[hadith]من خطبة له (علیه السلام) عند المسیر إلی الشام قیل إنه خطب بها و هو بالنخیلة خارجا من الکوفة إلی صفین: 

الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا لَاحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَفْقُود الْإِنْعَامِ وَ لَا مُکَافَإِ الْإِفْضَالِ. أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِی وَ أَمَرْتُهُمْ بلُزُومِ هَذَا الْمِلْطَاطِ حَتَّی یَأْتِیَهُمْ أَمْرِی وَ قَدْ رَأَیْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذهِ النُّطْفَةَ إِلَی شرْذمَةٍ مِنْکُمْ مُوَطِّنِینَ أَکْنَافَ دجْلَةَ، فَأُنْهِضَهُمْ مَعَکُمْ إِلَی عَدُوِّکُمْ وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَاد الْقُوَّةِ لَکُمْ.

قال السید الشریف أقول یعنی (علیه السلام) بالملطاط هاهنا السمت الذی أمرهم بلزومه و هو شاطئ الفرات و یقال ذلک أیضا لشاطئ البحر و أصله ما استوی من الأرض، و یعنی بالنطفة ماء الفرات و هو من غریب العبارات و عجیبها.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحة 270-268

از خطبه های امام (ع) است که هنگام حرکت به سوی شام ایراد فرموده است: 

*** 

سید رضیّ (ره) فرموده اند: مقصود حضرت از لغت «ملطاط» در این خطبه، جهتی است که پیشگامان سپاه را فرموده بود در آنجا متوقف شوند، یعنی کناره های رود فرات گاهی به کنار دریا «ملطاط» گفته می شود، ولی در اصل این لغت برای زمین هموار و مسطّح وضع گردیده است. 

منظور امام «ع» از واژه نطفه در این عبارت آب فرات است، بکار بردن نطفه برای آب فرات از عبارات غریب و شگفت آور است. می گویم (شارح) این خطبه را حضرت در سال سی و هفت هجری پنج روز از ماه شوّال باقی مانده بود، هنگامی که در نخیله لشکرگاه معروف بیرون کوفه اردو زده و قصد رفتن به صفین را داشت ایراد فرمود. 

مقصود امام (ع) از مقیّد کردن سپاس خدا به تکرار دو، وقت یا دو، حالت، برای بیان این حقیقت است که ستایش خداوند همواره باید استمرار داشته باشد بعلاوه قیدهایی که در کلام حضرت آمده فوایدی را به شرح زیر در بر دارد:

1- این که فرموده اند: «هرگاه شب وارد شود و تاریکی همه جا را بپوشاند»، برای توجّه دادن به نهایت قدرت خداوند متعال در پیاپی آوردن شب و روز است که بدین سبب مستحقّ ستایش مدام می شود. ادای شکر و انجام وظیفه در برابر نعمتهای خداوند چنین اقتضا می کند. 

2- این که فرموده اند: «هرگاه ستاره طلوع و غروب نماید» طلوع و غروب ستاره تذکّری بر حکمت و کمال نعمت خداوند است. قبلا این موضوع را توضیح داده ایم. 

3- این که فرموده اند: «حمد سزاوار کسی است که نعمتهایش را از هیچ کس دریغ نداشته» در مباحث قبل به فایده این قید مکررا اشاره کردیم و نیازی بتوضیح مجدّد آن نمی بینم. 

4- این که فرموده اند: «هیچ چیز با نعمتهای خداوند برابری نمی کند» مقصود این است که شکر نعمتهای خداوند را نمی توان به جای آورد، زیرا توان انجام یافتن شکر و سپاسگزاری خود نعمتی دیگر است که شکر جدیدی را می طلبد. در خطبه های گذشته راجع به این فایده مبسوط بحث کرده ایم. 

امّا شرح صدور این خطبه به طور خلاصه این است: هنگامی که حضرت قصد حرکت بسوی صفّین را داشت، زیاد بن نصر و شریح بن هانی را با دوازده هزار نفر به عنوان مقدّمه سپاه فرستاد و به آنها دستور داد، تا دستور ثانوی در کنار فرات، پشت کوفه در محلّی به نام عانات اردو زده، متوقف شوند، منظور از ملطاط کناره فرات است. پس از این دستور حضرت از کوفه خارج و بسمت مدائن حرکت کرد. در مدائن مردم را از مخالفت بر حذر داشته پند و اندرز داد. 

و پس از تعیین عدیّ بن حاتم برای انجام کارها، خود به راه افتاد. عدیّ بن حاتم هشتصد مرد جنگی را از آن دیار انتخاب کرده با آنها حرکت کرد. عدیّ به پسرش زید دستور داد که افراد آماده را به کمک بیاورد. زید با چهارصد نفر دیگر به آنها پیوست. 

منظور سخن حضرت: «من از فرات گذشته به سوی عدّه قلیلی از شما که در اطراف دجله سکنا دارند می روم» مردم مدائن بوده است امّا، مقدّمه سپاه وقتی که شنیدند حضرت از مسیر جزیره حرکت کرده و معاویه با سپاه فراوانی به سوی آنها می آید صحیح ندانستند که با سپاهیان معاویه برخورد کنند، با این که میان آنها و حضرت رود فرات فاصله باشد. بنا بر این تصمیم به بازگشت گرفتند و از محلّی به نام «هیت» از فرات عبور کردند و به آن حضرت پیوستند. ابتدا حضرت ناراحت شد. امّا وقتی که آنها صلاح اندیشی خود را به عرض رساندند، امام (ع) نظر آنها را پسندید.