[hadith]من خطبة له (علیه السلام) و فیها یَصفُ أصحابه بصفّین حین طال منعهم له من قتال أهل الشام:

فَتَدَاکُّوا عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبلِ الْهِیمِ یَوْمَ وِرْدهَا وَ قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِیهَا وَ خُلِعَتْ مَثَانِیهَا حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِیَّ أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَیَّ. وَ قَدْ قَلَّبْتُ هَذَا الْأَمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّی مَنَعَنِی النَّوْمَ، فَمَا وَجَدْتُنِی یَسَعُنِی إِلَّا قِتَالُهُمْ أَوِ الْجُحُودُ بمَا جَاءَ بهِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه وآله). فَکَانَتْ مُعَالَجَةُ الْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْعِقَاب وَ مَوْتَاتُ الدُّنْیَا أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مَوْتَاتِ الْآخِرَة.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 309

کلام حضرت که می فرمایند: «تداکّوا...» اشاره است به نوع عملکرد یارانش در باره جنگ صفین، چون امام (ع) آنها را به مدتی طولانی از آمادگی برای جنگ بازداشته بود. و امام (ع) اصحابش را به دو دلیل از عجله کردن، در باره کارزار منع می کرد. 

1-  اول آن که شیوه رفتار آن بزرگوار در جنگ ها این بود که به دشمن فرصت می داد تا جنگ از ناحیه وی آغاز شود و دشمن مسئول عواقب کارزار باشد. 

2-  دوّم آن که در چگونگی با خصم، تمام جهات مصلحت را در نظر می گرفت، بی آن که در اصل جنگ با طاغیان و متمرّدین که یک واجب بود تردید داشته باشد، زیرا امام (ع) مأموریّت داشت که با مخالفان که مخالف حق بودند برخورد قاطع داشته باشد. آری تأمّل حضرت برای به دست آوردن اندیشه نیک در کیفیت برخورد، و فرصت دادن به دشمن بود که محتمل بود حق را دریافته به طاعت باز گردد و موجب ریختن خون مسلمین نشود، چنان که این حقیقت را در گفتار آینده خود بصراحت فرموده اند. سپس حضرت ازدحام آنها را با بیان دو صفت تأکید فرموده اند:

هجوم مردم را به ازدحام شتران تشنه، هنگامی که ساربان آنها را برای آب رها می کند تشبیه کرده، جهت مشابهت، شدّت ازدحام و هجوم آنها را قرار داده است. و نتیجه این ازدحام را گمان قتل خود و یا کشتن گروهی گروه دیگر را دانسته، و بدینسان شدّت ازدحام و هیجان آنها را در تقاضایی که داشته اند بیان می فرماید. 

سپس می فرماید: «ظاهر و باطن این امر را بخوبی سنجیدم» این جمله امام (ع) به دلایلی که موجب منع یارانش از تصمیم فوری بر جنگ می شده است، اشاره دارد. و آن به کار گرفتن درایت و اندیشه لازم در باره کارزار با آنها بوده تا این که برای حضرت، خطر ترک قتال که همانا کفر به آیین محمد (صلی الله علیه وآله) بوده و یا اقدام به جنگ و ریختن خون مسلمین روشن شود، زیرا انتخاب یکی از دو امر موجب خطر و خسران بوده است. بدین توضیح که: گزینش کارزار سبب بذل جان و هلاکت جمعی از مسلمین می شده، و از طرفی ترک جنگ، موجب مخالفت با فرمان خدا و دستور پیامبر اکرم (ص) می شده که نتیجه اش کیفر دردناک جهنم بوده است. ولی چنان که دانستی برای سعادت دنیا ارزشی نیست و بدبختی دنیا به نسبت بدبختی آخرت در نزد خردمندان بویژه شخصیّتی همچون امیر المؤمنین (ع) ناچیز است نظر به همین خصوصیت و حقیقت است که می فرماید: «انتخاب کارزار برای من از انتخاب کیفر آخرت آسانتر و مرگ دنیوی به نسبت هلاکت اخروی سهل تر می باشد.»

حضرت لفظ مرگ را، برای ترس و سختیهای دنیا و آخرت استعاره آورده اند، زیرا مناسبت میان مرگ و هول و هراس سختی و شدّت است که در هر دو وجود دارد.