[hadith]من خطبة له (علیه السلام) و هو بعض خطبة طویلة خطبها یوم الفطر و فیها یحمد الله و یذمّ الدنیا:

حمدُ الله:

الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لَا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ لَا مَأْیُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ وَ لَا مُسْتَنْکَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ، الَّذی لَا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَةٌ وَ لَا تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَةٌ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 2، ص: 504-499

و هو بعض خطبة طویلة خطبها یوم الفطر، و فیها یحمد اللّه و یذمّ الدّنیا

.

این قسمتی از یک خطبه طولانی است که امام علیه السّلام روز عید فطر برای مردم بیان کرد، و در آن خداوند را ستایش می کند و دنیا پرستی را نکوهش می فرماید

.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه در واقع از دو بخش تشکیل شده، بخشی از آن حمد و ثنای الهی است، و بخش دیگری مذمّت دنیا، و هشدار به مردم برای تهیه زاد و توشه آخرت است، و به نظر می رسد که بخشهای قابل ملاحظه ای از این خطبه طولانی در کلام رضی نیامده است، به همین دلیل پیوند روشنی در میان دو بخش خطبه دیده نمی شود، ولی هر دو بخش در عین فشردگی بسیار پر معنی و هشدار دهنده است

.

رحمت بی پایان خدا:

در بخش اوّل این خطبه سخن از حمد و ثنای الهی است، با تعبیراتی بسیار پرمعنی و حساب شده، و در آن به شش وصف از اوصاف الهی اشاره شده که هر کدام در برگیرنده نعمتی است که می تواند انگیزه حمد و ثنا و پرستش او شود.

نخست می فرماید: «ستایش ویژه خداوندی است که کسی از رحمتش مأیوس نمی شود». (الْحَمْدُللهِِ غَیْرَ مَقْنُوط(1) مِنْ رَحْمَتِهِ).

چگونه ممکن است از رحمت بی پایان او مأیوس شد در حالی که خودش می فرماید: (وَ رَحْمَتِی وَسعَتْ کُلَّ شئ)(2) «رحمت من همه موجودات را فراگرفته است». و نیز از زبان یعقوب پیامبر خدا می فرماید: (لایَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إلاَّ الْقَوْمُ الْکافِروُنَ)(3) «از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند». از زبان پیامبر بزرگ ابراهیم نقل می کند (وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّالّوُنَ)(4) «چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می شود جز گمراهان؟!»

بنابراین انسان در هر شرایطی باشد و هر قدر آلوده به گناه گردد باز باید به سوی خدا برگردد، و از رحمتش مأیوس نباشد که این یأس کفر و ضلالت و بزرگترین گناهان است.

و در جمله دوم می فرماید: «و هیچ جا و هیچ کس از نعمتهایش خالی نیست» (وَ لاَمَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ).

همان گونه که در قرآن آمده: (اَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَْرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً)(5); «آیا ندیدید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور گسترده بر شما ارزانی داشته است؟!

و برای تکمیل این سخن در جمله سوم اضافه می کند «و از مغفرت و آمرزش او کسی نومید نمی گردد». (وَ لامَأیُوس مِنْ مَغْفِرَتهِ).

چرا که خودش فرموده: (قُلْ یا عِبادیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ)(6); بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد; زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».

این جمله های تکان دهنده که با انواع لطف و عنایت الهی همراه است چنان سفره رحمت و مغفرت او را گسترده که همگان می توانند بر سر آن بنشینند; حتی در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: «در روز قیامت آنچنان خداوند دامنه مغفرت خود را می گستراند که به فکر احدی خطور نکرده است، تا آنجا که حتی ابلیس هم در رحمت او طمع می کند»! لَیَغْفِرُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَغْفِرَةً ما خَطَرَتْ قَطٌّ عَلی قَلْب أَحَد حَتّی اِبْلِیِسَ یَتَطاوَلُ اِلَیْها!(7)

و در حدیث نبوی دیگری می خوانیم: «خداوند عزوجل یک صد رحمت دارد که یکی از آنها را بر زمین نازل کرده و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده است و آنچه از محبّت و رحم و مروّت در میان آنها است از آثار همان یک جزء است، و نود و نه جزء دیگر را جهت خودش برای روز قیامت ذخیره کرده است!(8)

و از آنجا که توجه به این امور سبب گرایش بندگان به عبادت او می شود در چهارمین جمله می فرماید: «از پرستش و عبادتش نباید سرپیچی کرد» (وَ لا مُستَنْکَف(9) عَنْ عِبادَتِهِ).

