[hadith]ذمُّ الدنیا:

وَ الدُّنْیَا دَارٌ مُنِیَ لَهَا الْفَنَاءُ وَ لِأَهْلِهَا مِنْهَا الْجَلَاءُ وَ هِیَ حُلْوَةٌ [خَضِرَةٌ] خَضْرَاءُ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِب وَ الْتَبَسَتْ بقَلْب النَّاظِرِ؛ فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بأَحْسَنِ مَا بحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّاد وَ لَا تَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ الْکَفَافِ وَ لَا تَطْلُبُوا مِنْهَا أَکْثَرَ مِنَ الْبَلَاغ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 258-255

امام (ع) با ذکر خصلتهای ششگانه خداوند که موجب شکرگزاری می شود، انسانها را، متوجّه عیوب دنیا کرده تا از آن شدیدا متنفّر شوند و در آغاز می فرمایند: «دنیا بطور حتم از بین می رود» و سپس از بزرگترین عیب دنیا «وجوب مفارقت و جدائی از آن» - که اگر کمترین توجّه بدان شود، موجب عدم اعتماد و سلب محبّت آن می شود- برحذر می دارد و آن گاه به دو ویژگی دنیا که همواره توجّه انسانها را بخود جلب کرده و می کند پرداخته است. 

یکی از دو ویژگی مربوط بقوّه چشایی، یعنی شیرینی دنیا و دیگری مربوط به قوه بینایی یعنی سرسبزی دنیاست، لفظ «حلوة و خضرة» مجاز بکار رفته، و کنایه است از جهات میل انسانی به دنیا. به کار بردن لفظ «حلوة» برای قوه چشایی و «خضرة» برای قوّه بینایی از باب به کار بردن لفظ جزء در مفهوم کل است. 

هر چند دو صفت حلوة و خضرة بظاهر بیان کننده ستایش دنیا محسوب می شوند، ولی منظور حضرت از به کار بردن این دو صفت، مذمّت دنیا بوده است، بدین لحاظ برای پیشگیری از اعتراض احتمالی، عبارتی را که گویای پاسخ باشد آورده و فرموده اند: این شیرینی و سبزی برای دنیا هر چند سهل الوصول است، امّا دیرپا نیست و عاقبت مطلوبی هم ندارد. زیرا هر چیزی که سود آنی داشته باشد، بخصوص برای افرادی که عاقبت نگر نباشند و نعمت آنی را منظور نظر داشته باشند در نهایت مضرّ خواهد بود و دنیا برای دنیا طلب چنین است. حضرت به همین معنا اشاره کرده، می فرمایند: «دل دنیا طلب با محبّت آن آمیخته می گردد» سپس امام (ع) لفظ «ناظر» را به اعتبار این که کلمه «خضرة» آمده و بمعنی سبزی است به کار برده اند زیرا سبزی از چیزهایی است که چشم از آن لذّت می برد. بنا بر این هر کس در به دست آوردن دنیا عجله کند و قلبش را با دوستی آن درآمیزد، چون در نهایت از دنیا جدا می شود، و برای عاقبتش سودی ندارد، بعذاب دائمی دچار خواهد شد و در تاریکی ترس زندانی می شود. 

قرآن کریم بدین معنا اشاره کرده، می فرماید: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً» پس از تذکّر مصایب دنیا دستور کوچ کردن از دنیا با برداشت بهترین زاد و توشه را می دهد، زیرا راهی که فراروی ما قرار دارد، و باید پیموده شود، در نهایت سختی و دشواری و مسیری طولانی است، با توجّه باین که زمان برداشت زاد و توشه نیز بسیار اندک است. 

خواننده گرامی خدایت رحمت کند-  از واژه ارتحال نباید معنای کوچ کردن حسّی که بمثابه انتقال چیزی از شخصی به شخص دیگر است برداشت کنی و نه از واژه «زاد» خوراکیهای حیوانی را بدین دلیل که بسیاری از زاد و توشه هایی که به نظر ما نیکو و زیباست مورد نهی خداوندی است. منظور از کوچ معنایی است که از تصوّر پیمودن راه آخرت به دست می آید. 

هنگامی که بدانی هدف از انجام وظایف شرعی رسیدن به پیشگاه حضرت حق و مشاهده عظمت و کبریای خداست خواهی فهمید که راه رسیدن به این مقصود، استفاده از علایم و راهنماییهای خداوند و دریافتهای معنوی از جانب اوست. طی کننده راه، و عبور کننده منزل گاههای آخرت پای اندیشه تو است که با توسّل به نشانه های واضحی که وجود دارد، منازل را می پیماید و به هر منزلی که می رسد شناخت آن منزل او را برای رسیدن به منزل دیگر، که از منزل قبل برتر و با ارزش تر است آماده می کند، چنان که از آیه کریمه: «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»: «بر هر مرتبه ای بعد از مرتبه ای مسلّطشان می گردانیم»، همین معنا فهمیده می شود. 

بدین سان عروج پیاپی انجام می شود تا بدرگاه حضرت حقّ بار یابد و در نزد، ملیک مقتدر منزل گزیند. 

پس از آن که معنای کوچ کردن را تصوّر کردی، دانستی که برای هر کوچ و سفری توشه ای مخصوص لازم است و فهمیدی که با ارزشترین و نیکوترین زاد، در پیمودن راه آخرت، جز تقوی و کارهای شایسته نیست، خوراک عقل، و اساس زندگی اخروی کار شایسته و تقواست. و بدین معنا سخن حضرت اشاره دارد که: «برای آخرت زاد و توشه برگیرید و بهترین توشه پرهیزکاری است». 

امام (ع) با عبارت «ما بحضرتکم» اشاره دارند به آنچه در توان ما از انجام کارهای صحیح برای نیل بثوابهای اخروی می تواند باشد. و پس از تشویق برای توشه گیری اخروی، از فزون خواهی لذّتهای دنیوی و افراط در چیزهایی که بدن بدانها نیازمند است، نهی فرموده اند زیرا بدن بمنزله مرکبی است که جان و روان بتواند بوسیله آن، مراحل وجودی خود را طی کند، بنا بر این بیشتر از نیاز بدن، روان به اموری نیازمند است که ناگزیر بدانها توجّه کرده و در رسیدن به مقصد آنها را دوست بدارد. 

فزون طلبی دنیا جز آن که بار انسان را سنگین و او را از مقصد باز دارد چیزی نیست. فرموده حضرت: «بیشتر از اندازه کفاف دنیا مخواهید، و فزون تر از آنچه به شما رسیده طلب نکنید» ناظر به همین معناست. یعنی نگاهتان را به آنچه نعمت داران بدان بهره مندند، ندوزید، زیرا در کوچ کردن به آخرت کوتاهی می کنید و سرگرم به دست آوردن چیزهایی می شوید که نظرتان بدانها افتاده است.