[hadith]من خطبة له (علیه السلام) لما غلب أصحابُ معاویة أصحابَه (علیه السلام) علی شریعة الفرات بصفین و مَنَعوهم الماء:

قَد اسْتَطْعَمُوکُمُ الْقِتَالَ، فَأَقِرُّوا عَلَی مَذَلَّةٍ وَ تَأْخِیرِ مَحَلَّةٍ أَوْ رَوُّوا السُّیُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ؛ فَالْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیَاةُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ. أَلَا وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ وَ عَمَّسَ عَلَیْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّی جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِیَّة.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 293-290

از سخنان آن حضرت (ع) است که به هنگام چیره شدن اصحاب معاویه بر آب فرات و بازداشتن یاران امام از نوشیدن آب، ایراد فرموده است:

1-  حضرت در این عبارت: «قد استطعموکم القتال»، لفظ «استطعام» را به منظور آماده ساختن اصحاب برای جنگ، در زمینه جلوگیری از آب، استعاره آورده اند. بدین معنا که لفظ «استطعام» برای غذا خوردن به کار می رود، در این جا حضرت برای قتال و پیکار آورده اند و فرموده اند جنگ را به خورد شما داده اند، با تسلط یافتن اطرافیان معاویه بر آب فرات جنگ را بخواهید یا نخواهید بر شما تحمیل کرده اند. 

جهت استعاره این است که جنگ را آسان جلوه دهد و از یارانش بخواهد که به دلیل جلوگیری از آب راه خود را انتخاب کنند یا خواری و ذلت و یا قتالی را که به آنان تحمیل کرده اند پذیرا شوند. البته آب که مانند زندگی است و از غذا و طعام، در جنگ جاذبه بیشتری دارد. 

به عبارت دیگر آب برای آنان از نان اهمیت بیشتری دارد و چون پیروان معاویه آب را در اختیار دارند حضرت از آنها می خواهند که جنگ را برگزینند، با این وصف طعام از آب شباهت بیشتری با قتال دارد بنا بر این لفظ طعام را برای جنگ به کار برده اند. 

2-  در فراز بعد امام (ع) می فرمایند: «یا تن به ذلّت و خواری داده عقب نشینی کنید، و یا شمشیر را از خون خصم و خود را از آب سیراب نمایید.» حضرت پیروان خود را در زمینه منع آب و تحمیل جنگ بر آنها میان دو امر آزاد می گذارند، که یا جنگ را برگزینند و یا، تن به خفّت و خواری داده جنگ را ترک کنند. 

امام (ع) هر چند سخن را به صورت ملازمه بین دو کار و انتخاب یکی از دو راه ایراد کرده اند، ولی مقصود حضرت جز کارزار چیزی نیست، چه این که می داند اصحابش اقرار به عجز و خواری نکرده قتال را برمی گزینند زیرا تسلیم دشمن شدن، و از رتبه شرافت و شجاعت عقب نشینی کردن را شأن یارانش نمی دانست.

حضرت ترک قتال را مستلزم دو صفت خواری و عقب نشینی از جایگاه شرف دانسته، تا تنفّر یارانش را برانگیخته و چهره زشت خفّت را ترسیم کند، و بهره مندی از آب را که نهایت خواست اصحابش بود با سیرابی شمشیرها از خون دشمن که لازمه اش، پیکار با آنهاست قرین ساخته تا جنگ را به گونه ای دوست داشتنی و مورد رغبت و میل آنها قرار دهد. نسبت دادن سیرابی به شمشیرها نسبتی مجازی است چه فی الحقیقه شمشیر آب نمی خورد. 