چرا که با آن همه نعمت و رحمت، استنکاف از عبادت او جز عذاب و خواری نتیجه ای ندارد قرآن مجید می گوید: (وَ أَمَّا الَّذینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذابَاً أَلیماً وَ لایَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللهِ وَلیّاً وَ لا نَصیراً)(10); و آنها را که ابا کردند و تکبّر ورزیدند مجازات دردناکی خواهد کرد، و برای خود غیر از خدا سرپرست و یاوری نخواهند یافت!

سپس در بیان پنجمین و ششمین مواهب الهی می فرماید: «همان خدایی که رحمتش دائمی و زوال ناپذیر است» (نعمتش همیشگی و جاودانی» و هر زمان نعمت تازه ای از او فرا می رسد) (اَلَّذی لاتَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَةٌ، وَ لاتُفْقَدُ لَهُ نِعْمَةٌ).

با این که در اوصاف پیشین سخن از «رحمت» و «نعمت» الهی بود باز در اینجا هر دو تکرار شده است و از ظاهر تعبیرات این چند جمله چنین استفاده می شود که نخست اشاره به اصل رحمت و نعمت الهی شده، سپس از دوام و پایداری آنها سخن به میان آمده که هر کدام موهبتی جداگانه است، نعمت و رحمت او از مواهب اوست، و داوم آنها نیز از عنایات او.

و این همان است که در قرآن مجید می خوانیم: (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لاتُحْصُوها)(11); و اگر نعمتهای خداوند را بشمارید هرگز نمی توانید آنها را احصاء کنید!»

جالب توجه این که این دو وصف را در واقع به صورت دلیلی بر عدم استنکاف بندگان از عبادت پروردگار ذکر کرده است، این همان چیزی است که در علم کلام تحت عنوان «شکر منعم یکی از انگیزه های معرفة الله»، ذکر کرده اند.

واژه های رحمت و نعمت و مغفرت، با این که با یکدیگر پیوند دارند هر یک مفهوم جداگانه ای دارند، رحمت معنی وسیعی دارد که هرگونه محبت الهی را درباره بندگان شامل می شود، خواه از طریق بخشش نعمتها باشد یا از طریق آمرزش گناهان، و به تعبیر دیگر: نسبت میان رحمت و هر یک از آن دو (نعمت و مغفرت) نسبت عموم و خصوص مطلق است، ولی نعمت و مغفرت دو مفهوم جدای از هم دارند، نعمت در مورد امکانات وجودی به کار می رود که به انسان در مسیر تکامل کمک می کند، و او را بهره مند می سازد، ولی مغفرت زدودن آثار گناه و برداشتن موانع از سر راه است.


پی نوشت:

1 ـ «مَقْنُوط» از ماده «قنوط» (بر وزن قنوت) به گفته راغب در مفردات، به معنی مأیوس شدن از خیر و رحمتی است و «قنُوط» (بر وزن بلوط) صیغه مبالغه و به معنی بسیار ناامید است.

2 ـ سوره اعراف، آیه 156.

3 ـ سوره یوسف، آیه 87.

4 ـ سوره حجر، آیه 56.

5 ـ سوره لقمان، آیه 20.

6 ـ سوره زمر، آیه 53.

7 ـ فی ظلال نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 269.

8 ـ مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز سوره حمد.

9 ـ «استنکاف» از ماده «نکف» (بر وزن نظم) در اصل به معنی دور کردن، یا دور کردن اشک از صورت با انگشتان است و «انتکاف» به معنی خارج شدن از سرزمینی به سرزمین دیگر است، و «استنکاف» به معنی خودداری کردن و اعراض از چیزی است.

10 ـ سوره نساء، آیه 173.

11 ـ سوره نحل، آیه 18.