد او را به قتل رساند. این قتل در زمان خلیفه اموی ولید بن عبد الملک و به اشاره او صورت گرفت. 

4-  فرقه عجاردة، پیروان عبد الکریم بن عجرد. این فرقه، به دسته های کوچک فراوانی تقسیم می شدند و هر یک برای خود رئیسی داشتند. 

5-  فرقه أباضیّه، پیروان عبد اللّه بن أباض می باشند، و در روزگار ریاست مروان بن محمّد، عبد اللّه بن محمد بن عطیّه به دستور مروان بر علیه عبد اللّه بن أباض قیام کرده، پس از جنگی که صورت گرفت وی را به قتل رساند. 

6-  فرقه ثعالبه: پیروان ثعلبة بن عامر. این گروه نیز بدسته های مختلف فراوانی تقسیم شدند که برای هر دسته فرمانده مشهوری بود. نام رؤسای این فرق و چگونگی اموال آنها و این که چه کسانی آنها را کشتند در کتابهای تاریخ به تفصیل نگاشته شده است.

امّا فرموده حضرت که سرانجام اینان به صورت، دزدانی قطّاع الطریق در خواهند آمد، اشاره به رفتاری بود که در نهایت، پیروان خوارج، در اطراف بلاد اصفهان، اهواز، و قراء عراق انجام می دادند. آنها زندگی خود را از غارت اموال بیت المال و کشتن اشخاصی که مرام آنها را قبول نداشتند تأمین می کردند. 

خوارج پس از آن که بوسیله مهلّب ضعیف شده و متلاشی شدند، دست به دزدی، راهزنی، آدمکشی آشکار و یا ترر می زدند، شرح کامل زندگی و اعمال رفتارشان را در کتابهای تاریخی باید جست.