فراز سوّم از لطائف کلام حضرت این است که مرگ در زندگی شماست اگر شکست بخورید، زندگی در مرگ شماست، اگر پیروز شوید. زیبایی کلام امام (ع) در این است که پارساترین عبارت و بلیغ ترین سخن یارانش را برای پیکار آماده می سازد و دورنمای جنگ را برایشان تصویر می کند. بدین سان که: نهایت هدفی که شاید بدان قصد از جنگ فرار نمایند، زندگی دنیوی است که می ترسند بر اثر جنگ از میان رفته و مرگ به سراغشان بیاید، در حالی که زندگی با ذلّت شکست، خود نوعی مرگ حاضر است که هم اکنون با فرار برایشان مسلّم می گردد. امام (ع) لفظ مرگ را، برای سختیها و هوسهایی که از ناحیه دشمن صورت گیرد مجاز آورده است. چنین مرگی، در نظر خردمندان چندین مرتبه از مرگ بدن سخت تر و ناگوارتر است، زیرا بی اعتباری، از بین رفتن عزّت شکست و خفّت پذیری، در نزد عقلا نه یک مرتبه مردن، بلکه مرگ های پیاپی می باشد. 

احتمال دیگری که برای لفظ مرگ داده شده است این است که مرگ مجاز باشد، از ترک فرمان خدا در جهاد. ترک عبادت و فرمان حق برای نفس انسانی مرگ محسوب می شود، و در برابر خوشنودی خدا عدم و نیستی است. با این توضیح هدف زنده ماندنی که برای تحقق آن از جنگ فرار کنید، در پیکار وجود دارد، هر چند در راه خدا کشته شوید، این در صورتی است که بر دشمن پیروز شوید. با تحقّق شهادت در دنیا بدو معنا زنده خواهید بود:

الف: نام نیکو و جاویدانی که از شما باقی بماند از بین رفتنی نیست. 

ب: زندگی لذّت بخش دنیوی در صورتی است، که نظام حال و زندگی جامعه با وجود پیشوای عدالت خواه و حفظ شریعت چنان که بایسته است برقرار بماند و این میسّر نخواهد بود مگر آن که برای بقای دیانت خود را در گرداب حرب افکنده و برخی به شهادت رسند، در این صورت چون دیانت باقی است آرمان جهادگران نیز باقی است. 

واژه «مرگ» در عبارت حضرت به صورت قضیّه مهمله به کار رفته، هر چند بعضی از جهادگران به شهادت می رسند قابل صدق بر تمام افراد نیز هست. 

محتمل است که منظور زندگی آخرت باشد، بدین معنا که بقای همیشگی در مراقبت به وظیفه خداوندی است و زندگی تام و تمام در بهشت میسّر است، چنان که خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».

میان دو واژه «مذلّة و محلّة» «دماء و ماء» «مقهورین و قاهرین» در عبارت حضرت از نظر فنّ سخنوری، اوّل سجع متوازی، دوّم سجع مطرّف، و سوّم مقابله است. 

چهارمین فراز سخن حضرت که می فرمایند: «که آگاه باشید، معاویه تعداد اندکی فریب خورده را پیشوایی می کند، و چنان حق را بر آنها پوشیده داشته که در جهل مرکب گرفتار شده اند، و آمده اند تا گلوهایشان را هدف تیرهای مرگ قرار دهند» دارای ظرافتهای خاصی به ترتیب زیر است:

1-  با بیان این مطلب برای معاویه دو صفت زشت آورده است: اوّل آن که پیشوای گمراهان است دوم آن که حق و باطل را درهم آمیخته و باطل را بصورت حق جلوه داده است. 

2-  برای پیروان معاویه نیز دو رذیلت ذکر کرده: اوّل آن که آنها نسبت به دین، یاغی شده اند دوّم آن که به دلیل شبهه ناک بودن موضوع، آن قدر به دنبال باطل رفته اند که جهلشان به صورت مرکّب در آمده است. منظور حضرت از بیان رذائل ایجاد تنفّر نسبت به آنهاست. جان کلام این است که به علت پوشیده ماندن حق بر آنان، نادانی اصحاب معاویه تا بدان حد رسیده است که گلوهایشان را هدف تیرهای مرگ قرار می دهند. این عبارت کنایه از آمادگی فراوان برای مرگ است. 

حضرت مرگ را به شخصی که سلاح جنگی بکار می برد تشبیه کرده، آن گاه لفظ هدف را برای گلوی آنها به عاریه آورده است، گویا قصد این بوده که برای مرگ لفظ تیرانداز را عاریه بیاورد. بر اثر تبلیغات معاویه و پوشیده ماندن حق بر آنان آماده شده اند که گلویشان را هدف مرگ یعنی هدف تیرها و شمشیرها قرار دهند.